افراط گرایی؛ نیازمند راه حل‌های ریشه ای

۰۹ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۳:۴۹ کد : ۱۳۲۴۱ آسیا و آفریقا
محمد خدادی، کارشناس مسائل منطقه و دیپلمات سابق ایران در پاکستان در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی به سفر اخیر هیلاری کلینتون می‌پردازد و معتقد است آمریکا برای خروج از بحرانی که خودش ایجاد و امروز دامن گیرش شده باید به طور ریشه ای برای حل مشکل افراط گرایی درمنطقه راه کارپیدا نماید.
افراط گرایی؛ نیازمند راه حل‌های ریشه ای
دیپلماسی ایرانی: ناگفته پیداست که فضای پاکستان متاثر از مسائل افغانستان است. سالهای سال است که فضای سیاسی پاکستان خواسته یا ناخواسته از مشکلات افغانستان متاثر شده است. این موضوع تا آنجا پیش رفته است که در سالهای اخیر مناسبات و منازعات این کشور با هند تحت الشعاع مسئله افغانستان قرار گرفته است. در دهه‌های قبل، هر گاه اخباری از پاکستان منتشر می‌شد، بیشتر مربوط به درگیری‌ها و منازعات این کشور با هند بود، در حالی که در حال حاضر موضوع این کشور با بحث افغانستان پیوند خورده است. از این جهت به موازاتی که بحران افغانستان شدت پیدا می‌کند، پاکستان هم بیشتر تحت تاثیر قرار می‌گیرد و مسائل آن حادتر می‌شود.

به واسطه پیوند خوردن مسئله افغانستان با پاکستان، روابط آمریکا و پاکستان هم تحت تاثیر قرار گرفته است. فرآیند خروج نیرو‌های نظامی‌ آمریکا از افغانستان، از ماه دیگر آغاز خواهد شد و قرار است بر مبنای این طرح، ارتش آمریکا به مرور و تا سال 2014 از خاک افغانستان خارج شوند. در این راستا آمریکا نیاز دارد که امنیت در افغانستان بر قرار شود. به طور طبیعی یکی از جریان‌های تاثیرگذار در معادله افغانستان، پاکستان است. پاکستانی که نقش آنها در افغانستان بوسیله خود آمریکا ازدوران جنگ سرد تقویت شد. البته پاکستان در مسائل افغانستان نقش داشت، ولی آمریکا نقش پاکستان را با ساماندهی طالبان پررنگ کرد. آمریکا با شکل دادن به جریان طالبان، تثبیت آنها و ایجاد اردوگاه‌های آموزشی برای آنها از پاکستان به عنوان شریک در جهت بیرون راندن اتحاد جماهیر شوروی استفاده کرد.نقشی که نگاه ابزاری به پاکستان ومجاهدین دران ایام داشت والان دامن گیر خود این کشور شده است - الان هم که مسائل منازعه افغانستان ابعاد گسترده تری پیدا می‌کند پاکستانی‌ها هم در این میدان خواسته یا ناخواسته دران نقش پیدامی‌کنند.

به نظر می‌رسد آمریکا دو مسیر متفاوت در مبارزه با تروریسم را به موازات هم پیش می‌برند. از یک سو آمریکاییها تلاش می‌کنند یا حداقل اعلام می‌کنند که به دنبال حل و فصل مسئله افغانستان هستند. روزنامه نیویورک تایمز چند روز پیش یعنی 6 خرداد خبر داده بود که آمریکا با میانجی گری آلمان و قطر با طالبان نشست‌های سری برگزار و با آنها مذاکره کرده اند. از سوی دیگر از پاکستان می‌خواهند به مراکزی که طالبان در آن مستقر شده اند یا عقبه آن‌ها ضربه بزنند.

آنچه در حال حاضر در صحنه سیاسی منطقه در حال جا افتادن است این است که عقبه جریان القاعده طالبان - مامن جریان افراط گرایی، خاک پاکستان است. آمریکا نیز برای این که این مامن را نابود کند مجبور است به حملات مکرر به خاک پاکستان، ایجاد پایگاه‌های اطلاعاتی و حضور نظامی‌ در این کشور و فشاربه دولت پاکستان برای برخورد جدی تر اقدام کند. این موضوع عملا به مشکلی جدی برای پاکستان تبدیل شده است. مردم پاکستان قربانی هر روزه این نزاع شده اند. در چند روز گذشته بیش از سی نفر در عملیات انتحاری در واکنش به ترور بن لادن در پاکستان کشته شده اند. این فضا به طور طبیعی واکنشی در افکار عمومی‌پاکستان دارد.

