چهل ونهمین بخش از سلسله یادداشت‌های جدید سرکیس نعوم

خبری از مذاکرات سری میان ایران و امریکا نیست

۲۷ فروردین ۱۳۹۳ | ۱۷:۱۶ کد : ۱۹۳۱۲۵۶ خاورمیانه یادداشت
این که گفته می‌شود ارتباطات سری‌ای میان امریکا – ایران وجود دارد به نطر من و به استناد اطلاعاتم صحت ندارد، حداقل میان وزارت امور خارجه در واشنگتن و تهران چنین تماسی وجود ندارد.
خبری از مذاکرات سری میان ایران و امریکا نیست

دیپلماسی ایرانی: امسال سومین سالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم، نویسنده و روزنامه نگار مشهور لبنانی را که ماحصل سفر هر ساله وی به امریکا است، با هماهنگی او ترجمه و منتشر می کند. یادداشت هایی که در پی دیدارهای او با مقام های امریکایی در واشنگتن و نمایندگی های جامعه جهانی در نیویورک نوشته شده اند و به دلیل به روز بودن آنها اهمیت خاصی دارند. همانند همیشه نعوم نامی از مصاحبه کننده نمی آورد اگر چه سمت او را ذکر می کند، و به رویه همیشگی اش مصاحبه اش بیش از آن که مصاحبه باشد، گفت وگو و بحثی خواندنی است.

نعوم در مقدمه امسال یادداشت های خود آورده است: در طول 15 سال شاید هم بیشتری که هر سال در ماه مارس به واشنگتن سفر می کنم و نزدیک به پنج هفته ای را که هر سال در آن جا می گذرانم، به اداره های مختلف امریکایی و مراکز پژوهشی متنوع و صاحب نامی که ارتباطات بسیاری با سیاست خارجی و داخلی امریکا دارند، سر زده ام. امسال نیز به عادت هر ساله نزد همه آنها رفتم و به نیویورک که بعضی ها به آن لقب جهان داده اند، نیز سر زدم. با مقام های عالی رتبه نهادهای بین المللی چه اعضای سازمان ملل، چه دیپلمات های کشورهای مختلف و چه پژوهشگران مشهور مراکز پژوهشی فعال در ایالات متحده نیز دیدار کردم و همانند همیشه با برخی از چهره های ذی نفوذ در نهادهای امریکایی و حتی صهیونیستی هم دیدار کردم و به گفت وگو نشستم. در سلسله جدید از یادداشت هایم درباره شرق و غرب جهان عرب و همچنین تحولات خاورمیانه و کشورهای حوزه خلیج فارس، همچنین ایران اسلامی و ترکیه به طور مفصل خواهید خواند. البته افغانستان و پاکستان و کشوری که به تازگی تهدیدی برای امنیت ملی امریکا شده، یعنی کره شمالی نیز از قلم نینداخته ام. درگیری های فلسطینی – اسرائیلی را نیز فراموش نکرده ام.

در زیر چهل و نهمین بخش از سلسله نوشته های جدید سرکیس نعوم را می خوانید:

از مقام مهم و عالی رتبه کاخ سفید که با پرونده ایران ارتباط مستقیم دارد، پرسیدم: نظرت درباره تماس مستقیم میان واشنگتن و تهران چیست؟ آیا واقعا چنین تماسی وجود دارد و اگر وجود دارد ادامه دار است؟ جواب داد: «این که گفته می شود ارتباطات سری ای میان امریکا – ایران وجود دارد به نطر من و به استناد اطلاعاتم صحت ندارد، حداقل میان وزارت امور خارجه در واشنگتن و تهران چنین تماسی وجود ندارد. آیا ارتباطات سری دیگری از سوی طرف های دیگر امریکایی (مثل کاخ سفید و غیره) با ایران وجود دارد؟ حقیقتش نمی دانم. بر اساس اطلاعات من بعید است که چنین تماس هایی وجود داشته باشند. شاید در زمان جنگ افغانستان که هدف آن سرنگونی حکومت طالبان بود چنین تماس هایی برقرار شد. اما بعد از آن هیچ تماسی انجام نشد. شاید تماس های سری اگر برقرار شوند مفید باشند. اما باید حتما سری بمانند.»

