ديپلماسى ايران ، 19سال پس از رهبرى آيت الله خامنه اى

ایران چه می خواهد؟

۱۴ تیر ۱۳۸۷ | ۲۰:۲۲ کد : ۲۲۱۲ اخبار اصلی
دکتر على اکبر ولايتى مشاور مقام رهبرى در امور بين الملل در مقاله زير دیپلماسى ایران را نوزده سال پس از رهبری آیت الله خامنه ای بررسی کرده است. این مقاله هم زمان با چاپ در روزنامه لیبراسیون فرانسه، لاریپوبلیکای ایتالیا در دیپلماسی ایرانی منتشر می شود.
ایران چه می خواهد؟

« یک طرف اروپایی اخیرا از من سوال کرد که ایران را چه کسی رهبری می کند؟ جواب روشن است، اگر مسئله مربوط به مسائل راهبردی است، رهبر که بنا بر قانون اساسی اختیارات دارد، تصمیم گیر نهایی در آخرین مرحله است »
 
قانون اساسى جمهوری اسلامی ایران، رهبر را مرجع نهايى تصميمات کلان در حوزه سياست خارجى برشمرده است. منتخبان مردم که قانون اساسى پس از انقلاب اسلامى سال 1979 را تدوين نمودند، نقشى را براى رهبرى تعريف کردند تا رهبر به دور از تعلقات قواى مستقل سه گانه کشور بتواند با بهره گيرى از ابزارهاى مشورتى متعدد، تصميمات اساسى و راهبردى را در حوزه ديپلماسى اتخاذ نمايد.
 
با اين درک، فرصت مطالعه در تصميمات کلان دوران آيت الله خامنه اى طى 19 سال اخير که ايشان به عنوان رهبر برگزيده شده اند، امکان مناسبى را ايجاد مى کند تا در قضاوت نسبت به گذشته و پيش بينى نسبت به آينده واقع بينانه تر بينديشيم.
 
از نظر من، عليرغم اين وسعت دامنهِ اختيارات رهبرى که با راى مستقيم مردم به قانون اساسى مورد تائيد قرار گرفته است، رهبرى ايران تنها در موارد بسيار مهم و حساس دخالت مستقيم مى کنند. دليل اين استفاده محدود از اختيارات چنين است که ايشان انتظار دارند مسئولين رده هاى ديگر کشور، خود بتوانند بر مشکلات فائق آيند تا در مسير شکل گيرى و نهادينه شدن نظام جمهورى اسلامى، رويه هاى جديد و برگرفته از آراى جمهور ايجاد شود. فراموش نبايد نمود الگوى جمهورى در ايران جوان و نسبت به تاريخ نظام هاى سلطنتى و ديکتاتورى چند هزار ساله، کم تجربه است.  
 
طى اين سالها، رهبرى ايران چه در دوره امام خمينى و چه در عهد آيت الله خامنه اى، توجه و رويکرد به تعامل با کشورها و جامعه جهانى را به عنوان يکى از اصول ديپلماسى ايران تثبيت نموده است. به باور ايشان تماس و تبادل با کشورهاى ديگر در صحنه بين المللى صرفنظر از مذاکرات و امور جارى دستگاههاى ادارى دولتهاى پس از انقلاب، ضرورتى براى دفاع از هويت و اصالت انقلاب اسلامى و کيان جمهورى اسلامى ايران بوده و هست.
 
پذيرش هيئت سران کشورهاى عضو سازمان کنفرانس اسلامى، ارسال نامه براى گورباچف و دريافت پاسخ آن توسط امام خمينى يا ارسال پيام آيت الله خامنه اى براى پادشاه عربستان، يا رهبرى سوريه و روسيه و يا پذيرش و ملاقات با رهبران و سران بسيارى از کشورهاى جهان نمونه هاى جدى اين حضور سياسى و قانونى رهبر ايران در عرصه ديپلماسى کشور است.
 
در تمام اين دوران، رهبرى ايران، به حقِ حاکميت کشورها و عدم تعرض و تهاجم به مرزهاى ديگران، به عنوان راهى براى حفظ صلح جهانى اعتقاد داشته است. به باور من، اين اعتقاد نه تنها از سر وظايف رهبرى بلکه متاثر از شخصيت و باورعميق شخصى آيت الله خامنه اى بوده است.
 
اعتقادى که فقط حاصل مباحث تئوريک و آکادميک نبوده، بلکه در جريان تجاوز صدام به ايران، ايشان آن را طى حضور در مناطق عملياتى دفاعى و در کنار مدافعان کشور نيز تجربه کردند. در کنار اين، شخصيت آزاد انديش، انگيزه دفاع از مظلومان براى ايجاد يک جهان عارى از خشونت، که زمينه حفظ صلح است را نيز فراهم مى کند سبب شده ايشان هيچگاه در دوران رهبرى، موضوع فلسطين و حقوق مردم آن سرزمين را به فراموشى نسپارند و با شجاعت به ارائه نظرات خود در اين زمينه بپردازند.
 
