مجله هفته/ نگاه خریدارانه به مطبوعات

۱۵ مهر ۱۳۹۰ | ۲۱:۵۷ کد : ۱۶۷۸۱ اخبار اصلی
در صفحه "نگاه خریدارانه به مطبوعات" که جمعه ها پیش رویتان قرار می گیرد، مقالات و یادداشت های مهم روزنامه های کشورمان را که در طول هفته منتشر شده است از نظر می گذرانیم.
مجله هفته/ نگاه خریدارانه به مطبوعات
اهداف بی بی سی فارسی چیست؟

 

«بنگاه تعطیل است!» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ کیهان در روز شنبه 9 مهر است. مهدی محمدی در این سرمقاله به واکاوی عملکرد شبکه بی بی سی می پردازد و می نویسد: بی بی سی فارسی روز نخست با دو هدف آشکار و پنهان راه اندازی شد. هدف آشکار دولت انگلیس از این اقدام آن بود که با عرضه یک «کلاس» متفاوت از کار رسانه ای، در حالی که طبقه متوسط جامعه ایرانی سخت به دنبال دانستن است و این وضعیت روز به روز تشدید می شود، بر گرده این نیاز سوار شود و به تدریج با ایجاد نوعی مرجعیت فکری، تحلیلی و اطلاعاتی برای بی بی سی، منبعی قدرتمند برای جهت دهی به فکر و رفتار مردم ایران بوجود بیاورد که خارج از هرگونه نظارت و کنترل -یا دقیق تر بگوییم کاملا تحت نظارت و کنترل اتاق های عملیات روانی سرویس های غربی- باشد. بنابراین، در یک جمله بی بی سی قرار بود در شرایطی که جریان اصلاح طلب در داخل ایران رو به زوال است، به نوعی با به خدمت گرفتن چهره های رسانه ای این جریان و نشاندن آنها در کنار ضد انقلاب تابلودار، جبهه سیاسی جدیدی ایجاد کند که کارکردهای جبهه قبلی را داشته باشد بی آنکه محدودیت های کار سیاسی در داخل کشور آن را مقید کند...

به عقیده نویسنده: بی بی سی در تمام مدت سعی کرده خود را معتبر، دقیق و عمیق نشان بدهد. صرف هزینه های کلان برای برنامه سازی و در اختیار گرفتن شبکه ای بزرگ از امکانات مادی و انسانی که از لندن تا واشنگتن و حتی تا درون کاخ سفید را در بر می گرفت -همان شبکه ای که مصاحبه اختصاصی با باراک اوباما با لابی آن برای بی بی سی مهیا شد و بنا بود در آن مصاحبه کدهای مهمی به جامعه ایرانی القا شود- فقط توانست بخشی از مشکل بی بی سی در این راه را حل کند اما مشکل بزرگتر که ارتباط با داخل ایران و توان برنامه سازی درون جامعه ایرانی بود همچنان پابرجا ماند. مدیران بی بی سی برای حل این مشکل به شبکه سازی پنهان و اعمال غیرقانونی در داخل ایران روی آوردند با این تصور که پوشش کار رسانه ای و مستند سازی مانع لو رفتن آن خواهد شد.

 

فقط اختلاس نیست بلکه فتنه است

 

روزنامه تهران امروز روز شنبه با انتخاب تیتر «فقط اختلاس نیست بلکه فتنه است» برای سرمقاله‌ خود نوشت:  