نظر دادم: «امریکا و جامعه جهانی بر تلاش های هسته ای ایران تمرکز کرده اند. و ایران هم بر آن تمرکز دارد و هم بر قضایای دیگر که برایش به همان اندازه اهمیت دارند از جمله نقشش در منطقه به عنوان یک قدرت بزرگ منطقه ای. در گذشته چنین تماس هایی برقرار شد اما از لحاظ ظرفیت و عملی و میدانی چه در عراق چه در افغانستان به یک مذاکرات استراتژیک نینجامید. ایران قبل از امریکایی ها ثمره افغانستان را برد. امریکا زمینه چنین دستاوردی را برای ایران بسیار فراهم کرد. ایران در نقشی که می توانست ایفا کند و در نفوذ منطقه ای اش بزرگ نمایی کرد در حالی که امریکا به فکر نقش آفرینی هم پیمانان عربش نیز بود. و الآن مشکل به قوت خود باقی است، هیچ راه حلی در برابر ایران وجود ندارد مگر با مذاکره یا جنگ. و انتظار می رود که ایران علیه امریکا و هم پیمانانش در همه جهان اسلام به ویژه در جهان عرب فعالیت هایش را تشدید کند.» جواب داد: «ایران الحوثی ها را در یمن مسلح می کند. اما فکر نمی کنم که بخواهد آنها را به ابزاری برای خود تبدیل کند. آنها یمنی هستند و ارتباطی با شیعه اثنی عشری ندارند. آنها فقیر هستند و نه پول دارند و نه منطقه ای وابسته به خود و نه فرصت کاری برای آنها وجود دارد. به این معنا آنها هیچ تفاوتی با دیگر یمنی ها از لحاظ فقر و مشقت هایشان ندارند. علی عبدالله صالح (رئیس مخلوع) تلاش کرد که موازنه ای در تعاملات همه ارکان تشکیل دهنده ملت یمن به وجود آورد، اما با توسل به قدرت نظامی و امنیتی موفقیت جزئی ای به دست آورد، او تنها توانست با پرداخت پول های کلان به رهبران قبائل آنها را وفادار به خود کند. وقتی که انقلاب مردمی علیه او آغاز شد و او را از کرسی ریاست جمهوری به زیر آوردند همه پول ها و کمک های خارجی را برای خودش گرفت. یک ذره از آنها را میان یمنی ها توزیع نکرد تا اوضاعشان بهبود یابد. به هر حال الحوثی ها قدرتمند و جنگجویان شجاعی هستند. این مساله را در طول جنگشان با نیروهای نظامی عربستان مدت کوتاهی قبل از کناره گیری صالح ثابت کردند. چرا دوستانت در واشنگتن درباره این موضوع چیزی به تو نگفتند؟» گفتم: «چرا گفتند و همه چیز را به خوبی می دانم.»

گفته می شود که مصالح مشترک بیش از پیش عمیقی میان ایران و امریکا وجود دارند. این مصالح چیستند؟ جواب داد: رویارویی با رشد سریع و گسترده اسلام بنیادگرای سنی خشونت طلب تکفیری در جهان اسلام که در برابر یک و نیم میلیارد مسلمان قرار گرفته است. خطر آنها برای ایران و همچنین امریکا و عموما جهان بسیار بزرگ است. این مساله سبب می شود تا امریکا و هم پیمانانش نیاز به همکاری با ایران داشته باشند.

سپس به سراغ مسئول مهم و عالی رتبه در کاخ سفید که با پرونده پاکستان و افغانستان تماس مستقیم دارد، رفتم و از او درباره پیشنهاد یک سال پیش امریکا برای گفت وگو با طالبان در قطر پرسیدم، گفت: «در نص پیشنهاد آمده است که طالبان افغانستان در نخستین روز اجرای توافق بگوید که کار و همکاری با شبکه القاعده را متوقف می کند. در روز دوم ایالات متحده پنج نفر از اعضای طالبان در افغانستان را از زندان گوانتانامو آزاد کند. در مقابل طالبان افغانستان یک شهروند امریکایی تحت بازداشت خود را آزاد کند.»

پرسیدم: «آیا ممکن است که کرزی به سرنوشت ببرک کارمل، رئیس جمهوری سابق افغانستان در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی دچار شود یا اعدام شود؟ این را سال ها پیش از امریکایی های متخصص در امور افغانستان – پاکستان شنیده بودم.» جواب داد: «به استناد تاریخ منطقه چنین چیزی ممکن است. هیچ کس نمی داند. قطعا او رئیس جمهور فاسدی است. امیدواریم که انتخاباتی کاملا پاک و منزه برگزار کند. بعد از آن هم امیدواریم که نهادهای مدنی تاسیس شوند. اگر از دل آن گفت وگوهایی صورت بگیرد اوضاع بهبود می یابند. به هر حال مجلس عالی صلح افغانستان موسوم به لویی جرگه یا پارلمان است که باید تصمیم به گفت وگو با طالبان افغانستان را بگیرد. آن چه مطلوب است جمهوری دموکراتیک افغانستان است.»

