استانبول، شهرى رويايى اما تاريک

۰۲ مرداد ۱۳۸۶ | ۲۰:۱۴ کد : ۳۸۴ اخبار اصلی
برنده نوبل از استانبول سياست مى گويد

فريد اورهان پاموک که امسال توانست جايزه نوبل ادبيات را از آن خود کند در تاريخ 7 ژانويه 1953 در محله نشان تاشى( يکى از بهترين محله هاى استانبول) به دنيا آمد.

 

 وى سرگذشت خود را در رمان هايى به نام هاى کتاب سياه (Kara Kitab) و آقاى جودت و پسرانش(Cevdet Bey ve Ogullari) و استانبول،‌شهر و خاطره ها (Istanbul-Hatiralar va Sehir) نوشته است.

 

 

 وى که ابتدا و به اصرار خانواده اش وارد دانشکده تکنيک استانبول شده بود پس از سه سال تحصيل در رشته معمارى،‌ آن را رها کرد تا بتواند به نويسندگى بپردازد.

 

 در سال 1976 از انيستيتوى روزنامه نگارى دانشگاه استانبول فارغ التحصيل شد اما اولين رمان مهم خود را که جايزه مسابقه رمان نويسى انتشارات مليت را نيز براى اين تويسنده به ارمغان آورد در سال 1974 به پايان رساند.

 

 اين رمان که بعدها به نام آقاى جودت و پسرانش به چاپ رسيد در سال 1983،‌ برنده جايزه اورهان کمال شد.رمان ديگر اين نويسنده که به فارسى نيز ترجمه شده است، ‌رمان قلعه سفيد (Beyaz Kale) نام دارد.

 

 اين رمان که باعث شهرت اين نويسنده شد برنده جايزه مستقل آثار خارجى شد و مجله نيويورک تايمز نوشت که اورهان پاموک، ‌ستاره جديدى است که از شرق طلوع کرده است.

پاموک در جايى گفته است در بچگى هميشه فکر مى‌کردم يکى ديگر، عين من، با اسم من، ولى با پدر و مادرديگرى در جايى از شهر زندگى مى کند و ا ين تصور بچه گانه دست مايه همين رمان قلعه سفيدش شده است.

مى نويسم چون به هميشگى بودن کتابهايم در قفسه ها اعتقاد دارم.

 

آوازه جهانى پاموک زمانى بيشتر شد که وى کتاب تام من قرمز (Banim Adim Kirmizi) در سال 2000 نوشت.

 

 اين کتاب آميزه اى از عشق،‌راز و سردگمى هاى فلسفى به سبک قرن 16 در استانبول است تا کنون به 24 زبان زنده دنيا ترجمه شده است.

 

کتاب نام من قرمز در سال 2003 جايزه  IMPAC را به ارزش 127 هزار دلار از آن خود کرد. وقتى از وى سوال شد که اين جايزه جه تاثيرى در زندگى شما دارد؟‌جواب داد من سى سال است که مى نويسم.

 

 در دهه اول هميشه نگرانى مالى داشتم و هيچکس از من نپرسيد که که چقدر پول در مى آورم. در دهه دوم که از جيب مى خوردم باز هيچکس راجع  اين مسئله از من سوالى نکرد اما حالا همه انتظار دارند که بگويم چگونه خرج مى کنم و من نخواهم گفت.

 

رمان  نام من قرمز است راوى‌هاى بى‌شمارى دارد، که هر کدام تنها با خود حرف مى زنند؛ خواه راوى سگ باشد، يا مرده و يا درخت نقاشى

 مى نويسم، ‌چون همه دنيا بدانند من، ‌ديگران،‌همه ما،‌ در استانبول،‌در ترکيه، ‌چگونه زندگى مى کنيم.

 

استانبول براى  پاموک شهرى است تاريخى اما تاريک. جايى که آدم‌ها به هم اعتماد ندارند و با خودشان بيشتر حرف مى‌زنند تا با ديگران. آدم‌هاى داستانى پاموک، ديالوگ‌هاى درونى خود را دارند و به ندرت پيش مى‌آيد که با هم حرف بزنند.

 

 مثلاً در کتاب سياه(Kara Kitab)، که در آن مردى به دنبال زن گم‌شده‌اش مى‌گردد، ذهن يک آدمى‌زاده ، از طريق گفت و‌گوى درونى، واکاوى مى‌شود.

 

 آدمى‌زاده‌اى که، در همان حال که غصه مى‌خورد، هم ذهن خود را مى‌کاود و هم دربارة تاريخ و شهرش به شک و شبهه مى‌رسد.

 

 وى پس از انتشار کتاب استانبول اظهار داشت که استانبول مرا خلق کرده است.

 مى نويسم، چون از خوانده شدن خوشم مى آيد.

 اورهان پاموک،‌ آخرين کتاب خود را با نام برف(Kar) در سال 2002 نوشت.