1 – بزرگترین اختلال در نظام بانکی در سالی سر بر آورده که مسما به سال جهاد اقتصادی است 2 – اختلاس‌گران دارای شبکه‌ای سیاسی و اقتصادی هستند که طی چند سال با تنیدن در تاروپود سیستم بانکی کشور علاوه بر سوء‌استفاده‌های بی حدو حساب ، خواسته و ناخواسته بزرگترین آرمان نظام جمهوری اسلامی در عرصه اقتصادی که اقتصاد وسیله ای برای جهاد در راه خداست - را زیر سوال برده اند 3 – نگاه اختلاس‌گران به سوء‌استفاده شان از منابع مالی بانکی محدود به کلاهبرداری و حیف و میل اموال کشور و مردم نبوده بلکه آنها با اتکا به قدرت شبکه عنکبوتی خود، اهدافی فراتر از عمل مجرمامه دزدی را دنبال کرده اند. 4 – در پرتو این اختلاس، کارآمدی سیستم های نظارتی و اجرایی و ...کشور به جد زیر سوال رفته و احیای آن نیازمند پروسه‌ای طولانی و هزینه بر برای نظام جمهوری اسلامی است. 5 – وقایع روزهای اخیر از قبیل اتهام افکنی دستگاه‌های مختلف نسبت به یکدیگر در قبال ظاهرا مشتی اختلاسگر متخلف - که حتی موجب هشدار رئیس دستگاه قضایی به اتهام افکنان و متهم تراشان شد- نشان می دهد که اختلاس‌گران انگیزه‌هایی فراتر از صرفا سوءاستفاده مالی دارند.

 

سخنان استراتژیک رهبر انقلاب باید در دستور کار کشورهای اسلامی باشد

 

«عبور از خط قرمز» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ کیهان در 11 مهر به قلم حسام الدین برومند است که در آن با اشاره به برگزاری کنفرانس های بیداری اسلامی و حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران آمده است: فراتر از تحولات منطقه ای آنچه که مهم است و باید در صدر توجهات اندیشمندان و نخبگان اسلامی قرار بگیرد مقطع تاریخی کنونی دنیاست که از یکسو این قابلیت را داراست تا بنای رفیع تمدن بزرگ اسلامی را پس از قرن ها پی ریزی و استوار سازد و از سوی دیگر براثر بیداری ملت ها، فریب و جاه طلبی و افزون خواهی و غارتگری نظام سلطه را برچیند. و بدون تردید این مسئولیت بزرگ و تاریخی موقعی به بار می نشیند که اولا یک «نقشه راه» وجود داشته باشد و ثانیاً این نقشه راه جامع و مانع باشد بطوری که همه موانع و مشکلات و آفت ها در آن دیده شده باشد و در نقطه مقابل راهکارهایی داده باشد که تا رسیدن به نقطه هدف از بستر اصلی منحرف نشود.

از همین رو، سخنان استراتژیک و راهگشای رهبر انقلاب در دو اجلاس بین المللی اخیر در تهران باید سطر به سطر و بند به بند در دستور کار کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان باشد تا با شکستن خط قرمز اوباما و امثال او فردایی بدون سلطه اختاپوسی صهیونیسم آغاز شود که نشانه ها و قرائن آن به وضوح قابل رؤیت است.

 

یک خطر و یک پیشنهاد

 

روزنامه جمهوری اسلامی روز دوشنبه در سرمقاله خود به موضوع اختلاس سه هزار میلیارد تومانی پرداخت و نوشت: سال هاست که حتی از زبان مسئولان قضائی می‌شنویم افراد مشخصی با نام و عنوان و مسئولیت و مقام‌های معین دارای پرونده مفاسد اقتصادی هستند و بارها گفته‌اند درحال رسیدگی به این پرونده‌ها هستیم و به زودی حکم آنها نیز صادر و اعلام و با آنها برخورد خواهد شد، ولی نه تنها چنین اتفاقی نیافتاده بلکه آن مقامات همچنان مقامات باقی مانده و ارتقاء هم یافته‌اند و شعار مبارزه با مفاسد هم می‌دهند! اخیراً هم که فهرست 300 نفره مفسدان، تبلیغاتی از آب درآمد.

 