پرسیدم: «آیا افغانستان با دولت مرکزی قوی خواهد بود؟ با علم بر این که تاریخش دائما دو گانه و طایفه ای و مذهبی و تعددگرا بوده و هست. شاید یک حکومت ایالتی تاسیس شود که کمترین روابط میان آنها وجود داشته باشد.» جواب داد: «نمی دانیم. طبیعتا کشور افغانستان از مناطق مختلفی تشکل می شود. اما با حداقل مشخصات یک کشور یکپارچه و حداقل توافق ها بر سر چارچوب های یک کشور مستقل.»

پرسیدم: «نظرت درباره روابط ایران و افغانستان چیست؟» جواب داد: «هزاره های افغان شیعه هستند. ایران هم با آنها ارتباطات گسترده ای دارد. مدتی هم بر اساس اصول تاکتیکی نه استراتژیک با القاعده و طالبان همکاری کردند. می خواستند به کمک عناصر این دو شبکه به امریکایی ها فشار بیاورند و آنها را به درد آورند. برای ایران مناسب نیست که طالبان به افغانستان بازگردد. آنها تهدیدی جدی برای ایران محسوب می شوند. مصالح مشترک ایرانی – امریکایی در افغانستان وجود دارد. درباره امور دیگر یا مناطق دیگر صحبت نمی کنم.»

نظر دادم: «گفته می شود که مصالح مشترک بیش از پیش عمیقی میان ایران و امریکا وجود دارند. این مصالح چیستند؟» جواب داد: «رویارویی با رشد سریع و گسترده اسلام بنیادگرای سنی خشونت طلب تکفیری در جهان اسلام که در برابر یک و نیم میلیارد مسلمان قرار گرفته است. خطر آنها برای ایران و همچنین امریکا و عموما جهان بسیار بزرگ است. این مساله سبب می شود تا امریکا و هم پیمانانش نیاز به همکاری با ایران داشته باشند. کما این که ایران را نیز در معرض نیاز بزرگ برای همکاری با امریکا و جهان قرار می دهد. هدف توقف اسلام رادیکال است.»

سپس با خنده گفت: «این دیگر چیزی است که من چیزی درباره آن نمی دانم. به هر حال به قطر و گفت وگوی طالبان افغانستان با امریکا باز گردیم. گفته می شود که این گفت وگوها در بهار سال گذشته متوقف شدند. دلیل آن طول کشیدن بهاری است که به فصل جنگ ها معروف است. طالبان نمی تواند هم زمان هم مذاکره کند هم بجنگد، به رغم این که قطعا بسیاری از آنها در سراسر جهان چنین کاری می کنند.»

گفتم: «بسیار خوب الآن در فصل بهار هستیم، چه چیزی می تواند مانع طالبان برای از سرگیری گفت وگوها با هدف ادامه جنگ شود؟» جواب داد: «هیچ چیز.»

پرسیدم: «آیا سلاح های هسته ای پاکستان در دست افراد امینی قرار دارد؟» جواب داد: «از منطق ابتدا به ساکن بله. اما در جایگاه های خاص که در دست ارتش است. فکر نمی کنیم خطر وحشتناکی متوجه آنها باشند. اما هیچ کس هم نمی داند.»

پرسیدم: «نظرت درباره روابط پاکستان و عربستان سعودی چیست؟ عربستانی ها و اعراب و مسلمانان وابسته به عربستان می گویند که بمب هسته ای پاکستان عربستان است برای این که این عربستان بود که هزینه مالی هسته ای پاکستان را تامین کرد و همچنان هم تامین می کند. این حرف بعضی ها که می گویند ایران هسته ای بهانه لازم به عربستان برای رفتن به سمت سلاح هسته ای و آغاز رقابت تسلیحات هسته ای در منطقه را می دهد، چندان دقیق نیست.» با تحیر جواب داد: «حقیقت این است که من هیچ چیز درباره عربستان نمی دانم. شاید اگر درباره آن کار کردم چیزی بفهمم.»

انتشار اولیه: شنبه 23 فروردین 1393/ باز انتشار: چهارشنبه 27 فرودین 1393

کلید واژه ها: سركيس نعوم


نظر شما :