استراتژی اسرائیل و تئوری سه دولت

۰۹ فروردین ۱۳۸۷ | ۱۶:۳۸ کد : ۱۶۵۰ اخبار اصلی
از هدف گذاری اسراییل برای تحقق تئوری اسراییل بزرگ که دستاورد نظری پرز در رسیدن به آرزوی دیرین از نیل تا فرات بود ، مدت زمان زیادی نمی گذرد. حمید رضاعزیزیان غروی کارشناس روابط بين الملل نگاهى دارد به اين موضوع.
استراتژی اسرائیل و تئوری سه دولت
 
تاریخ فلسطین همواره در گذر از مجادلات تئوریک و سیاسی مسیر ناهمواری را پیموده است ، منازعات آکادمیک در طول این سال ها نشان میدهد که جنگ اندیشه و عمل پایه های ثبات فلسطین آرام را همواره به لرزه درآورده است .
 
سر آغاز نظریه ها که مبتنی بر شکل گیری دو دولت فلسطینی و اسراییلی طبق قطعنامه های سازمان ملل متحد بود تا تشکیل یک دولت واحد بر اساس برابری و دموکراسی پیش رفت اما دگرگونی های اخیر در سرزمین های اشغالی سناریوی تازه ای را مطرح کرده که تا پیش از این در حوزه اندیشه مطرح نشده بود واین راه حل سومی که در حال اجراست : یک دولت اسراییلی قوی و دو دولت فلسطینی ضعیف را در بر می گیرد .
 
از هدف گذاری اسراییل برای تحقق تئوری اسراییل بزرگ که دستاورد نظری پرز در رسیدن به آرزوی دیرین از نیل تا فرات بود ، مدت زمان زیادی نمی گذرد . تئوری تاسیس اسراییل بر اساس آرمان صهیونیزم وقتی در مقابل اصل اساسی حقوق ملت ها قرار گرفت رنگ باخت و ضعف فزاینده خود را در مقابل مقاومت نشان داد .
 
 طرح دو دولت که البته اسراییل از سال 1967 تا کنون از پذیرش آن سرباز می زند حتی در صورت پذیرش از سوی این رژیم دیگر نمی تواند به عنوان یک سنگر دفاعی برای حفظ موجودیت یک دولت یهودی به کار رود زیرا علاوه بر تداخل اجتماعی میان فلسطینیان و یهودیان ، ترکیب جمعیتی نیز روندی را طی می کند که به زیان اسراییل عمل خواهد کرد .
 
 از یک سو تعداد فلسطینیان رو به افزایش است ( یکی از بالا ترین نرخ های رشد جمعیت در سطح جهان ) و از سوی دیگر از آغاز انتفاضه دوم ( سال 2000 ) تا کنون عملا مهاجرت معکوس موجب شده است که جمعیت یهودیان اسراییل از روند رو به رشد و شتابانی که در گذشته از آن برخوردار بود فاصله بگیرد لذا این تئوری نیز با تنگناهای متعدد در گزینه های مختلف مواجه شده و از ضعف و سستی فزاینده ای رنج می برد .
 
از زمان فشار ایالات متحده و اسراییل بر رهبر فقید تشکیلات خود گردان ( یاسر عرفات ) و تفییض بسیاری از اختیارات به محمود عباس تا پیروزی حماس در انتخابات و در اختیار گرفتن مجلس ، اختلافات فلسطینیان رفته رفته اوج گرفت . دور شدن از آرمان های ملی و توجه به کنار زدن رقیب از صحنه سیاسی اجتماعی فلسطین اولویتی بود که مورد توجه حماس و فتح قرار گرفت .
 
به اوج رسیدن منازعه فلسطینی ها را می توان ناشی از دو واقعه مهم دانست ؛ محاصره یاسر عرفات در مقر خود در رام الله از سوی سربازان اسراییلی که با حمایت مستقیم آمریکا انجام شد ، اولین واقعه بود . هر چند مواضع کشورها در این بحران متفاوت بود اما افزایش فشار بر رییس جمهور تشکیلات خود گردان حاصل اصلی ماجرا تلقی گردید . مهم تر از آن و در راستای اختلافات و شکاف های فتح ، تبدیل شدن یاسر عرفات به یک سمبل سیاسی و اجرایی در صحنه فلسطین بود که نتیجه ای جز واگذاری اختیارات به نخست وزیر وقت محمود عباس نداشت واین منازعه به تعدیل نا آرام نظام سیاسی فلسطین منجر شد .
 
