عجز و سردرگمی روسیه در بهار عربی
به این جهت که روسیه تلاش کرده است که موقعیت از دست رفته خود در دوران شوروی احیا کند و روابط خود را با کشورهای عرب و به ویژه کشورهای عرب خاورمیانه بازسازی کند. طبیعی است که بااین تحولات، روسیه طرحهای خود را برای حضور بیشتر در منطقه در خطر میبیند. به این جهت که روسیه با این کشورها به خصوص با لیبی در دریای مدیترانه و هم چنین با سوریه تواسته بود به توافقاتی برسد و در سوریه به دنبال یافتن پایگاه نظامی برای ناوگان دریایی خود و حضور در دریای مدیترانه بوده است.
یکی از انگیزه روسیه از این حضور همکاریهای نفتی بوده است که میتوانست با لیبی در دوران تحریم لیبی در این خصوص با این کشور کار کند. یکی از موارد دیگری که به روسیه برای حضور همه جانبه انگیزه میداد، بازار تسلیحات این کشورها بوده است. مقامات روسیه در دیدارهای خود با سران این کشورها در حوزه خلیج فارس و شمال افریقا توانسته بودند بازارهای خوبی پیدا کنند و قراردادهایی را هم منعقد کرده اند.
جمع بندی روسیه از تحولاتی که در این منطقه در حال وقوع است این است که این کشورها به سمت یک اقتصاد باز و بازار محور و نظام سیاسی دموکراتیک حرکت میکنند. شبکههای اجتماعی موجود باعث شده است که فضای سیاسی بسته تا حدی شکسته شود و مردم علیه حکومتهای اقتدارگرا در خاورمیانه که جلوی آزادیهای مردم را میگرفتند قیام کنند.
البته شاید این جنبشها در پی ناکامیطرح خاورمیانه بزرگ و برنامه ریزیهای بعدی برای ایجاد شبکههای اجتماعی و فضای باز سیاسی انجام شده باشد تا تودههای مختلف مردم را در کشورهای شمال افریقا و کشورهای خاورمیانه به این سمت هدایت کنند. این تحرکات مردمیبه شدت متاثر از این فضاها هستند و این فضاها به آنها کمک کرده که به این سمت حرکت کنند. به موازات این تحرکات دسترسی مردم به شبکههای اینترنتی، رسانههای گروهی یا شبکههای ماهواره ای بیشتر شده است. به همین دلیل است که حتی با شرایط سختی که سوریه یا لیبی ایجاد کرده اند، این اقدامات ادامه دارند.
از این منظر روسیه به شدت نگران است از این بابت که موقعیتی که به تازگی برای برقراری روابط با کشورهای خاورمیانه شکل داده بود در حال از دست رفتن است و مطمئنا به دلیل بازار تسلیحاتی که روسیه در خاورمیانه و شمال افریقا داشته است، سرکوب دولتهایی نظیر سوریه و لیبی که با تسلیحات و شگردهای روسی انجام میشود، مخالفتهایی از سوی مردم به این روند انجام میشود و روسیه را سبب سرکوب میدانند.
به همین سبب گرایش مردم به روسیه کمتر و کمتر خواهد شد و نفوذ روسیه باز هم کاهش خواهد یافت. با توجه به این که روسیه امکان دیگری برای حضور در منطقه داشته باشد و مواردی که میتوانست داشته باشد مانند انرژی، تسلیحات و تکنولوژی هسته ای را در خطر میبیند. البته برای انتقال تکنولوژی هسته ای برنامه ریزیهایی شده بود اما با فاجعه ای که در ژاپن اتفاق افتاده است کشورهای کمیبه سمت انرژی هسته ای خواهند رفت و حتی حزب سبزهای آلمان اعلام کرده است که تا سال 2025 استفاده از انرژی هسته ای را متوقف خواهد کرد.
بنابراین روسیه از همه طرف در حال از دست دادن موقعیت خود است و نگرانی روسیه از این منظر است.
آقای دکتر، زمزمههایی از امکان میانجی گری روسیه در مسئله لیبی وجود داشت اما با سفر فرستاده ویژه مدودف به لیبی روسیه رسما اعلام کرد که میانجی گری را نخواهد پذیرفت. به نظر شما این مسئله چطور قابل توجیه است؟
من میتوانم این مسئله را در چارچوب سیاست خارجی روسیه تحلیل کنم. همان طور که میدانید روسیه در گروه هشت عضویت دارد، هنگامیکه روسیه گاهی با برخی جریانات بین المللی که گروه هشت خواهان آن هستند، روسیه به اخراج از این گروه تهدید میشود. بنابراین حضور روسیه در گروه هشت امتیازی است که به روسیه داده شده است تا در یک ساختار اقتصادی-سیاسی کاملا غربی شرکت داشته باشد.
