طوفان ما را با خود خواهد برد

۱۴ شهریور ۱۳۸۸ | ۱۶:۵۰ کد : ۵۵۸۶ اخبار اصلی
طوفانی از آتش در انتظار خاورمیانه است که نه دولت و نه جامعه امریکا برای آن آمادگی ندارند. به نظر می‌رسد که آگاهی چندانی از ظهور این طوفان در افق نیست و حتی کسی نمی‌داند که این طوفان چه وحشیانه در آستانه ایستاده است. مقاله‌ای از ایمانوئل والراشتاین.
طوفان ما را با خود خواهد برد

طوفانی از آتش در انتظار خاورمیانه است که نه دولت و نه جامعه امریکا برای آن آمادگی ندارند. به نظر می‌رسد که آگاهی چندانی از ظهور این طوفان در افق نیست و حتی کسی نمی‌داند که این طوفان چه وحشیانه در آستانه ایستاده است. دولت امریکا خود را در ارتباط با ظرفیت مقابله با این موقعیت فریب می‌دهد. این طوفان از عراق به افغانستان و پاکستان و اسرائیل/ فلسطین می‌رود.

بهتر است با عراق آغاز کنیم. امریکا قرارداد امنیتی با عراق امضا کرده است که تاثیرات آن در اول جولای نمایان شد. این قرارداد در تئوری برای انتقال مسوولیت امنیت داخلی عراق به دولت است، اما به طور اساسی به معنای محدود کردن نیروهای امریکایی به پایگاه‌هایشان است. در این قرارداد نکات مبهمی وجود دارد که این نکات مبهم تنها دلیل امضای این قرارداد توسط هر دو طرف است.

حتی در اولین ماه‌های اجرای این قرارداد مشخص شد که این قرارداد با چه ضعف‌هایی اجرا می‌شود. نیروهای امریکایی برآشفته‌اند. آنها تلاش می‌کنند تا مفاد این توافقنامه را به گونه‌ای تفسیر کنند که حق دفاع از خود را بیشتر از آنچه که عراقی‌ها می‌خواهند تضمین شود.

دی اودیرنو، ژنرال ارشد نیروهای امریکایی کاملا از شرایط ناراضی است و آشکارا دست به تقلب می‌زند تا بتواند بهانه‌ای برای داشتن نقش مستقیم امریکا در عراق پیدا کند. به تازگی وی با نوری المالکی، نخست وزیر و مسعود بارزانی، دیدار کرد تلاش کرد تا آنها را برای پاسداری سه جانبه (عراقی‌ها/کردها/امریکایی‌ها) از منطقه موسل و سایر مناطق شمال عراق برای کاهش خشونت‌ها مجاب کند. آنها با احترام پذیرفتند که پیشنهاد او را مورد بررسی قرار دهند. متاسفانه نقشه او بازبینی رسمی در توافقنامه امنیتی است.

قراربود اول جولای برای پذیرش عمومی توافقنامه امنیتی رفراندومی برگزار شود. امریکا نگران بود که این توافقنامه رای نیاورد. عدم رای این توافقنامه به معنای این بود که تمام نیروهای امریکایی می‌بایست تا تاریخ 31 دسامبر سال 2010، یعنی یکسال زودتر از آنچه که در توافقنامه ذکر شده است، عراق را ترک کنند.

تدبیر امریکا برای متقاعد کردن مالکی برای تاخیر انداختن این رفراندوم تا ژانویه 2010 بسیار زیرکانه بود. با چنین تصمیمی این رفراندوم با انتخابات ملی همزمان خواهند بود. در انتخابات ملی در عراق، هر کس به دنبال این خواهد بود که رای بیشتری به دست آورد و هیچ کس به دنبال این نیست که تبلیغات خود را برای "آری" گفتن به توافقنامه امنیتی متمرکز کند. بنابراین بسیاری با این توافقنامه مخالفت خواهند کرد. اودیرنو باید در حال حاضر چمدان‌هایش را ببندد. من شرط می‌بندم که او هنوز این توهم را دارد که می‌تواند از این طوفان جلوگیری کند، اما نمی‌تواند.

پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در حال حاضر به نظر می‌رسد که المالکی برنده انتخابات خواهد بود. البته این احتمال وجود دارد که این سناریو از امروز تا سپتامبر تغییر کند. او با گرفتن لقب ملی گرای بزرگ پیروز خواهد شد. او توافق‌های زیادی با گروه‌های مختلف بر سر این موضوع انجام خواهد داد. ملی‌گرایان عراقی در حال حاضر کار چندانی به کار ایران و عربستان سعودی یا اسرائیل و یا روسیه ندارند. در مرحله اول این به معنای آزاد سازی عراق از آخرین نشانه‌های نقش استعماری امریکاست.