 

 اين کتاب به گفته خود پاموک تنها کتاب سياسى وى است.  اين کتاب  به بررسى مجادله بين اسلام گرايى و غرب گرايى در ترکيه مى پردازد.

 

اين کتاب که از جنجالى ترين کتابهاى اورهان پاموک به شمار مى رود در يکى از فقيرترين و ‌فراموش شده ترين قسمت ترکيه روايت مى شود.   

 

اورهان پاموک با نوشتن اين رمان مى خواهد موضوعات را نه از ديدگاه يک دولتمرد که از ديدگاه کسى که تلاش مى کند تا درد و رنج ديگران را دريابد بررسى کند.

 او مى گويد ادبيات مى تواند  ما را به مشکلات نزديک تر کند.  چرا که ادبيات مى توانيد به نواحى تاريک تر‌ برويد و اين چيزى است که نوشتن رمان را دلچسب مى کند.

 

مى نويسم،‌ تا شايد بتوانم درک کنم چرا از دست همه شما،‌ از دست همه خشمگين هستم.

اورهان پاموک در حال حاضر در نيويورک زندگى مى کند.

 

‌وى مى گويد که به زودى به استانبول بر مى گردم. علت دورى وى از شهر روياهايش شايد مشکلاتى باشد که در ترکيه با آنها مواجه است.   

 

پاموک در يک روزنامه سوئيسى از کشته شدن يک ميليون ارمنى و 30 هزار کرد در ترکيه نوشته و در آن اعلام کرده بود که به علت تابو بودن اين مسائل در ترکيه امکان حرف زدن در مورد آنها وجود ندارد.

 همين مسئله باعث شد تا پرونده اى براى وى تشکيل شود.

 

وى از اينکه در کشورش محاکمه مى شود تعجب نکرده بود چرا که بر اين باور است در کشورى زندگى مى کند که از هر فرصتى براى تقدير از نظاميان ارشد و پليس ها استفاده مى شود و اين درحالى است که نويسندگان را پس از سالها سرگردانى در محاکم و زندان ها و فقط اندکى پيش از مرگشان شايسته تقدير مى دانند.

 

او مى گويد که گروه هاى نژاد پرست افراطى با تجمع عليه من، ‌راهپيمايى کردند و کتاب ها و عکس هايم را به آتش کشيدند.  به همين خاطر بود که من هم مثل "‌کا" قهرمان رمان برف به دليل مواضع سياسى ام ار شهرى که دوستش دارم، ‌از کوچه هاى استانبول دور افتادم.

 

مى نويسم چون عاشق بوى کاغذ و قلم و مرکبم و مى خواهم صفحه را تمام کنم.  

اورهان پاموک معتقد است که ترکيه بايد قتل عام ارامنه را بپذيرد و مدارک آن را منتشرکند.

 

  او در خصوص رفتار اروپا با ترکيه مى گويد رفتار اروپا مصداق پدرسالارى است. اروپا دقيقاً مثل پدرى رفتار مى‌کند که به فرزندانش مى‌گويد: «شما بايد تکاليفتان را به خوبى انجام دهيد»، در حالى که دولت ترکيه نيز تا جايى که امکان دارد سعى مى‌کند خواسته‌هاى اروپا را انجام دهد. اين رفتار اروپا اهانت‌آميز است.

 

 

 اگر هر ترک به جاى 3هزار يورو در سال 30 هزار يورو درآمد داشت، هيچ کس از اختلافات فرهنگى و مذهبى حرفى نمى‌زد و ترکيه بدون هيچ مشکلى عضو اتحاديه اروپا مى‌شد.  

 

ژاپن را در نظر بگيريد؛ با اينکه اين کشور اختلافات عميق فرهنگى با اروپا دارد، اگر در موقعيت جغرافيايى ترکيه قرار داشت و خواهان پيوستن به اروپا بود، هيچ کس خواسته ژاپن را رد نمى‌کرد، زيرا ژاپن کشورى ثروتمند است.

 

ترکيه به اين دليل مى‌خواهد به اروپا متصل شود که به توسعه اقتصادى دست پيدا کند، اما اين تنها دليل ترکيه نيست.

ترک‌ها اميدوارند که با پيوستن به اتحاديه اروپا حقوق شهروندى‌شان بيشتر محترم شمرده شود.

 

اگر ترکيه وارد اتحاديه اروپا شود، بوروکرات‌ها، پليس و نظاميان با مردم بهتر از گذشته رفتار مى‌کنند و اين موضوع براى مردم ترکيه بسيار مهم است.

 

اورهان پاموک مى گويد دلش مى خواهد بنويسد، ‌چون کار ديگرى نمى تواند انجام دهد، ‌چون مى خواهد بداند که هميشه جايى براى رفتن هست.  او مى نويسد چون مى خواهد خوشبخت شود.


نظر شما :