آیا بازگشت شبه نظامیان به عرصه سیاسی ممکن است؟

لزوم پرهیز همسایگان از تعامل سیاسی با طالبان

۲۴ خرداد ۱۳۹۲ | ۱۶:۰۲ کد : ۱۹۱۷۲۱۸ آسیا و آفریقا یادداشت
محمد رضا بهرامی، سفیر سابق ایران در افغانستان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که در تعامل سیاسی با طالبان باید منافع ملی افغانستان را هم در نظر گرفت
لزوم پرهیز همسایگان از تعامل سیاسی با طالبان

دیپلماسی ایرانی: سال 2014 سالی حساس و سرنوشت ساز نه تنها برای مردم و دولت افغانستان، بلکه برای کشورهای منطقه و جامعه بین الملل درگیر در این موضوع محسوب می گردد . این امید وجود دارد که  برگزاری سالم ، شفاف و فراگیرانتخابات جدید ریاست جمهوری در این سال بتواند  اجماع ملی میان نیروهای پراکنده در این کشور را شکل داده  و نقطه آغازی برای کاهش بحران محسوب گردد . همچنین در انتهای سال 2014 قرار است اکثر نیروهای خارجی این کشور را ترک و ظرفیتهای باقیمانده خود را از رزمی به آموزشی تبدیل نمایند ( باستثنای آمریکا که چگونگی ادامه حضورش منوط به مفاد موافقتنامه امنیتی با طرف افغانی است ) .  

از سوی دیگر بی ثباتی ناشی از ناامنی های موجود، کماکان مهمترین چالش و بحران افغانستان محسوب و چشم انداز روشن و امیدوارکننده ای نیز هنوز قابل مشاهده نیست .  گروههای شورشی و بصورت مشخص طالبان با برخورداری از حمایت پنهان خارجی و سوار شدن در بستر قومی بخوبی توانسته اند روند تحولات در سالهای اخیر در این کشور را در مسیر اهداف خود هدایت و با ادامه رفتارهای گذشته ، به همراه نیروهای خارجی هسته مرکزی بحران امنیتی در این کشور محسوب  شوند .

حضور نمایندگانی از طالبان در تهران ظرف هفته های اخیر منشا تحلیل و ارزیابیهائی توسط طرفهای مختلف گردید . تماس و ارتباط با طالبان توسط طرفهای خارجی پدیده ای نو و جدید نمی باشد و باید پذیرفت که این پنجره در ابتدا توسط خود آمریکا و در ادامه برخی کشورها نظیر فرانسه و ژاپن و نیز در یک مرحله نیز نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد گشوده شد . بررسی اجمالی نتایج حاصل از تعاملاتی که تا کنون توسط طرفهای مختلف صورت گرفته امیدواری نسبت به تقویت ثبات و آرامش برای مردم و دولت افغانستان تولید ننموده و تکرار تجربه های ناموفق نمی تواند نتیجه ای غیر از ناکامی گذشته به همراه داشته باشد .

بدون اغراق باید پذیرفت که طالبان بعنوان بازیگری بومی و البته وابسته ، بشدت رفتاری هوشمندانه در قبال تحولات افغانستان داشته و بخوبی و با درکی درست از موقعیت دولت این کشور و اضطرار زمانی کشورهای خارجی درگیر در این بحران ، سیاستهای خود را بصورت مرحله ای دنبال می نمایند . آنچه به نظر می رسد در مقطع فعلی در دستور کار این گروه قرار گرفته  عبارتند از :

-          افزایش کسب مشروعیت در محیط بیرونی .

-          تقویت بی اعتمادی به ظرفیتها و توانمندی دولت افغانستان نزد طرفهای خارجی .

-          تشدید بی باوری مردم نسبت به ساختارهای موجود شکل گرفته در این کشور .

-          ایجاد تردید در جامعه بین الملل نسبت به پایداری شرایط در افغانستان بعد از سال 2014  بدون دستیابی به توافق با این جریان .

