شرقِ موقت؛
ارزیابی انتقادی از محور ایران، روسیه و چین در پرتو منطق وابستگی متقابل محدود
نویسنده: فرهاد قادری، پژوهشگر روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی:
۱. مقدمه: از ایده تا راهبرد
«نگاه به شرق» در ادبیات سیاست خارجی ایران پدیدهای تازه نیست؛ ریشههایش به دوران پس از جنگ سرد و حتی دهه ۱۳۷۰ بازمیگردد؛ یعنی زمانی که توازن قدرت جهانی در حال بازترکیب بود و ایران، محصور در فشارهای غرب، ناگزیر به جستوجوی گزینههای بدیل میشد. با اینحال، چرخش رسمی به شرق در قالب یک سیاست اعلانی، از سال ۱۳۹۸ به بعد و همزمان با خروج آمریکا از برجام تثبیت شد. تهران در مقام کنشگر در پی آن بود که با تکیه بر قدرتهای نوظهور آسیایی، فضای مانور خود را گسترش دهد و در عین حال مشروعیت گفتمانی جدیدی برای تنوعبخشی به سیاست خارجی فراهم کند.
اکنون، در پایان ۱۴۰۴، پس از پنج سال تجربه عملی، روشن شده که این چرخش بیش از آنکه تعبیری ساختاری از تحول در جهتگیری کلان کشور باشد، نوعی تطابق راهبردی با تحولات نظام بینالملل و واکنش به محدودیتهای لحظهای بوده است. شرق برای تهران، نه قدرت جذبکنندهای ذاتی، بلکه گزینهای تاکتیکی در شرایط فشار حداکثری است. تحلیل حاضر تلاش میکند نشان دهد که چرا محور ایران، روسیه و چین صرفاً در قالب «وابستگی متقابل محدود» قابل فهم است و چرا این وابستگی، ایران را به مرحلهای موسوم به شرقِ موقت وارد کرده است – مرحلهای که ضرورت دارد پیش از تثبیت به عنوان الگوی پایدار، بازاندیشی شود.
۲. سهضلعی شرق: همگرایی یا همجواری؟
منشأ شکلگیری روایت «محور شرق» را باید در چرخش موازی سه قدرت نوظهور از مدار نظم تکقطبی جست. روسیه پس از بحران اوکراین، چین پس از تشدید رقابت فناوری و تجاری با آمریکا و ایران بهدلیل استمرار تحریمها، هر سه خود را در وضعیتی یافتند که به شبکههای جایگزین اقتصادی و امنیتی نیازمندند. از این منظر، شرق نه یک بلوک نهادمند، بلکه محفل موقت قدرتهای در حال تعریف مجدد جایگاه خود در نظم جهانی است؛ مشابه حلقهای از کنشگران که بر سر ضرورت چندجانبهگرایی اشتراک دارند، نه بر مبنای یک طرح مشترک برای نظم جایگزین.
در همین چارچوب، تفاوت بنیادین در منطق تعامل سه بازیگر مشهود است: برای تهران، شرق ابزاری حیاتی برای کاستن از انزوای اقتصادی و تحریمی است؛ برای مسکو، تهران بازوی ژئواستراتژیک در خاورمیانه است که میتواند فشار ناتو را در جناح جنوبی تعدیل کند؛ برای پکن، ایران بخشی از شبکه تنوعبخشی انرژی و مسیرهای زمینی طرح «یک کمربند–یک جاده» است، نه شریک راهبردی معادل.
این تفاوت در اولویتها، محدودیت بنیادین را برای ایران رقم میزند: همکاری با شرق مبتنی بر همپوشانی منافع موقت است، نه بر اساس همافزایی راهبردی بلندمدت. در واقع، این محور بیشتر شبیه یک ائتلاف اقتضایی است تا اتحادی نهادمند.
۳. نظریه وابستگی متقابل محدود: قاب تحلیلی
برای درک ماهیت روابط ایران با چین و روسیه، میتوان از مفهوم وابستگی متقابل Interdependence))در نسخه اصلاحشدهاش بهره برد. در نظریه روابط بینالملل، وابستگی متقابل زمانی قوی است که دو یا چند کشور در حوزههای مختلف (اقتصادی، امنیتی، فرهنگی) بهگونهای درهم تنیده شوند که هزینه قطع رابطه برای هر دو طرف بالا باشد Keohane & Nye, 1977). ) اما در مورد ایران، روسیه و چین، شاهد نوعی وابستگی متقابل محدود هستیم؛ یعنی وابستگیای که:
تکبُعدی است: محدود به حوزههای خاص مانند انرژی، فناوری نظامی و دور زدن تحریمها؛
نامتقارن است: ایران نسبت به شرق وابستهتر از شرق به ایران است؛
فاقد نهادینگی است: هیچ ساختار نهادی مستحکم (مانند اتحادیه اروپا یا ناتو) برای تضمین تداوم همکاری وجود ندارد.