آیا درگیری‌های داخلی در عراق اتفاق می‌افتد؟ مسلما، اما این درگیری‌ها کمتر از آن چیزی خواهد بود که اودیرنو و دیگران انتظار دارند. اما سرانجام چه خواهد شد؟ مسلما عراق آزادی که به توافقنامه امنیتی رای منفی داده است، تاثیر مستقیمی بر روی افغانستان خواهد داشت. مردم افغانستان خواهند گفت که اگر عراقی‌ها می‌توانند، ما هم می‌توانیم.

مسلما شرایط در افغانستان متفاوت است. اما نگاهی بی‌اندازید به آنچه طی انتخابات افغانستان در این کشور در حال وقوع است. ما دولتی داریم که سرکار آمده است تا با طالبان مبارزه کند و آن را نابود کند. طالبان قدرتمندتر و مستحکم‌تر از گذشته شده است. حتی فرمانده امریکایی حاضر در افغانستان، مک‌کریستال نیز به این موضوع پی برده است. ارتش امریکا در حال حاضر از موفقیت در افغانستان طی 10سال آینده سخن می‌گوید. سربازانی که فکر می‌کنند که طی یک دهه آینده جنگ را خواهند برد کسانی هستند که هرگز تاریخ ارتش را نخوانده‌اند.

نگاهی به سیاستمداران افغانی بی‌اندازید. 3 تن از کاندیدای ریاست جمهوری افغانستان، شامل حامد کرزای در تلویزیون در ارتباط با جنگ حاضر در افغانستان با یکدیگر مناظره کردند. آنها بر سر یک مسئله با یکدیگر به توافق رسیدند. باید به گونه‌ای با طالبان مذاکره کرد. جزئیات این مذاکره متفاوت بود. امروز سیاستمداران افغانی در این اندیشه‌اند که چگونه با آنها به توافق برسند.

آمار نشان می‌دهد که اکثریت افغان‌ها می‌خواهند که نیروهای ناتو از افغانستان خارج شوند. اکنون به آینده و به ژانویه 2010 بی‌اندیشید، زمانی که عراقی‌ها به خروج امریکایی‌ها رای داده‌اند. فراموش نکنید که پیش از آنکه طالبان به قدرت برسد، کشور در جنگ بزرگی با فرمانروایان جنگ بود که هر کدام می‌خواستند کنترل کشور را به دست بگیرند.

در افغانستان چه خواهد شد؟ افغان‌ها به مبارزه خود با فرمانروایان جنگ ادامه خواهند داد و بسیاری از همسایه‌ها نیز در این جنگ شریک خواهند بود.

و حالا مرحله سوم، پاکستان. پاکستان یکی دیگر از پیچیدگی‌های منطقه است. اما هیچ یک از بازی‌کنان منطقه به امریکا اعتماد ندارند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که مردم پاکستان فکر می‌کنند که بزرگترین خطر برای پاکستان امریکاست. دشمن سنتی پاکستان، یعنی هند بسیار دورتر از امریکا در این نظرسنجی‌ها ایستاده است. زمانی که افغانستان در یک جنگ عمیق داخلی فرو رفته باشد، ارتش پاکستان مشغول حمایت از طالبان خواهد بود. آنها نمی‌توانند از طالبان در افغانستان حمایت کنند، درحالی که از آنها در پاکستان حمایت می‌کنند.

اکنون نوبت به چهارمین بخش از این طوفان آتش می‌رسیم. اسرائیل و فلسطین. جهان عرب شاهد از هم پاشیدن پروژه‌های امریکا در عراق، افغانستان و پاکستان خواهد بود. پروژه امریکا در ارتباط با فلسطین و اسرائیل برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطین است. اسرائیلی‌ها حتی یک سانتی‌متر هم عقب‌نشینی نخواهند کرد، فلسطینی‌ها هم همینطور.

تمام برنامه‌های اوباما نقش برآب خواهد شد. در چنین شرایطی جمهوری‌خواهان نیز از این فرصت استفاده خواهند کرد. آنها شکست امریکا در خاورمیانه را برملا خواهند کرد.

در چنین شرایطی یا باید این طوفان را پذیرفت و کاری کرد و یا باید منتظر ماند تا طوفان ما را با خود ببرد.


نظر شما :