وقتی یک تیم فوتبال الگو می‌شود

۲۳ مرداد ۱۳۸۶ | ۱۸:۱۶ کد : ۴۹۸ اخبار اصلی
ترکى الحمد نويسنده و تحليل گر برجسته روزنامه الشرق الاوسط با استفاده از پيروزى تيم فوتبال عراق در جام ملت هاى آسيا به مسائل سياسى اين کشور مى پردازد.
وقتی یک تیم فوتبال الگو می‌شود

دیدن شکست تیم ملی فوتبال عربستان در فینال جام ملتهای آْسیا بسیار ناراحت‌کننده بود اما از سوی دیگر، بسیارخوشحال شدم وقتی که دانستم برنده‌ جام یک تیم عرب است . من وقتی که دیدم این تیم برنده عراق است، به دلایل مختلف بسیار خوشحالتر شدم که برخی از آنها انساندوستانه، برخی ورزشی و برخی سیاسی هستند.

 

از دیدگاه سیاسی، من وقتی که پیروزی تیم ملی فوتبال عراق، لبخند را بر چهره‌ خسته‌ میلیونها عراقی که انواع فشارهای داخلی و خارجی را تحمل می‌کنند آورد، بسیار شاد شدم. در خارج از کشور، دردسر و غم بیگانگی، آوارگی و تحقیرهای مستقیم و غیرمستقیم را تحمل می‌کنند همینطور که غربت و تحمل آوارگی و اوضاع نگران کننده در داخل خود عراق نیز همینگونه است .

 

در عراق، آتشی که کشور را تحلیل می‌برد، زندگی را به چیزی برگردانده که شبیه مرگ است. این مردم نیاز دارند که احساس کنند رحمت و بخششی نیز در زندگی هست. فرقی نمی‌کند که چه قدر بدبختی و قساوت را تحمل کردند و علیرغم تاریکی مطلق، امید است که تحمل این دردها را آسان می‌سازد. زمانی که تیم عراق، نخستین عنوان قهرمانی آسیایی خود را کسب کرد، لبخند را به چهره‌ مردمی آورد که بسیاری از آنان فراموش کرده بودند لبخند چیست و لذت، چه معنایی دارد .

 

در سطح ملی، من از این مساله خوشحال بودم که این مسابقات برای پهناورترین قاره‌ دنیا، یک فرصت از دست رفته نبود. واقعیت این است که عراقی‌ها نیاز به لبخند دارند. امروزه در جهان عرب همه چیز در همه‌ ابعاد افسرده کننده است و پیروزی چه عراق و چه عربستان، یک شادی زودگذر خواهد بود .

 

به لحاظ سیاسی، من امید دارم که تیم عراق الگویی باشد از اینکه چگونه وضعیت عراق برهمه‌ جنبه‌ها تاثیر نخواهد داشت. همانطور که ما تیم عراق را در طول مسابقه می دیدیم، دیدیم که چگونه همه‌ بازیکنان به سوی یک هدف واحد نشانه گیری کرده‌اند به جای اینکه به اهداف و مقاصد مختلف با گروهها و دسته‌های متفاوت بیندیشند.

 

 این تیم، از شیعه و سنی، کرد و ترکمن، عرب و غیرعرب، مسلمان و مسیحی، آشوریان و بابلیان و... تشکیل نشده بود. در واقع همگی عراقی بودند و تنها همین مساله اهمیت داشت. عراق به تنهایی قلبهای بازیکنان را وقتی تماشاگران فریاد شادی می‌کشیدند، تسخیر کرده بود.

 

 موضوع شیعه و سنی بسیار دور از زمین بازی رها شده بود و مقتدی صدر، نوری المالکی و عبدالعزیز حکیم خود را خارج از اذهان و دیده‌ها قرار داده بودند. تنها عراق قابل مشاهده بود. وقتی بازیکنان به همدیگر پاس می‌ دادند، این هم‌تیمی‌های شیعه نبودند که به همدیگر پاس می‌دادند و همینطور در مورد سنی‌ها.

 

 تنها همگی عراقی بودند و برای نام عراق بازی می‌کردند. وقتی عراق گل می‌زد، هیچ کس نمی‌پرسید که زننده‌ گل شیعه است یا سنی. همینطور جمیعت تشویق‌کننده‌ها هم بین عرب و کرد و... تقسیم نشده بود. تیم عراق الگویی بود که همه‌ عراقیها باید از آن پیروی کنند به ویژه سیاستمداران و آنانی که ادعای سخن‌ گفتن از طرف عراق را دارند اما تنها در خدمت سلایق خود هستند که در پایان هم ربطی به عراق ندارد .

 

امروزه، عراق، دولت درد و رنج است. پایان ناگزیر شرایطی که اگر ادامه یابد، مرگ خواهد بود. این تنها با تقویت روحیه‌ تیمی یعنی همان روحیه ‌یی که باعث شد تا تیم ملی فوتبال عراق قهرمان آسیا شود، برطرف خواهد شد کما اینکه تیم وقتی به تورنمنت پا گذاشت، چندان امیدوار ظاهر نشد. روحیه‌ تیمی بود که ناممکن را ممکن ساخت .

 

با این حال، مشکل عراق در بطن و درون واقعیتهای موجود نهفته است. قلبهای زیادی هست که از حس انتقام پر هستند. به علاوه مفهوم خونخواهی و انتقام‌گیری ناپدید نشده است. با وجود اینکه میراث دیگر مرده است، اما کورسوی امیدها و ذهنهایی که زندگی را به این میراث نابودشده تزریق می‌کنند، نخواهند مرد و زندگی را به این تن خسته و از پای افتاده برمی‌گردانند.

 

 آنها نابودی ها و خرابی‌ها را بازسازی می کنند و حس ویرانی و نابودی باقی نخواهد ماند. قلبها و ذهن هایی که اینگونه نیستند، هیچ کاری حتی در سطح کوچک نیز نمی‌توانند انجام دهند. قلبهایی که غیر از مرگ هیچ چیز را نمی‌شناسند، نمی‌توانند برای زندگی عشق به ارمغان بیاورند .

از سوی دیگر، متعلق بودن به یک عراق واحد در قلب بسیاری از عراقی ها نیست (نه همه‌ آنها) به ویژه آنانی که به دنبال قدرتند مثل سیاستمداران و ...

 

عیب و نقص اینجاست که عشق و تعلق به خانه‌ مادری مغفول بماند و زنده ماندن عراقی‌ها و ادامه‌ حیات عراق از یاد برود. روحیه‌ تیمی، اتحاد قلبها و وفاداری به عراق همگی تنها راه هایی هستند که عراق را از خودکشی نجات می‌دهند و از دایره‌ مرگ خارجش می‌سازند.

 

اگر عراق زنده بماند، باید که از تیم فوتبالش یاد بگیرد. عراقیها به خوبی می‌دانند که ریشه‌ مشکلات و راه‌حلشان کجاست. ممکن است خداوند با قلبهای ناپاک، علایق شخصی، فرقه‌گرایی پست و حقیر و تفسیر کردن علایق شخصی دیگران به عنوان صلاح و مصلحت مملکت بجنگد. این به تنهایی برای عراق موثر نخواهد بود برای هر کشوری که ممکن است این پیوستگی‌های متناظر و ملاحظات را نادیده بگیرد و ملاحظاتی دیگر را در راس قرار دهد مفید خواهد بود.. امید که خداوند تا زمان بقای این مصایب و دردسرها، اول به عراق کمک کند.


نظر شما :