این روزنامه می افزاید: مشاهده چنین وضعیتی برای مردم، به یک عادت تبدیل شده و لذا هر وقت هر اتفاقی می‌افتد، عادی تلقی می‌شود و هر وعده‌ای که برای برخورد داده می‌شود کسی آن را جدی نمی‌گیرد. این بی‌تفاوتی را نباید بی‌اهمیت دانست و از کنار آن نباید به سادگی عبور کرد. این، یک خطر بزرگ است که باید جدی گرفته شود و با بررسی باید ریشه‌های آن خشکانده شوند، زیرا این ریشه‌ها اگر بمانند همچون خوره و سرطان این پیکر بزرگ را در می‌نوردند و آن را در بر می‌گیرند و جامعه انقلابی و اسلامی و پویا و مسئولیت پذیر ما را دچار ایستائی و عقبگرد می‌کنند. شاید مسئولان از آنچه در متن جامعه می‌گذرد و سخنانی که مردم در خانه و محل کار و تاکسی و اتوبوس و کوچه و بازار به هنگام صحبت با همدیگر می‌گویند خبر نداشته باشند و دل خود را به خبرهای رسمی خوش کنند و بر همین اساس ارزیابی شان از اوضاع، مثبت باشد. خدا کند همیشه همه چیز مثبت باشد ولی اکنون که واقعیت چیز دیگری است، نباید غفلت کرد و اوضاع را به حال خود رها ساخت. اندکی همت و قاطعیت می‌تواند مشکل را حل کند و خطر را برطرف نماید.

جمهوری اسلامی در پایان پیشنهاد می کند: مجلس شورای اسلامی با تهیه یک طرح، برای دستگاه‌های نظارتی به ویژه بازرسی کل کشور، قدرت اجرایی تصویب کند تا بتوانند هر جا که لازم باشد جلوی فساد را بگیرند و مانع اعمال نفوذها شوند. این اقدام، قطعاً به تقویت نظام و پالایش بدنه اجرائی کشور از انحرافات و فساد منجر خواهد شد و اعتماد مردم به نظام را نیز افزایش خواهد داد. آیا نمایندگان مجلس به جای شعار دادن به این اقدام عملی روی خواهند آورد؟

 

کاسبین فتنه دیروز و ساکتین فتنه امروز

 

روزنامه تهران امروز نیز روز دوشنبه به موضوع اختلاس بزرگ بانکی اشاره کرده و پرسیده است: پرسش مهم دیگر درخصوص کاسبین فتنه دیروز و ساکتین فتنه امروز است که تحت عنوان جبهه پایداری از دوسو رفتار مشکوک و تامل برانگیزی دارند. ازسویی با ائتلاف اصولگرایان و جامعتین سر ناسازگاری دارند و ازسویی در قبال فساد اقتصادی اخیر مهر سکوت بر لب زده‌اند. اینان که فریاد فساد ستیزی و انقلابی گری شان گوش فلک را پر کرده چگونه در قبال این پرونده موضعی ندارند و آن را محکوم و به سبب آشنایی و نزدیکی مسبوقشان با جریان انحرافی با دستگاه قضایی در روشن کردن ابعاد پنهان پرونده همراهی نمی‌کنند؟ این رفتار با ادعاهای این جریان سیاسی سازگار نیست و در صورتی که ادامه پیدا کندشکاف عمیق مواضع و عملکرد این جریان را بیشتر آشکار خواهد کرد. رسانه‌های وابسته به این جریان سیاسی نوظهور نیز که «انگشت در جهان کرده و قرمطی می‌جویند» و دم از ضرورت عبور به اصولگرایی ناب می‌زنند و کوچک‌ترین خطای عمدی و سهوی رقبایشان را در بوق و کرنا می‌کنند و گاه نیز برای مطامع سیاسی به پرونده‌سازی روی می‌آورند باید در قابل این پرونده موضع آشکاری داشته باشند.

این روزنامه می پرسد: پرسش بعدی در خصوص پرونده اخیر چرایی مصون ماندن رئیس کل بانک مرکزی و وزیر امور اقتصاد و دارایی و برخی دیگر از مقامات دولتی است در حالی که مدیران چند بانک در هفته اخیر از کار برکنار شدند این سوال مطرح می‌شود که مسئول نظارت بر کار بانک‌ها چه نهادهایی و مسئولانی هستند و این افراد با تایید و سفارش و امضای چه افرادی در این مسئولیت‌ها قرار گرفتند؟ و چرا اکنون که برخی مدیران بانکی تخلفشان روشن شده و برکنار شدند مقامات بالاتر و مستقیم آنها مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند. البته بدیهی است مجلس شورای اسلامی به نیابت از ملت بزرگ ایران وظیفه قانونی خود را با سوال و استیضاح انجام خواهد داد و قوه قضائیه نیز در صورت لزوم با احضار و دیگر راهکارهای قانونی به تکلیف خود عمل خواهد کرد ولی انتظار این است که دولت خود در برخورد با مدیران متخلف احتمالی پیشقدم شده و نیازی به برخورد دیگران نباشد. برخورد قاطع دولت با مدیران متخلف درون خود نشانه ضعف و ناتوانی دولت نیست بلکه نشان دهنده سلامت مجموعه دولت و برکناری از شائبه همدستی در پرونده‌های اینچنینی است.

