داستان 40 سفیر و هویت یک دولت

۳۰ شهریور ۱۳۸۸ | ۱۵:۲۰ کد : ۵۶۹۶ اخبار اصلی
نویسنده خبر: جواد ماه‌زاده
یکی از امتیازات دولت محمود احمدی نژاد نسبت به دولت های پیش از آن ابداعگری و نوآوری است...
داستان 40 سفیر و هویت یک دولت

دولت موسوم به احمدی نژادی در خیلی از مسائل در زمره "اولین ها" است. اولین دولتی که رییس جمهورش برای شرکت در مراسم تحلیف با بالگرد به مجلس می رود، برای کسب رای اعتماد با محافظانش وارد صحن مجلس می شود، وزیر محبوبش فرق سهامی عام و خاص را نمی داند، تعدادی از وزیرانش را به خاطر مخالفت با معاونت پدر عروسش برکنار می کند، وزیرانش را بعد از برکناری ستایش می کند و آنها را با خوردنی ها مقایسه می کند، رییس ورزش اش را برای وزارت نیرو و وزیر دفاعش را برای وزارت کشور معرفی می کند، سازمان برنامه و بودجه را منحل می کند، از کودک پنج ساله مشورت می گیرد و در ازای آن اطراف خود را از نخبگان و دانشگاهیان خالی می کند و قس علی هذا.

از جمله نوآوری های خیره کننده ای که چند روزی است از زبان منابع آگاه مستقر در خبرگزاری فارس به گوشمان رسیده، برکناری همزمان 40 سفیر ایران است. خبر می رسد که این 40 نفر نیمی از 80 سفیری هستند که بناست در دوره جدید وزارت منوچهر متکی برکنار شوند و جای خود را به نیروهای انقلابی تر و معتقدتر بدهند. برخی می گویند لابد سفیران جدید در جریان انتخابات و خدمت به احمدی نژاد تلاش زیادی کرده اند.

عموما انتخاب سفرا برای کشورها با مطالعات و پیش بینی هایی همراه است که کشور مقصد، آن را تعیین می کند. منظور از تعیین کنندگی کشور مقصد، آشنایی با شرایط منطقه ای و فرهنگی آن و نوع نگاه کشور مبدا به سیاست ها و جهان بینی های کشور مقصد است. از این رو انتخاب سفیران خبره و کارآمد به آگاهی آنها از زیر و بم های کشور میزبان ارتباط دارد. همواره جز در موارد خاص، مشاهده نشده است که سفیری پیش از پایان موعد ماموریتش اقدام به خداحافظی با میزبان کند و جای خود را به سفیر تازه بدهد. موارد خاص معمولا جز رسوایی های سیاسی، اخلاقی، مالی یا احیانا زدوبند با میزبان یا یک کشور طرف سوم نبوده است. اما آیا سفیران برکنار شده ایران مشمول این قاعده عام شمول می شوند؟

با توجه به "اولین" بودن دولت احمدی نژاد در بسیاری از موارد، بدیهی است که در این باره نیز قاعده عامی وجود ندارد و این دولت دهم جمهوری اسلامی ایران است که پدیده تازه ای را به عرصه دیپلماسی وارد می کند. رییس دولت و وزیر خارجه این اقدام را که بی شباهت به خودزنی نیست، در راستای «اصلاحات بنیادی در وزارت امور خارجه» می دانند. اتهام برکنار شده ها را «حمایت از آشوبگران» دانسته اند. البته در قاموس دولتی که منتقد و مخالف را خس و خاشاک و آشوبگر خطاب می کند، می توان این استدلال را پذیرفت که حمایت تعدادی از سفرا از نامزدهای اصلاح طلب یا حرکت اعتراضی مردم به معنی تایید آشوبگری برداشت شود.

در هر حال منابع آگاه مستقر در خبرگزاری های دولتی وعده داده اند که قرار است به جاى اين افراد سفیران جديدى از کارشناسان معتقد به مبانى انقلاب در سفارتخانه هاى ايران حضور پیدا کنند. مشابه چنین رفتاری پیش از پایان کار دولت نهم در مورد وزارت اطلاعات نیز انجام شد که واکنش های بسیاری را برانگیخت. البته منافع ملی و ملاحظات حاکم بر این دو وزارتخانه اجازه نمی دهد که درباره پیامدهای تصفیه های گسترده در دستگاه دیپلماسی و دستگاه امنیتی کشور سخنی بگوییم. اما کوتاه اینکه تخصص در دیپلماسی، آگاهی نسبت به اندیشه ها و نحله های سیاسی و اطلاع همه جانبه از کشور میزبان جزو بدیهیاتی است که سفیر هر دولت بدوی یا مبدعی باید از آن برخوردار باشد.

غالبا سفیران کشورها با مطالعات گسترده نسبت به فرهنگ و سیاست کشورهای محل ماموریت پا به آنجا می گذارند. انقلابی بودن، متعهد بودن و فرمانبردار بودن جزو خصلت های کمیاب و ارزشمند است اما جمله صفات لازمه برای سفارت در این موارد خلاصه نمی شود.

متاسفانه انتخابات دهم به گونه ای پیش رفت که بعد از آن، از پاره ای تصمیم ها و حرکت های دولتمردان بوی تسویه حساب و بی توجهی به حیثیت ملی به مشام می رسد. اگر گفته می شود که احمدی نژاد در انتخاب وزرا از حلقه تنگی شامل علم و صنعتی ها و یاران سابق استانداری و شهرداری استفاده کرده، باید گفت نظیر این رویکرد در سطوح پایین تر از وزیران هم خودش را نشان داده و دامنه تغییرات را گسترده تر کرده است.

شاید حتی اگر دولت دهم به جریان سیاسی اصلاح طلبان تعلق می گرفت، این حجم تغییرات و بدبینی ها و جابجایی ها صورت نمی گرفت ولی تعجب اینجاست که سکان دولت بازهم در دست احمدی نژاد است ولی نه وزیران وزیران سابق اند و - بالطبع - نه معاونان و مدیران. این دولت می توانست در حد و اندازه های خود بر اصول و برنامه های دوره قبلی اش پایبند بماند و با پیش بردن سیاست های سابق، دوره جدید را به چهار سال قبل پیوند بزند؛ کاری که دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی انجام دادند و محصول موردنظر خود را کامل یا ناقص در مدت هشت سال به بار آوردند. اما دولت محمود احمدی نژاد نه در دور اول و نه در این دوره از برنامه و نقشه راه مشخصی تبعیت نمی کند و بنابراین چهار سال بعد بر کارنامه هشت ساله او هیچ نامی نمی توان گذاشت. دولت موسوی دولت دفاع مقدس، دولت هاشمی دولت سازندگی و دولت خاتمی دولت اصلاحات نام گرفت.

دولت دهم از این جهت نیز جزو اولین هاست چرا که به لحاظ مشی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی اخلاقی دولت بی هویتی است. احمدی نژاد این بی هویتی را تغییرگرایی می نامد و هویت دولتش را انقلابی؛ در حالی که اسلامی و انقلابی بودن هویت 30 ساله نظام است که از رهگذر تحولات یک سده گذشته در کشور به دست آمده است. شاید احمدی نژاد چهار سال بعد مثل امروز دولتش را انقلابی، امام زمانی، مشایی، خدمتگزار، نوکر یا ... بنامد اما نباید فراموش کرد که این نام را نه خود روسای دولت ها که ناظران و راویان براساس شخصیت و مشی دولت به آن اطلاق می کنند.

جواد  ماه‌زاده

نویسنده خبر


نظر شما :