داوود فیرحی در چهاردهمین نشست از سلسله نشست های دیپلماسی ایرانی

مصر دیوار برلین جهان اسلام است

۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۶:۵۸ کد : ۱۹۰۰۳۳۱ اخبار اصلی
اخوان توانسته است از ایدئولوژی فرار کند. تشکیلاتی که نزدیک هشتاد سال با ایدئولوژی زندگی کرده حالا دست به بازسازی خود زده است. این بازسازی هم اخوان را با موفقیت همراه کرده و هم تنش های درونی زیادی در این تشکیلات ایجاد کرده است. اخوان آرای زیادی دارد اما نکته این جاست که اخوانی ها در میان خود اجماع ندارند و این مسئله این احتمال را تقویت می کند که اخوان دوباره رادیکال شود.
مصر دیوار برلین جهان اسلام است
دیپلماسی ایرانی: چهاردهمین نشست از سلسله نشست های دیپلماسی ایرانی با موضوع اخوان المسلمین و اسلام گرایی جدید در خاورمیانه در محل دفتر دیپلماسی ایرانی با حضور اساتید و صاحب نظران در حال برگزاری است.
در ابتدای این نشست بعد از خوشامدگویی میزبان جلسه و طرح بحث ابتدایی، دکتر داود فیرحی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران سخنرانی خود را با عنوان جریان های جدید اسلام گرایی در کشورهای عربی: امکانات و چالش ها آغاز کرد.

او در ابتدای بحث ضمن اشاره به فراگیر شدن پست سکولاریسم یا بازگشت به مذهب در خاورمیانه، گفت این جریان از چهل سال پیش وجود داشت اما در تحولات اخیر شاهد موج جدیدی از این مسئله هستیم. ما می توانیم جریان های اسلام گرایی را به بعد از یازده سپتامبر و بعد از آن تقسیم کنیم. هم چنان که پیش از آن به قبل از انقلاب اسلامی و بعد از آن تقسیم می کردیم.

در ابتدا باید ویژگی های فکر اسلامی جدید و در راس آن ها تشکیلات پرسابقه اخوان را از نظر بگذرانیم. تشکیلات اخوان المسلمین در سال 1928 تاسیس شد اما تنها تشکیلات اسلام گرا نبود. جنبش نورچی در ترکیه و جنبش دعوت در کشورهای اسلامی مانند مالزی و دیگر کشورها وجود داشتند. اما اهمیت اخوان این است که جنبش های جدید در کشورهایی به وقوع پیوسته است که بیشتر اخوانی ها در آن جا حضور دارند.

اولا جنبش های جدید تنوع دارند. نمی توان همه آن ها را در یک جریان قرار داد. اما در راس آن ها جنبش هایی قرار دارند که جنبش های اخوانی جدید هستند. جنبش های اخوانی جدید بر فقه مصالح یا مقاصد تکیه دارند. در دستگاه فقهی سنی یک جریان سنتی داریم؛ یک جریان رادیکال و سلفی داریم؛ و جریان دیگر پیروان فقه مصالح هستند که به نسبت بیشتر عقل گرا هستند.

ثانیا این جنبش ها، جنبش های مابعد دولت های سکولار هستند. این جنبش ها در کشورهایی به وقوع پیوسته اند که در آن ها دولت ها اقتدارگرا و سکولاری وجود داشتند که اتفاقا شکست خورده بودند. بنابراین طبیعی است که گرایش به مذهب و اسلام بیشتر شود.

ثالثا این گرایش ها، گرایش های پست ایدئولوژیک هستند. اگر ما جنبش های اسلامی را از 1928 تا 2001 و 2003 بررسی کنیم خواهیم دید که دو گرایش در این جنبش ها دیده می شود: جنبش های اسلامی و ایدئولوژیک و جنبش های سکولار. معمولا هر دو دیدگاه استدلال های کافی برای سخنان خود نداشتند. نصوص دینی از هیچ کدام از این ها حمایت نمی کردند. بنابراین کسانی که عیب هر کدام از این ها را می دیدند به طرف مقابل جذب می شدند. نکته قابل توجه در جنبش های اخیر عبور از دوگانه اسلام گرایی ـ سکولاریسم بود. جنبش های جدید به این نتیجه می رسند که می توان شریعت را اجرا کرد اما دین سالار نبود. بنابراین جنبش های جدید تلاش می کنند از دوگانه اسلام گرایی سکولاریسم به حامعه مدنی اسلامی حرکت کنند. الغنوشی در تونس این تئوری را دنبال می کرد. محمد اماره در مصر این مسئله را دنبال می کرد محمد بدیع و افرادی مثل شیخ محمد یوسف القرضاوی در جنوب خلیج فارس این نگاه را دنبال می کنند. در سوریه نیز کسی که رهبر شورشیان هست یعنی برهان غلیون این نگاه را دارد.