از این جهت روسیه برای این که بتواند در ساختارهای اروپایی و بین المللی حضور داشته باشد، ناگزیر به همراهی و تمکین از برخی معادلات بین المللی است. از جمله این که روسیه به صدور قطعنامه اعلام منطقه پرواز ممنوع در لیبی رای مثبت داد ، به دنبال آن حمله هوایی ناتو به لیبی آغاز شد و در این حال روسیه برای این که بتواند به حکومت لیبی و دیگر کشورهای عربی اطمینان خاطر دهد که به این روند راضی نبوده است، در ژستی سیاسی مخالفت خود را با این حمله اعلام کرد و آقای پوتین گفت که قصد ما از امضای این قطعنامه این نبوده است که به لیبی حمله شود.
اما بعد که روسیه دید از این ماجرا طرفی برنمیبندد، به این موضع رسید که در میانجی گری شرکت کند. اما زمانی که روسیه به میانجی گری اقدام کرد، درست مصادف است با به رسمیت شناخته شدن مخالفان لیبی توسط اتحادیه اروپا و حضور خانم اشتون در بنغازی. همه این مسائل به روسیه نشان داد که میانجی گری روسیه و تلاش در جهت ایجاد مصالحه میان ساختار موجود قدرت در لیبی و انقلابیون در این مقطع زمانی در جهت مخالف خواستههای اروپاییان است. چرا که حمایت اروپا از مخالفان و قدرت گرفتن آنها در لیبی، حکومت قذافی رفتنی است.
بنابراین روسیه به طور بسیار عاجزانه و از موضع ضعف اعلام کرد که دیگر نمیتواند میانجی گری کند البته اصلا نیازی هم به میانجی گری نبود. حکومتی که طی سالها به فساد آلوده است و سرکوب شدید دموکراسی و آزادی خواهی در آن صورت گرفته است، قابل دفاع نیست.
موضع روسیه در قبال تحولات سوریه به چه صورت است و این موضع چه تاثیری را بر مردم سوریه و معترضان داشته است؟
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه پایگاههای دریایی خود را از دست داده است. کشورهایی که متحد شوروی بودند و بعدا میخواستند با روسیه همکاری کنند، امکان حضور مجدد روسیه را فراهم نکردند. بنابراین روسیه کمترین حضور را در منطقه و از جمله در دریای مدیترانه داشته است که حضور در این منطقه برای روسیه بسیار اساسی بوده است. چرا که روسیه برای ورود به دریاهای آزاد ناگزیر است که از دریای سیاه حرکت کند و وارد دریای مدیترانه شود.
بنابراین برای این که روسیه بتواند ناوگان تجاری خود را در این منطقه حمایت کند نیاز به در اختیار داشتن پایگاههای نظامی دارد. تنها جایی که در سالهای اخیر روسیه توانسته است از طریق آن در مدیترانه حضور پیدا کند یکی از بنادر سوریه بوده است که ناوگان دریایی روسیه را در خود جای داده است.
شرایطی که در حال حاضر در سوریه پیش آمده است، طبیعی است که این حضور را کمرنگ تر خواهد کرد. به انضمام این که حکومت سوریه هم با مشکلات عدیده ای روبه رو است. این حکومت در حال از دست دادن مشروعیت خود است و به نظر من حتی ممکن است دادگاهی بین المللی برای بشار اسد به اتهام کشتار مردم سوریه تشکیل شود. چون شدید ترین سرکوبهای تظاهرات مردمیدر سوریه اتفاق افتاده و دولت گاهی از موضع خشونت و گاهی از موضع صلح و آشتی میخواهد با مخالفان مصالحه کند.
اما به نظر من روسیه در سوریه هم با این مشکلات مواجه است و اگر در سوریه اتفاقی بیفتد طبیعی است که روسیه نقشی در آینده نخواهد داشت. همان طور که در معادله صلح خاورمیانه هم روسیه به حماس نزدیک بود ولی با آشتی فتح و حماس، روسیه در آن جا هم به مشکل خواهد خورد.
بنابراین به نظر نمیرسد روسیه در موضعی باشد که بتواند در معادلات بین المللی چندان تاثیرگذار باشد. اگر چه دولت بزرگی است اما دولت قدرتمندی نیست. از این منظر اگر در داخل بتواند سیاستهای داخلی خود را تنظیم کند و مشکلات داخلی را حل کند، ممکن است بعدا در معادلات جهانی شرکت کند اما روسیه کنونی به نظر من این توانایی را ندارد و این ناتوانی را میتوان در عدول این کشور از مواضع خود در صحنه بین المللی مشاهده کرد. اختلاف نظر در موضع گیری درباره مسائل بین المللی میان قدرت حاکمه و مراکز دیگر قدرت در روسیه کاملا مشهود است.
نظر شما :