مثالهای عینی این محدودیت عبارتند از:
الف) سند همکاری ۲۵ ساله ایران-چین: این سند که با شور و هیجان فراوان به امضا رسید، در عمل به بخش قابلتوجهی از اهداف اولیه دست نیافته است. سرمایهگذاری مستقیم چین در ایران (حدود ۵ میلیارد دلار) بهمراتب کمتر از آنچه در پاکستان (CPEC با ۶۲ میلیارد دلار) یا عربستان سعودی انجامشده، است.
ب) همکاری نظامی ایران-روسیه: در حالی که تهران و مسکو در سوریه و اوکراین (از طریق پهپادها) همکاری نظامی داشتهاند، این همکاری همیشه با محدودیتهای روسها در انتقال فناوریهای حساس همراه بوده است. حتی در بحث S-400، روسیه با احتیاط عمل کرده و ترجیح داده است این سامانه را به کشورهایی مانند ترکیه و هند بفروشد.
۴. تله شرقگرایی: تحلیل دو بُعد ساختاری
الف) انسداد اقتصادی و رقابت انرژی
یکی از انگیزههای اصلی چرخش به شرق، دور زدن تحریمهای غربی از طریق ایجاد مسیرهای بدیل تجاری و مالی بود. اما در عمل، دستاوردهای اقتصادی این چرخش محدود بوده است. حجم تجارت ایران با چین در سال ۱۴۰۲ حدود ۱۸ میلیارد دلار و با روسیه حدود ۴ میلیارد دلار بوده؛ رقمهایی که اگرچه قابل توجه است، اما به دلیل ماهیت نامتقارن (صادرات نفت خام در برابر واردات کالای نهایی) از تنوعبخشی واقعی اقتصادی فاصله دارد.
مشکل اصلی این است که هیچیک از شرکای شرقی حاضر به پذیرش ریسک نظام مالی آمریکا نیستند؛ پروژههای بانک توسعه شانگهای یا بریکس هنوز مکانیسم جایگزین کارآمدی برای سوئیفت فراهم نکردهاند. بنابراین، شرق از منظر عملکرد مالی همان محدودیتهای ساختاری غرب را با شدت متفاوتی بازتولید میکند.
از سوی دیگر، رقابت روسیه و ایران در بازار انرژی شرق آسیا در حال تشدید است. مسکو پس از تحریمهای ۲۰۲۲ اروپا، نفت خود را با تخفیفهای سنگین به چین و هند عرضه کرده و عملاً بخشی از سهم بالقوه ایران در بازار را محدود کرده است. این روند موجب شده است که تهران به جای بهرهبرداری از فرصتهای جدید، با یک شریک رقیب اضافی در حوزه انرژی شرق مواجه شود.
ب) چالش گفتمانی و موازنهزدایی
بُعد دوم چالش شرقگرایی، گفتمانی است. «نگاه به شرق» در بخشی از افکار عمومی داخلی و حتی در دستگاه دیپلماسی، به جای آنکه بهمثابه بخشی از سبد متوازن سیاست خارجی درک شود، بهتدریج با مفهومی هویتی پیوند خورده است. چنین رویکردی، سیاست خارجی را از حوزه عقلانیت ابزاری به سمت گفتمانسازی میکشاند و در نتیجه انعطاف ایران در برابر تحولات بینالمللی کاهش مییابد.
این در حالی است که چین و روسیه، خود روابط چندلایه و متنوعی با غرب حفظ کردهاند. پکن بزرگترین شریک تجاری اتحادیه اروپا و آمریکا باقی مانده، و مسکو با وجود تقابل نظامی با غرب، هنوز ساختار صادرات انرژی خود را بر مبنای مشتریان اروپایی طراحی کرده است. در نتیجه، «شرق» زمانی برای ایران به چالش تبدیل میشود که به گزینهای انحصاری و جایگزین کامل بدل شود، نه مکمل.
۵. ظرفیتها و موانع نهادسازی شرقی برای ایران
یکی از خلأهای اصلی سیاست شرقی ایران، ناتوانی در تبدیل روابط دوجانبه به همکاری نهادی است. نهادسازی نیازمند سه پیششرط است: اعتماد سیاسی، مکمل بودن اقتصادی، و افق همکاری بلندمدت. در هر سه مورد، روابط ایران با روسیه و چین دچار شکاف است.
روسها در پرونده سوریه باوجود همکاری نزدیک نظامی، در حوزه بازسازی و انرژی جانب شرکتهای عربی را گرفتهاند. چینیها نیز در چارچوب کمربند–جاده، مسیرهای بحرانی مانند پاکستان را بر مسیر ایران ترجیح میدهند. چنین مصادیقی نشان میدهد که شرق در برابر ایران سیاست «تعامل حداقلی و کنترلشده» اتخاذ کرده است.