اما تئوری حکومت مدنی مبتنی بر شریعت چیست؟ اولین بحث این است که این ها معتقد هستند که باید شریعت را اجرا کرد اما نهادهای دینی سهم وتویی در حکومت ندارند. به همین دلیل تصدی گری نهادهای روحانی را نمی پذیرند اما به شریعت پاینبدند. نکته دوم این است که این جریان ها فقه و شریعت را جدا می کنند. فقه دانش بشری است که تغییراتی در آن وارد می شود اما شریعت نص است و قابل تغییر نیست. به همین دلیل این تئوری به شورا تکیه کرده و کوشش کرده که تفسیری دموکراتیک از شورا ارائه نماید. حتی از بحث شورا نیز عبور کرده و اعتقاد دارد که شورا بخشی از دموکراسی را توضیح می دهد. بنابراین این ها ملتزم به شریعت هستند و در عین حال ملتزم به دموکراسی هم هستند. لذا این ها به تفکیک قوا معتقد هستند و تاکید دارند که باید سلطه قوه مجریه از قوه قضاییه برداشته شود و رئیس قضاییه باید به رای قضات انتخاب شود. در حوزه سیاست مذهبی مدلی را طرح می کنند که مذهب باید مستقل باشد و اشراف بر دولت داشته باشد. لذا در مصر اصرار دارند که الازهر باید کاملا از دولت استقلال پیدا کند؛ اوقافی که توسط دولت مبارک مصادره شده به الازهر برگردانده شود تا ازنظر مالی قوی باشد؛ و الازهر را در سطح اسلام مدنی دنبال کنند. نکته جالب این است که در این قسمت با سلفی ها اشتراک دارند. بنابراین این ها تلاش دارند که به جای روند دولتی کردن، نهادها را مدنی کنند. این جریان تاکید دارد که آموزش به خصوص آموزش های مذهبی مدنی باشد. این نشان می دهد که تجربه عبدالله البداوی بر آن ها تاثیر گذاشته است.

در این نگاه، دولت متصدی شریعت نیست. دولت فقط مجری است در جایی که شریعت نیست. عالی ترین مفسر فقه مقاصد در حال حاضر الغنوشی و القرضاوی هستند که تلاش می کنند به حوزه قانونگداری راه پیدا کنند. این ها معتقد هسنتد که احکام شرعی را باید بنابر مصالح عمومی تفسیر کرد. در این زمینه به مقاصد پنج گانه اشاره می کنند که حفط جان و مال و آبرو و ناموس و دین مسلمانان است. بنابراین در این نگرش ولایت اصل نیست، بلکه ابزار است. دولت واسطه ای است بین شریعت و جامعه. میزان مشروعیت آن نیز بر این مقاصد پنچگانه است و مردم می توانند آن را بفهمند. بنابراین قداست چندانی هم به حکومت نمی دهند. در این زمینه می گویند: «الولایات اسباب المقاصد».

به این ترتیب است که این ها در عین این که حکومت را ملتزم به شریعت می دانند اما کاملا شرعی نیز نیستند. در واقع این توری هم سکولار ها را خلع سلاح می کند و هم اسلام گرا ها. چرا که این ها هم به دنبال دموکراسی هستند و هم به دنبال شریعت. اما سوال این است که آیا این منطق در عمل جواب خواهد داد یا نه؟


این نگرش در مصر با چه چالش هایی مواجه است؟ همان طور که می دانید، هم اکنون مصر شاهد تظاهرات گسترده ای است. ساختار حکومت در مصر در حال حاضر این گونه است: شورای نظامی که حکومت در دست اوست و وظیفه برگزاری انتخابات دارد. این شورا در دو نهاد دیگر یعنی کمیته برگزاری انتخابات و قوه قضاییه نفوذ دارد. بر عکس مجلس خلق یا شورا و شرع در دست اسلام گرایان است. حدود 47 درصد اخوان، نزدیک 23 درصد حزب نور و 6 درصد حزب وفد سهم دارند و این شورا در شورای تنظیم قانون اساسی نفوذ دارد. به این ترتیب دو نهاد قانون گذار در دست نظامیان و انقلابیون است و اگر انقلابیون نتوانند قوه قصاییه یا کمیته برگزاری انتخابات را تحت فشار قرار دهند انتخابات از دست می رود. اتفاق دیگر این است که اگر قانون اساسی تصویب نشود احتمالا شورای نظامی به انتخابات تن نمی دهد و احتمالا قانون اساسی تنظیم نخواهد شد. این ها مسائلی هستند که باعث شده اند در مصر شاهد چنین تظاهراتی باشیم.

در آخر باید به تجربه هایی که اخوان طی این سال ها به دست آورده توجه کنیم. اخوان یکی از ویژگی های عمده این است که توانسته چند تجربه به دست آورد. تجربه اول این که اخوان توانسته است از ایدئولوژی فرار کند. تشکیلاتی که نزدیک هشتاد سال با ایدئولوژی زندگی کرده حالا دست به بازسازی خود زده است. این بازسازی هم اخوان را با موفقیت همراه کرده و هم تنش های درونی زیادی در این تشکیلات ایجاد کرده است. اخوان آرای زیادی دارد اما نکته این جاست که اخوانی ها در میان خود اجماع ندارند و این مسئله این احتمال را تقویت می کند که اخوان دوباره رادیکال شود.

تجربه دیگر اخوان این است که با این که یک سازمان فراملی است اما در هر کشوری درگیر مسائل ملی می شود. این که چگونه میان فعالیت فراملی و ملی تعادل ایجاد کند چالشی را فراروی این تشکیلات ایجاد می کند. رسالت دیگر اخوان این است که درست است که تحولات در همه کشورها شروع شده اما مصر دیوار برلین جهان اسلام است. اگر اخوان در مصر شکست بخورد در همه کشورها شکست می خورد اما اگر موفق شود در همه کشورهایی که نیرود دارد موفق خواهد شد. اخوان از ایدئولوژی سکولار و اسلام گرایی عبور کرده و از حکومت مدنی مبتنی بر شریعت سخن می گوید.

نظر شما :