 طالبان بخوبی بر نقش خود در افغانستان و بویژه از منظر چگونگی آینده حضور نیروهای خارجی در این کشور آگاه می باشند . همین موضوع موجب گردیده تا آنان هم زمان با استمرار اقدامات خود در حوزه امنیتی ، فعالیتهای سیاسی خود را نیز بصورتی جدی تر از گذشته و با تفاوت علنی نمودن آن ، در دستور کار قرار دهند . علاوه بر این طالبان در مقطع فعلی بخوبی به اهمیت تعامل با بازیگران خارجی درگیر در بحران افغانستان  واقف بوده و تلاش می نمایند با توسعه سطح بازی سیاسی خود به محیط بیرونی  افغانستان ، عملا درصدد تعریف  منافع مشترک ولو مقطعی با دیگر بازیگران خارجی  برآیند.

در اینکه طالبان و دیگر جریانات شورشی در افغانستان بخشی از جامعه این کشور بوده و لاجرم باید در هر گونه سازوکاری مورد توجه قرار گیرند نباید تردید نمود ولی در عین حال باید به این نکته نیز توجه داشت که کسب مشروعیت سیاسی در گرو مسئولیت پذیری و پذیرش قواعد بازی می باشد . به بیان دیگر اعمال قدرت برخواسته از خشنونت در مورد شهروندان افغانستان توسط این بازیگران لزوما مشروعیت نمی آورد و نمی تواند مبنای برقراری تعامل رسمی محسوب گردد .

اینکه این گروه خود را متعهد به خروج کلیه نیروهای خارجی می داند امری مثبت تلقی شده و سابقه تاریخی افغانستان نیز موید اقبال عمومی نسبت به آن است ،  اما ابهام موجود زمانی شکل می گیرد که این جریان در ارتباط با تعهدات و مسئولیتهای خود در فردای خروج نیروهای خارجی سکوت کرده ، حاضر به پذیرش هیچ فرآیند مصالحه ای با دیگر طرفهای داخلی نبوده و عملا این ذهنیت را ایجاد می نماید که با حفظ ساختار و اندیشه های خود درصدد احیای موقعیت گذشته و دنباله روی از همان مشی دهه 90 می باشد . این رویکرد لزوما رفتاری سازنده محسوب نمی شود .

از سوی دیگر آنچه به نظر می رسد منطقه در حال حاضر نیازمند آن است پرهیز از رفتارهائی است که بر مسئولیتها و تعهدات مستقیم کشورها در قبال یکدیگر اثر منفی بر جای می گذارد .با عنایت به مطالب فوق به نظر می رسد هر گونه تعامل رسمی و علنی با طالبان و دیگر گروههای شورشی در افغانستان باید با رعایت دو نکته صورت پذیرد: 

اول دولت فعلی در افغانستان فارغ از کاستی هائی که با آن مواجه می باشد ، نهادی برخواسته از انتخابات و مشارکت مردم محسوب می گردد . حفظ نهاد دولت و دیگر ساختارهای برآمده از دل قانون اساسی افغانستان به مفهوم این است  که این نهاد می بایست محور کلیه تحرکات سیاسی مربوطه قرار گرفته و دیگر دولتهای دوست ، سیاستهای افغانی خود را با لزوم هماهنگی و رعایت این مهم دنبال و از ایجاد ابهام در مناسبات سیاسی دوجانبه دوری گزینند . نباید با رفتارهای غیر پایدار در حوزه سیاسی دستاوردهای سالهای اخیر در این کشور تضعیف و یا از میان بروند . از سوی دیگر دولت افغانستان نیز باید به این نکته توجه داشته باشد که توافقات دو جانبه اش با دیگر کشورها نباید برای منطقه تولید نگرانیهای امنیتی نماید .

دوم ورود به هر گونه تعامل آشکار سیاسی با طالبان بدون مشخص بودن  مسئولیت پذیری این گروه نسبت به ورود به  روند توافق  شده مصالحه و آشتی ملی ، به مفهوم بازی کردن در زمین این گروه ارزیابی و نتیجه ای جز پیچیده تر نمودن شرایط این کشور و استمرار چرخه بی ثباتی در بر نخواهد داشت .

انتشار اولیه: دوشنبه 20 خرداد 1392/ باز انتشار: جمعه 23 خرداد 1392

کلید واژه ها: افغانستان محمدرضا بهرامی


نظر شما :