اگر جنگ با ايران در نگيرد چه خواهد شد؟

۱۷ تیر ۱۳۸۷ | ۱۹:۴۷ کد : ۲۲۴۲ اخبار اصلی
عبدالمنعم سعید، نویسنده روزنامه الشرق الاوسط، در مقاله خود می نویسد: پژوهشگران نظامى آمريکا متوجه شده اند که در ارتباط با حمله نظامی به ایران مشکلات پيچيده اى وجود دارد، زيرا به دليل مساحت آن کشور تجاوز به ايران با نيروهاى زمينى محال است.
اگر جنگ با ايران در نگيرد چه خواهد شد؟
از زمان حوادث 11 سپتامبر 2001 ميلادى، منطقه خاورميانه کانون روابط بين المللى شد، و در ارتباط با همین موضوع بود که نيروهاى نظامى آمريکا حضوری گسترده و بى سابقه در حريم زمينى، دريايى، و هوايى منطقه پيدا کردند.
 
گسستگى ارتباط با عراق، درگيرى با ايران، تجديد ساختار توازن قوا در منطقه، تعيين ديدگاه ديگرى نسبت به موضوع دموکراسى در خاورميانه، و تحقق استقلال نفتى از منطقه، جهت گيرى هاى پنجگانه سياست امريکا در دوران پس از جورج بوش خواهد بود.
 
تا ديروز تصور غالب اين بود که دولت جورج بوش بدون تحقق رؤياى حمله به ايران کاخ سفيد را ترک نخواهد کرد. در واقع، اين دولت خود را بدهکار به حساب مى آورد و به دلايل زير خود را ملزم به پرداخت بدهى خود مى داند: اول اين که استفاده از نيروى نظامى را آسان تصور مى کند. دوم اين که ايران کشوری اسلامى است که رئيس جمهوری آن ايالات متحد را به چلش گرفته است، و در نقش بر آب شدن طرح هاى امريکا در عراق و لبنان سهيم بوده است. سوم اين که ایران درباره محو اسراييل سخن گفته است.
 
از ديدگاه کسانى که معتقدند اسراييل گرداننده سياست هاى آمريکاست، صحبت محمود احمدى نژاد، رئیس جمهور ایران، در مورد محو اسراييل، بهاى سنگينى دارد. و بدين سان بود که لزوم وارد کردن ضربه نظامى به ايران بين ناظران و تحليل گران مطرح شد. آن ها عقيده داشتند که اين ضربه، اگر هم به دلايل خاص مربوط به امريکا نباشد، بنا به دلايل شفاف و روشن حتما باید به خاطر اسراييل وارد شود.
 
صرف نظر از مسائل ياد شده، پيداست که حداقل در باقى مانده دوران زمامدارى دولت فعلى آمريکا چنين ضربه اى به ايران وارد نخواهد شد. زيرا، از يک سو، امريکا آمادگى اقتصادى و معنوى براى وارد شدن به يک جنگ تازه را ندارد، و از سوى ديگر، هر کس اکنون به منطقه خاورميانه بنگرد، شاهد تلاشی مجدانه براى آرام سازى اوضاع و پرهيز از مقابله با ايران خواهد شد.
 
آرام سازى تنش های موجود ميان ايران و امريکا فقط به عراق محدود نمی شود، بلکه به صحنه لبنان نيز کشيده شده است. قطر، به لحاظ ارتباط هايى که با امريکا و ايران دارد، نقش حلقه رابط را بين موافقان و مخالفان ايفا کرد، سپس ايران از طريق ترکيه عدم مخالفت خود را با انجام تماس هايى ميان سوريه و اسراييل ابراز کرد، و حتى نسبت به رويکرد حماس به ترک مخاصمه با اسراييل از طريق ميانجيگرى مصر اعتراضى نکرد.
 
خلاصه اين که، اين جهت گيرى ايران به سمت آرام سازى اوضاع به کند شدن روند خشونت امريکا منتهى شده و در همین حال، برآورد نظامى آمريکا را در مورد حمله به ايران از بين برده است. هر چند برآورد امريکا در مورد وضعیت نظامى سنتى ايران از لحاظ قديمى بودن تجهيزات و کمبود قطعات يدکى و فقر آموزش منفى بود.
 
همچنين، پژوهشگران نظامى آمريکا متوجه شده اند که در ارتباط با حمله نظامی به ایران مشکلات پيچيده اى وجود دارد، زيرا به دليل مساحت آن کشور و مقاومتی که از نیروهای ایرانی انتظار می رود، تجاوز به ايران با نيروهاى زمينى محال است. به علاوه، اتخاذ روشى که در يوگسلاوى و براندازی میلوسویچ اجرا شد، یعنی وارد کردن ضربات هوايى پى در پى به پايگاه هاى دفاع هوايى، سکوهاى پرتاب موشک، و مواضع احتمالى نگه دارى تسليحات هسته اى، نا ممکن است.  برخی مدعی هستند که ايران تمام سلاح ها و تجهيزات خود را در نزديکى مناطق غير نظامى مستقر کرده است. بنابراين، حمله به آنها موجب برانگیخته شدن واکنش جهانى و منفى گسترده اى خواهد شد.
 
ايالات متحد معتقد است که تضادها و ناسازگارى اش با ايران تا زمانى که نظام انقلابى بر تهران حکمفرما باشد قابل حل نيست. از همين رو، کنترل اين اختلافات را از طريق به اصطلاح « مديريت روابط خصمانه » امکان پذير می داند، مديريتى که تناقض ها را درک کند و آن ها را نه از طريق رويارويى نظامى بلکه از طريق فشارهاى گوناگون طولانى مدتی، که نظام ایران را از درون با مشکل مواجه کند تحت کنترل در آورد. ايالات متحد اين راهبرد را با موفقيت تمام در مورد اتحاد شوروى اجرا کرد تا جايى که آن رژیم از هم پاشيد. در مورد چين نيز همین سیاست را به اجرا گذاشت که در نتيجه آن، چین از يک کشور انقلابى به يک کشور ميانه رو تبديل شد.
 
مشکل ظاهرا ما اين است که براى هر نوع مديريت روابط خصمانه، بهاى سياسى و راهبردى وجود دارد که باید از سوى کشورهاى داراى قدرت کمتر که از بخت بدشان زير پاهاى فيل هاى درگير قرار گرفته اند، پرداخت شود.
 
پرسش اين است که منطقه براى تغيير در سياست امريکا نسبت به ايران، از احتمال حمله نظامى گرفته تا مديريت روابط و تناقض هاى تنش زای دو طرف، چه بهايى مى پردازد؟
 
احتمال دارد که ايالات متحد در قبال احتمال هسته اى شدن ايران فروتنانه تر عمل کند، نقش ايران را براى تحقق ثبات در عراق بپذيرد و قرار گرفتن آن تحت سيطره ايران و سوريه، آرام بخش تب و تاب ايدئولوژيکى تهران و دمشق شود.
 
مشکل اين است که شرایطی نگران کننده ای حاکم است و عوامل تأثيرگذار داخلى متعددى وجود دارند و تندروها بر ايجاد تنش در روابط طرفین پاى مى فشارند. در هر حال، همه چيز به رئيس جمهوری آينده امريکا و رويکردهاى دولت او بستگى دارد.

نظر شما :