یک نظر سنجی که از سوی تلوزیون «جی ای او» بعدازاعلام خبرمرگ بن لادن انجام شده نشان می‌دهد که تنها یک درصد مردم پاکستان نسبت به مناسبات با آمریکا خوشبین هستند. این نشان دهنده ملتهب بودن فضا و واکنش افکار عمومی‌است. البته این التهاب و واکنش، طبیعی است. به هر حال مردم هر کشوری علاقه دارند که آرامش و امنیت داشته باشند و کشورشان در جهت توسعه حرکت کند. مردم هیچ کشوری علاقه ندارند که کشورشان محل نزاع کشورها و جریانات دیگر باشد و در میان این درگیری‌ها مردم آن کشورقربانی شوند. کاملا مشخص است که اقتصاد پاکستان، توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مناسبات جاری و روزمره مردم تحت الشعاع این نزاع قرار گرفته است. امروزه دامنه عملیات‌های انتحاری و ترور و انفجارها به شهرهایی مثل لاهور و اسلام آباد رسیده که در گذشته اثری از این مسائل در آنها نبود. یعنی با این شرایطی که در سالهای اخیر به وجود آمده دیگر هیچ شهری امن نیست. طبیعتا این مسئله شرایط را ملتهب تر می‌کند.

سفر از پیش اعلام نشده هفت ساعته هیلاری کلینتون به اسلام آباد نیز برای بازسازی این فضا وخصوصا آنچه که بعد از مرگ بن لادن ایجاد شد بود اتفاق افتاد. علاوه بر این آمریکا اجلاس سه جانبه پاکستان، افغانستان و آمریکا را در پیش رو دارد که مذاکرات آن را به پیش می‌برند. در کنار این، خانم کلینتون در این سفر تاکید می‌کند که پاکستان باید شدت عمل بیشتری در مبارزه با تروریسم به خرج دهد. آمریکا همچنین به پاکستان فشار می‌آورد که امنیت محموله‌های ناتو که از خاک پاکستان عبور می‌کند را برقرار کند. به عبارت دیگر آمریکا نمی‌تواند نقش پاکستان را در جهت حل مشکل پیش رو نادیده بگیرند و با همان روش چماق و هویج، سیاست خود را در قبال پاکستان به پیش می‌برند.

با این وجود باید توجه داشت که این گونه سفرهای دیپلماتیک فقط نقش - گذاشتن مرهمی‌بر زخم کهنه بحران جاری است. به عبارت دیگر این سفرها نمی‌تواند سمت و سوی تحولات را تغییر دهد. سمت و سوی تحولات به واقعیت‌های موجود بر می‌گردد. جریان افراط گرایی یک واقعیت در این منطقه، به خصوص در پاکستان وافغانستان است. وجود این افراط گرایی نیز به فاصله طبقاتی نامتعارف - شدید و برخورد دوگانه ای که نظام کنونی جهان عملا ان را به رسیمت شناخته برمی‌گردد.

یعنی ریشه افراط گرایی در این است که مردمی‌تحت ظلم قرار گرفته اند و افراط گرایان از مردم به بهانه واکنش به این ظلم ازانان سو استفاده می‌کنند. همان افرادی توسط امریکایی‌ها درزمانی آموزش دیده ومسلح شدند – منتها در ان ایام درراستای منافع این کشور بودند وحمایت می‌شدند اما امروز ربروی انها قرار گرفته اند

قطعا کسی نمی‌پذیرد که مقابله با این ظلم با روش خشونت بار به جایی می‌رسد، ولی این طبیعی است که مردمی‌که به لحاظ فرهنگی چندان رشد نکرده اند، به لحاظ امکانات مادی در فقر به سر می‌برند، به لحاظ برخورداری‌های اجتماعی در حداقل‌های ممکن هستند، وقتی کسی پیدا می‌شود که راهی برای واکنش نشان دادن به این ظلم به آنها نشان می‌دهد او را بپذیرند و از او حمایت کنند. در پاکستان 11 هزار مدرسه دینی وجود دارد که این مدارس یکی از محل‌هایی است که جریانات افراطی از آن بهره می‌برند. ریشه نفوذ این مدارس دینی در این است که این مدارس حداقل‌هایی را برای افراد بی بضاعت فراهم کرده و بعد از این افراد در مسیر مورد نظر استفاده می‌کند.

بنابر این راه حل مبارزه منطقی با تروریسم و افراط گرایی این است که آمریکا باید با واقعیت‌های افغانستان و پاکستان روبرو شود. یعنی اگر قرار است کاری انجام شود که نتیجه ای در بر داشته باشد، اقدامات زیربنایی وزیرساختی است که یکی از آنها برداشتن تبعیضی که امروز دنیا با آن روبرو است و کم کردن فاصله طبقاتی در جهان است که نتجه ان در کشورهای مانند پاکستان و افغانستان لمس شود. به عبارت دیگر باید موضوع توسعه را در پاکستان و افغانستان به طور ریشه ای و به صورت زیرساختی مد نظر قرار داد. این تحلیلی بود که حتی در رسانه‌های غربی نیز گفته شده است بهرحال وقتی فقر غیر قابل تصور در این کشورها وجود دارد، خروجی آن، افراط گرایی است که مشاهده می‌کنیم. چه اینکه باید راه صحیح را به آنان با توسعه فرهنگی واجتماعی نشان داد

 

نظر شما :