با این وجود، ظرفیتهایی هم وجود دارد که اگر بهدرستی مدیریت شوند میتوانند مرحله «شرق موقت» را به «شرق متوازن» بدل کنند:
نقش ایران در مسیر ترانزیتی شمال–جنوب INSTC): ) این مسیر میتواند با اتصال بنادر جنوبی ایران به روسیه، حوزه نفوذ اقتصادی مشترک بیافریند.
همکاری در حوزه فناوریهای دوگانه (مانند پهپاد و انرژیهای نو): جاییکه نیازهای متقابل واقعی وجود دارد و میتوان سطح وابستگی را دوسویه کرد.
مدیریت همزمان شرق و جنوب: پیوند دادن سیاست شرقی با همکاریهای جنوب–جنوب (خصوصاً با هند، اندونزی و آفریقای جنوبی) میتواند از انحصار جغرافیایی جلوگیری کند.
۶. شرقِ موقت در بستر گذار نظام بینالملل
نظم جهانی در دهه ۲۰۲۰ در حال دگردیسی از نظام تکقطبی به چندقطبی است؛ اما هنوز شکل نهایی خود را نیافته است. در چنین مرحلهای از گذار، سیاست «شرق موقت» ایران میتواند نقشی واسط ایفا کند: یعنی حفظ روابط مصلحتی با شرق برای تأمین نیازهای فوری، و در عین حال آمادهسازی بستر بازگشت به تعامل چندجانبه متوازن در آینده.
با این دیدگاه، شرق نباید به عنوان «انتخاب نهایی» تلقی شود، بلکه مرحلهای است که در آن ایران میتواند زیرساختهای خود را تقویت و از فشار یکجانبه بکاهد تا در زمان مناسب، با قدرت بیشتر به گفتمانهای چندجانبه بازگردد. نگاه واقعگرایانه به شرق به معنای فهم سیاسی آن است: شرق پناهگاه نیست، پل است.
۷. نتیجهگیری: ضرورت بازتعریف عقلانیت شرقی
تحلیل تجربه پنجساله ایران در محور شرق نشان میدهد که این جهتگیری فاقد پایههای نهادین پایدار است. وابستگی محدود، منافع نامتقارن و فقدان اعتماد متقابل مانع از تبدیل شرق به شریک راهبردی واقعی شده است. در نتیجه، شرق باید نه بهعنوان «انتخاب وجودی» بلکه بهعنوان مرحله گذار در سیاست خارجی ایران تفسیر شود.
سیاست خارجی آینده ایران اگر بخواهد مؤثر باشد، باید بر سه محور بازتعریف شود:
۱. شرقگرایی آگاهانه و محدود، نه مطلق؛
۲. نهادسازی اقتصادی مستقل در قالب منطقهای (خلیج فارس، آسیای مرکزی، اکو)؛
۳. حفظ ظرفیت دیپلماسی چندجانبه برای تعامل با تمامی بازیگران بینالمللی در صورت تغییر شرایط.
پیشنهادهای سیاستی برای مرحله گذار:
الف) تنوعبخشی به سبد شرکا:
تقویت روابط اقتصادی با هند (به عنوان رقیب چین در آسیا)
گسترش همکاریهای فناوری با کره جنوبی و ژاپن
استفاده از ظرفیت اقتصاد اندونزی و مالزی در جنوبشرق آسیا
ب) نهادسازی منطقهای:
احیای سازمان همکاری اقتصادی (اکو) به عنوان پلتفرم ترانزیت و تجارت
تقویت D-8 برای گسترش ارتباطات با کشورهای اسلامی توسعهیافته
ایجاد مکانیسمهای ثبات مالی منطقهای مستقل از دلار Swap Agreements))
ج) استفاده راهبردی از مسیر INSTC:
تبدیل مسیر شمال–جنوب به اهرم مذاکره با روسیه برای جلب سرمایهگذاری
ایجاد مناطق ویژه لجستیک در بنادر چابهار و بندرعباس
هماهنگی با هند برای تضمین حجم ترانزیت
د) آمادگی برای دیپلماسی چندجانبه:
حفظ کانالهای غیررسمی با کشورهای اروپایی (سوئیس، اتریش)
شرکت فعال در مجامع بینالمللی (سازمان همکاری شانگهای، بریکس) برای افزایش وزن دیپلماتیک
بازنگری در استراتژی هستهای برای ایجاد فضای اعتمادسازی موقت
در نهایت، مفهوم «شرقِ موقت» بیانگر آن است که ایران باید از «وابستگی محدود» به مرحله «تعامل متوازن» عبور کند. شرق نباید به چتر ایدئولوژیک بدل شود، بلکه باید یکی از اضلاع موازنه در سیاست خارجی چندجانبه ایران باقی بماند. تنها در این صورت است که چرخش ظاهراً مقطعی به شرق، به فرصتی برای بازتعریف جایگاه مستقل ایران در نظم جهانی در حال زایش تبدیل خواهد شد.


نظر شما :