اما واقعه دوم ، اختلافات خانواده فلسطینی را به مبارزات درون گروهی سوق داد . پیروزی بزرگ جنبش حماس و تشکیل حکومت هنیه به منازعه موجود وسعت و عمق بیشتری بخشید ، جایی که تئوریهای موجود در خصوص حکومت وحدت ملی چندان دوامی نیاورد و همه چیز به سرعت به اندیشه تشکیل دو حکومت جداگانه انجامید .
 
جریانی به رهبری جنبش فتح که با نظامی کردن انتفاضه مخالفت می کرد در یک طرف و جنبش حماس با استراتزی مقاومت مسلحانه و با تاکتیک بهبود روابط و افزایش ارتباطات در سوی دیگر قرار داشتند اما هر دو طیف نمی توانستند اختلافات خود را بر سر تصدی دستگاه های امنیتی پنهان کنند واین موضوعی بود که وضعیت را بدون بازگشت نشان می داد .
 
در سالی که روز های پایانی آن را شاهد هستیم ، سناریوی غم انگیز فلسطینیان رغم خورده است ؛ دو شبه دولت در کرانه باختری و نوار غزه که اسراییل بر آنها حاکمیت خواهد داشت . این جدایی با گذشت زمان نهادینه تر شده است . استراتزی سیاسی و نظامی اسراییل در این مرحله و در آینده نیز بر پایه تثبیت وضعیت جدایی بین فلسطینی ها باشد . آنچه تاکنون گذشته فرآیندی است که از کنفرانس صلح پاییزی ( حمایت سیاسی ) و کنفرانس پاریس ( حمایت اقتصادی ) برای تقویت محمود عباس و تضعیف حماس آغاز و تا محاصره غزه به عنوان همکاری غرب با اسراییل پیش رفت.
 
این موارد به خوبی نشان می دهد که دگرگونی های به وجود آمده از لحاظ امنیتی کاملا به نفع اسراییل بوده و این رژیم بهترین استفاده را برده است ودر صورتی که این جدایی ادامه یابد حماس تحت فشار بیشتری قرار می گیرد . حوادث هفته های پایانی سال 1386 گویای این مطلب است که هدف اصلی اسراییل از این اقدام کمک به تداوم وضعیت جدایی فلسطینیان از راه تقویت نوار غزه در برابر کرانه باختری و پروراندن باورهای جنبش حماس مبنی بر امکان ادامه حیات و بقا بدون نیاز به حکومت رام الله است .
 
 این تفکر آنقدر هوشمندانه به فلسطین تزریق شد که دیگر نمی توان گفت که حکومت خود گردان ماهیتی فلسطینی دارد یا اسراییلی. اما آنچه می توان برداشت کرد اینکه اندیشه و رویای یک  دولت فلسطینی مستقل و یکپارچه دور از ذهن و دست نیافتنی تر خواهد شد و هم چنین نظریه های تشکیل دو دولت یا یک دولت واحد برای حل قضیه فلسطین به سود " نظریه سه دولت " کنار خواهند رفت . جایی که قرار است یک دولت قوی اسراییلی ، یک دولت دست نشانده و لیبرال که تسلیم خواسته های تل آویو است و یک دولت ضعیف در محاصره که متخاصم نامیده می شود ، آینده این منطقه پر مناقشه را رقم بزند .
 
اسراییل در صدد است که پرونده های شکست خود را در جنوب لبنان با یک پیروزی در غزه تلافی کند. به نظر می رسد تئوریهای حداقلی اسراییل در تاریخ همواره به کشتارهای حداکثری پیوند خورده است  و حافظه تاریخی خاورمیانه بازگوی این حقیقت است .
 
از ماجرای کشتار صبرا و شتیلا تا نسل کشی در غزه می توان در یافت که غرب با سکوت جامعه جهانی زمینه حمایت همه جانبه از موجودیت اسرائیل را برای تشکیل یک زندان بزرگ انسانی در غزه فراهم کرده است . اسرائیل که همواره در اجرای اندیشه های بزرگ خود همچون نیل تا فرات ، هیاهوی روانی تبلیغی را برای رواج ایدئولوژی خود به کار می گرفت اینک دوست ندارد که کاغذ دست نوشته ای از سیاست جدیدش بر صفحه تاریخ باقی بماند هر چند که با تمامی امکانات خویش در صدد حذف آشکار اندیشه مقاومت فلسطینیان است . اما پیام اختلاف حماس و فتح و رشته شدن پنبه های فلسطین واحد را بیش از پیش به گوش جهانیان می رساند و تصویر کودکان آرمیده در خاک را محصول اختلاف درونی فلسطینیان معرفی می کند .
    

نظر شما :