باور عميق ايشان، يک انتخاب دمکراتيک براى تعيين حق سرنوشت سياسى همه مردم اصلى فلسطين است که امروز در اين منطقه حضور دارند، انتخابى که اگر همه اعم از مسلمان، يهودى و مسيحى در آن آزادانه مشارکت کنند، نتيجه اش مورد احترام و پذيرش خواهد بود.
 
گفت و گو با حفظ احترام به حقوق طرف مقابل و بر اساس حسن نيت، رويه مذاکراتى ايشان در تمام تماس ها و ملاقاتهايى بوده که طى اين 19 سال با رهبران دنيا داشته اند. در اين گفت و گوها فقط جايگاه سياسى رئيس يک قدرت بزرگ چون روسيه يا موقعيت اجتماعى يک رهبر مردمى چون سيد حسن نصر الله ملاک قضاوت ايشان نبوده، بلکه عضويت يکسان همه دولتها و مقبوليت اجتماعى همه رهبران سياسى و وظيفه حفظ صلح جهانى است که سبب شده تا ايشان به دور از تشريفات مرسوم پذيراى آنها باشند.
 
در تمام اين تماسها، اصل مورد توجه ايشان مسئوليت ايران در برابر مسائل جهانى و منطقه اى است. کشور ما در کانون بحرانهاى بزرگ بين المللى بوده و هست. همسايگى با صدام يا طالبان، به همان اندازه حضور ناوگان و ارتشهاى بيگانه در کشورهاى همسايه، دشوار و آزار دهنده بوده است.
 
طى اين سالها، تحولات مهم و جنگ هاى بزرگى در پيرامون ايران روى داد. حمله صدام به ايران و سپس کويت، واکنش نيروهاى ائتلاف در برابر اشغال کويت توسط صدام، فروپاشى شوروى، اشغال شمال عراق توسط ترکيه، ظهور طالبان و بروز حادثه 11 سپتامبر، جنگ داخلى در تاجيکستان يا جنگ مذهبى در قره باغ، اشغال سرزمينهاى لبنانى توسط ارتش اسرائيل و جنگ امريکا عليه طالبان و صدام، تنها تهديداتِ متوجه ما نبود.
 
تروريسم، مواد مخدر، برخورد دوگانه غرب با انقلاب ايران، فشارهاى اقتصادى و ضرورت هاى توسعه اى براى جامعه تحصيلکرده و جوان ايران در منطقه اى خاص و با تاريخ و هويتى ديرپا بُعد ديگر اين تهديدات و حساسيت هاى کنونى است.
 
با اين همه، رهبرى ايران در اين 19 سال بحرانى، در مسير هدايت کشور و حفظ انقلاب، توانستند جلوه هايى از شخصيت شجاع، مصمم و مسئول خود را نشان دهند. عملکرد ايشان در جهت ارتقا و تثبيت نقش منطقه اى و جهانى ايران نيز نشان داده که ايشان با مسئوليت پذيرى، ايران را به شريکى موثر در امنيت منطقه اى و جهانى مبدل ساخته و به ادامه اين نقش نيز وفادار هستند.
 
نيرو و پشتوانه ايشان براى هدايت اين کشور حمايتها و مشارکتهاى مردمى است، عاملى که ايران را نسبت به همسايگان اتمى اش به لحاظ دغدغه هاى امنيتى متمايز مى کند. از نظر ايشان توان تسليحاتى، امنيت را به ارمغان نمى آورد، چرا که تجربه برخى از کشورهاى واجد توان تسليحاتيِ حتى اتمى، نشان داده است که اين تسليحات جبران فقدان مشروعيت سياسى و اجتماعى آنها را نمى کند.
 
سرنوشت ايران، ايجاب مى کند که رهبرى ايران دربرابر چالش هاى اقتصادى و توسعه اى براى نسل هاى آينده، و حفظ توان و دانش بومى کشور مسئولانه عمل کنند. در اين مسير، توانايى و دانش هسته اى صلح آميز کنونى کشور بايد به عنوان ميراث نسل انقلاب براى آيندگان به عنوان يک دستآورد ملى و با اهداف صلح آميز تضمين شده، باقى بماند. پويايى ( بالندگى ) چنين آرمانى در قالب مشارکت جمعى با احترام به ضوابط بين المللى است که ايران آنها را پذيرفته ( معاهده عدم اشاعه ) و بر اساس آن تکاليف، از حقوقى نيز برخوردار است، تا به اين وسيله دغدغه هاى مشترک ايران و ديگران پايان پذيرد.  

نظر شما :