 

فاجعه بارتر از زلزله بم

 

روزنامه خراسان در سرمقاله روز چهارشنبه اش به بحث درباره یک معضل اجتماعی در ایران پرداخت و نوشت: چندسالی است که سالی چند بار خبری صد در صد موثق منتشر می شود که به یقین نشان از بحرانی فاجعه بارتر از زلزله بم دارد چرا که دامنه آن فراتر از مردم یک منطقه و حتی فراتر از مردم یک نسل می باشد؛ تبعات آن نیز در صورت عدم پیشگیری مانند ساختمان های شهربم به هیچ وجه قابل بازسازی نیست برای این بحران که هزاران بار فاجعه بارتر از مثال مورد نظر ما است نه تنها هیچ اتاق بحرانی تشکیل نمی شود بلکه حتی از مسئولان رده های مختلف هیچ کدام از قوا ابراز نگرانی جدی نیز نمی شنویم، و صد البته نیز رسانه ها که هرکدام درگیر مسائل و دغدغه های سیاسی یا غیرسیاسی خود هستند برای اینکه بدانید منظورم چه بحرانی است زیاد خود را به زحمت نیندازید شما نیز این خبر و شبیه آن را شنیده اید و احتمالا با ابراز ناراحتی ساده از کنار آن گذشته اید به این خبر که چند روز پیش بعنوان یکی از تیترهای درشت روزنامه منتشر شد توجه کنید: «کاهش 6 درصدی ازدواج و افزایش 5.5 درصدی طلاق در 5 ماه اول سال جاری»

نویسنده می افزاید: اولا باید توجه داشت که آمارهای مربوط به ازدواج و طلاق صددر صد موثق است و کوچکترین امیدی وجود ندارد که نسبت به درستی آمار ایجاد تردید کنیم چون این آمار براساس نظرسنجی یا سرشماری نیست بلکه مبتنی بر تعداد دقیق آمارهای ثبت شده در دفاتر رسمی کشور است . ثانیا آخرین آمار یعنی همین خبری که به آن اشاره شد نشان می دهد که نمی توان موضوع را معمولی نشان داد حالا دیگر می توان مدعی شد که ما از مرز هشدار گذشته ایم و وارد بحران شده ایم چرا که تا پیش از این اگر درصد ازدواج رشد داشت ولی درصد طلاق رشد بسیار بیشتری داشت و این هشداری بود بسیار خطرناک اما آنچه الان با آن روبرو هستیم دیگر ارتباطی به نسبت درصد ازدواج به طلاق ندارد که باز خود را توجیه کنیم که درست است که درصد رشد طلاق بیشتر بوده اما شاید این درصد رشد به دلیل کم بودن تعداد طلاق پیش از این درجامعه ایرانی بوده است بلکه مساله اصلی این است که با این که ما جامعه بسیار جوانی را آن هم از نوع پاک ترین ونجیب ترینش داریم- بین 12 تا 16 میلیون جوان در معرض ازدواج هستند- اما باز هم کاهش درصد ازدواج داریم معنی این مساله این است که فارغ از این که چه تعداد از این ازدواج ها بعدا به طلاق منجر می شود آنچه روشن است این که جامعه ایرانی به سمتی می رود که کمتر یا در خوشبینانه ترین حالت بسیار دیرتر خانواده تشکیل دهد و اگر این داده را کنار رشد عجیب و غریب درصد طلاق در شهرهای بزرگ کشور مخصوصا تهران قرار دهیم مفهومی غیر از «بحران» در ذهن تصویر می شود.

 

نظر شما :