رنج منطقه از اقتدارگرایی

آشوب‌های خاورمیانه ربطی به سایکس - پیکو ندارد

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ | ۲۲:۳۰ کد : ۱۹۵۸۹۴۴ اخبار اصلی خاورمیانه
استیون کوک می نویسد: ضعف حکمرانی و حاکمیت رژیم های اقتدارگرا محور اصلی مشکلات خاورمیانه معاصر است. بدترین فرضیه این است که مردم خاورمیانه در بحبوحه جنگ و تلاش برای برقراری ثبات به دنبال تغییر حدود و ثغور مرزی باشند.
آشوب‌های خاورمیانه ربطی به سایکس - پیکو ندارد

نویسنده: استیون کوک

دیپلماسی ایرانی: از زمانی که سایکس پیکو منعقد شده، بارها سخن از پایان دادن به آن از سوی برخی از روزنامه نگاران و تحلیل گران پیش کشیده شده است. یک جستجوی ساده در گوگل نشان می دهد که طی سه سال گذشته در بیش از 8هزار و 600 مورد به عبارت «پایان دادن به سایکس پیکو» اشاره شده است.

باور به شکست سایکس پیکو هم اکنون تبدیل به یکی از باورهای پذیرفته شده در مورد خاورمیانه معاصر شده و دلیل آن هم از میان رفتن دولت - ملت در چهار کشور یعنی عراق، سوریه، یمن و لیبی است.

صحبت از پایان عصر سایکس - پیکو همواره با اشاره به دولت - ملت سازی مصنوعی در منطقه همراه است. بر اساس این گفتمان، مرزهایی که کشورهای منطقه را مشخص می کنند، فاقد معنا هستند چرا که مردمی با مذاهب، نژادها و فرق مختلف را در خود جای داده اند. بنابراین خشم و نفرتی که هم اکنون در حال گسستن خاورمیانه است، ناشی از ساخت این کشورهای غیرطبیعی با توافق نامه پیکو قلمداد می شود. پاسخ حامیان این دیدگاه به مشکلات منطقه، تعریف مرزهای جدید ملی در خاورمیانه است.

این برداشت از سایکس - پیکو اشتباه است و باز هم مسئولیت کنترل و مدیریت اوضاع را در خاورمیانه به دوش آمریکا می اندازد.

برای آغاز باید به این نکته توجه کرد که آشوب جاری در خاورمیانه را نمی توان به سایکس - پیکو نسبت داد. این توافق فی نفسه نه در مورد حدود و ثغور مرزی، بلکه در مورد مناطق نفوذ بود. اگر چه ایده این مناطق نفوذ در چارچوب توافقات پس از جنگ ادامه پیدا کرد، اما هیچ گاه چارچوب مورد نظر دو دیپلماتی که وظیفه این مذاکرات را به عهده داشتند، به مرحله اجرا نرسید.

برخ لاف فرانسه، نخست وزیر بریتانیا بلافاصله پس از امضای توافق تلاش های خود را برای تضعیف این سایکس - پیکو آغاز کرد. با وقوع انقلاب بلشویکی در 1917 در روسیه و خروج آنها از جنگ، نخست وزیر انگلیس به این باور رسید که منطقه نفوذ فرانسه بر اساس سایکس - پیکو، جنوب ترکیه، غرب سوریه، لبنان و موصل دیگر نقش حائل ضروری میان مناطق بریتانیا و روسیه را ندارد.

نمی توان ادعا کرد که مرزبندی های فعلی در خاورمیانه ربطی به اروپا و دیپلمات های اروپایی نداشته، ولی این گونه نبوده است که اروپاییان به دلخواه خود و از روی نقشه این مرزبندی ها را صورت داده باشند. این مرزبندی عمدتا بر پایه واقعیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وقت صورت گرفتند. سبقه مرزبندی های فعلی در منطقه خاورمیانه را می توان به کنفرانس سان رمو در سال 1920 مربوط دانست. این کنفرانس مبنایی شد تا جامعه ملل (ارگان مرادف سازمان ملل پیش از جنگ جهانی اول) عراق و فلسطین را تحت قیمومیت انگلیس و سوریه را تحت قیمومیت فرانسه قرار دهد. مرزبندی های منطقه در 1926 به تثبیت رسید.

در سطحی دیگر، انتقاد وارد به مخالفان وضعیت مرزی فعلی کشورهای خاورمیانه این است که آنها تصور می کنند مرزهای ملی برای این که بتوانند با دوام باشند باید بر حسب مولفه های طبیعی یا هویتی به وجود آمده باشند. این فرضیه این واقعیت را نادیده می گیرد که مرزهای عمده دولت - ملت های امروزی ناشی از توافقات سیاسی و نه نتیجه مذاکره میان قدرت های مختلف بر سر منافع خویش است. نکته دیگر اینکه در سایر کشورها نیز لزوما جمعیت ساکن، همگن نیستند.

در خاورمیانه بیش از 100 سال از شکل گیری این مرزها می گذرد. در بعضی موارد مثل مصر و ایران، ملت سازی و ایجاد هویت ملی مطابق با تعاریف مدرن در گستره سرزمینی اتفاق افتاده است. در حلی که یک قرن پیش هیچ کس سخن از هویت اردنی به میان نمی آورد، هم اکنون حس ملی در میان مردم اردن به وجود آمده است.

بنابراین تعارضات فعلی در خاورمیانه ارتباطی با مشروعیت مرزبندی های سیاسی کشورهای منطقه ندارد. بلکه مبنای این اختلافات به اختلاف بر سر این که چه کسی حق حاکمیت دارد باز می گردد. در سوریه، مصر، لیبی، یمن و بحرین، صرف نظر از همه تحولات صورت گرفته طی چند سال اخیر، نقطه آغازین اعتراض به حاکمین بود.

بنابراین، ضعف حکمرانی و حاکمیت رژیم های اقتدارگرا محور اصلی مشکلات خاورمیانه معاصر است. بدترین فرضیه این است که مردم خاورمیانه در بحبوحه جنگ و تلاش برای برقراری ثبات به دنبال تغییر حدود و ثغور مرزی باشند.

منبع: فارن پالسی / ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی / 25 

کلید واژه ها: خاورمیانه سایکس پیکو


( ۱ )

نظر شما :