شرایط پیچیده افغانستان و نقش تهران

۲۱ مهر ۱۳۹۰ | ۲۱:۳۴ کد : ۱۶۹۷۰ نگاه ایرانی
گفتاری از محمد ابراهیم طاهریان، سفیر پیشین ایران در افغانستان برای دیپلماسی ایرانی.
شرایط پیچیده افغانستان و نقش تهران
دیپلماسی ایرانی: در سه دهه گذشته فراز و نشیب‌های فراوانی در فضای روابط میان اسلام آباد و کابل بر سر مسائل سیاسی ـ امنیتی و حتی مسائل اقتصادی وجود داشت. اما به نظر می‌رسد در این مقطع و بعد از وقایعی که منجر به شهادت استاد ربانی شد،‌ میزان تشنج در روابط اسلام آباد و کابل را از حد معمول بالاتر برده و موجب شده تنش لفظی و دیپلماتیک میان دو کشور ایجاد شود.

علت این که این بار تنش به این سطح رسیده است را باید در شرایط اجتماعی افغانستان جست و جو کرد. افکار عمومی در افغانستان مطالباتی را از حاکمیت و زعامت سیاسی در افغانستان دارد. به نظر می‌رسد ارزیابی سیاسی زعامت سیاسی در افغانستان بلافاصله بعد از ترور استاد ربانی این بود که باید مذاکره با جریان افراط را ادامه داد. اما بعد که قهر و خشم مردم را دید تغییر موضع داد و بحث مذاکره با پاکستان را مطرح کرد. به نظر می‌رسد دولت افغانستان به میزان فشار افکار عمومی بر حاکمیت، به دنبال رفتاری است که از یک سو تسکین دهنده افکار عمومی باشد و از سوی دیگر به نحوی دفع وقت و زمان کند.

اما به طور کلی به نظر می‌رسد میتوان شرایط افغانستان نسبت به پاکستان را این گونه ارزیابی کرد که همان طور که بعد از ترور شهید احمد شاه مسعود، جبهه متحد قادر شد به یک همگرایی دست پیدا کند و بر مشکلاتی که با آن رو به رو بود فائق آید، بعد از ترور شهید ربانی نیز همین شرایط در حال شکل گیری است. یعنی اگر ترور استاد ربانی، پیوستی داشت، به نظر می‌رسد این پیوست الان از طرف طراحان و آمرین این جریان اجازه عملیاتی شدن پیدا نکرده است. چون ارزیابی کارشناسان بر این بود که بعد از ترور شهید ربانی به عنوان رهبر جمعیت اسلامی، کسی که از جبهه تغییر و امید حمایت کرد، کسی که رهبر معنوی جبهه ملی و جبهه متحد شمال و بزرگ قوم تاجیک بود، کسانی که این فاجعه را طراحی کردند تصور می‌کردند که با حذف آقای ربانی همه این تشکل‌ها که به نوعی زیر آدرس جبهه متحد جمع می‌شوند، دچار فروپاشی سیاسی خواهند شد.

همه علامت‌هایی که تا امروز از طرف مجموعه‌هایی که نام آن‌ها رفت، صادر شده بیانگر نوعی همگرایی و وفاق است. همین که با تفاهم و درک متقابل از جانشینی صلاح الدین با عنوان سرپرست جمعیت توافق کردند، اولین نشانه تفاهم و همدلی میان این مجموعه‌ها است که بتوانند با نوعی همگرایی و درک صحیح از شرایط مطالبات خود را از حاکمیت مطرح کنند. آن چه تا کنون مشخص شده و از طرف این مجموعه‌ها مطرح می‌شود این است که توقع این مجموعه‌ها از حاکمیت این است که به سمت اصلاحاتی برود که استراتژی مذاکره برای رسیدن به یک راهکار واقعی را تعیین کند.

این وضعیت حاکمیت کابل را در شرایطی قرار داده است که باید نسبت به گذشته برای نوع رفتار خود در حوزه سیاست خارجی و مسائل داخلی نقشه راه جدی تر و مبتنی بر اصول داشته باشد. این، هم یک فرصت است و هم می‌تواند وضعیت را از گذشته شکننده تر کند. مجموعه اقداماتی که تا به حال آقای کرزی به عنوان رئیس دولت افغانستان انجام داده است، اقداماتی از جنس اقدامات گذشته است. یعنی در حقیقت وقتی گزینه مذاکره با جریان افراط مطرح شد، اصول و مبنای خاصی برای آن تعریف نشده بود. زمانی که بعد از ترور شهید ربانی موضوع لغو مذاکره با جریان افراط مطرح شد هم به نظر می‌رسد این موضع بیشتر تحت تاثیر افکار عمومی بود. الان هم بحث مذاکره با اسلام آباد مطرح می‌شود، مبنا و اصول چنین شعار و سیاستی معلوم نیست. به عبارتی می‌توان گفت اگر مبنا و اصول این کار و تفاهم میان خود افغان‌ها در این رابطه معلوم نباشد، به نظر می‌رسد جنس این پیشنهاد از جنس راه رفته در گذشته باشد. همان طور که در گذشته مذاکره با جریان افراط به نتیجه ای نرسید و مسیر درستی نبود، گفت و گو و مذاکره با پاکستان هم اگر مبنای درستی نداشته باشد، احتمال دارد که به نتیجه مشخصی منتهی نشود.

بیشتر کارشناسان و متخصصان در داخل افغانستان در حوزه چه باید کرد بر این باورند که همگرایی و تفاهم میان مجموعه جبهه متحد و خانواده جهاد و نخبگان افغانستان امری ضروری است. در مرحله بعد باید با نوعی تفاهم اصولی مشخص شود که بر اساس این اصول قادر باشند به تعامل و گفت و گو با جامعه بین الملل و پاکستان و یا هر طرف دیگری که ممکن است تاثیری در بهبود اوضاع داشته باشد، بپردازند.

اما همان طور که اشاره شد، مرحله اول تفاهم و همگرایی بین مجموعه خانواده جهاد و جبهه متحد و نخبگان افغانی است که در این خصوص به نظر می‌رسد تهران با توجه به سیاست‌های سه دهه گذشته اش که مبتنی بر توسعه و امنیت در افغانستان و پاکستان بوده است، می‌تواند به جایگاه قبلی خود برگردد و با ورود به این شرایط، وضعیتی فراهم کند که کابل و اسلام آباد و دیگر کشورهای منطقه با استفاده از ظرفیت‌هایی که در منطقه وجود دارد، به طرف یک راهکار واقعی و مبتنی بر حقیقت‌های افغانستان برسند.

شرایط فعلی حاصل جمع پیچیدگی‌ها، تهدید‌هایی است که در صورت تدبیر درست می‌تواند تبدیل به فرصت شود. همان طور که بعد از ترور احمد شاه مسعود، افغانی‌ها قادر بودند وضعیت خود را در اختیار و در کنترل خود بگیرند، به نظر می‌رسد الان هم اگر ارزیابی صحیحی از شرایط داشته باشند، می‌توانند به طرف یک راهکار مبتنی بر رسیدن به وضعیت بهتر وارد شوند. اما با این حال باید منتظر پیچیده تر شدن اوضاع در افغانستان بود.

 

نظر شما :