انقلابی بدون خطر

۰۲ مهر ۱۳۸۷ | ۰۳:۳۱ کد : ۱۱۲۰۸ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: حسین سلیمى
یادداشتی از دکتر حسین سلیمی برای دیپلماسی ایرانی
انقلابی بدون خطر
در مصاحبه­ای با هفته نامه شهروند امروز از من سوال کردند که آرزو دارم با چه کسی در خصوص جهان معاصر بحث و گفت و گو کنم. من پاسخ دادم که می­خواهم با یک تئوریسین چپگرا ملاقات کنم تا برای آنها روشن کنم که جهان و روابط بین­الملل با آنچه آنها توصیف می­کنند بسیار تفاوت دارد. به آنها گفتم که می­خواهم با متفکرانی مانند ايمانوئل والراشتاین و سمیر امین ملاقات کنم و به عنوان شخصی که حدود 15 سال پیش پیرو تئوری­هایشان بودم، توضیح دهم که حکایت آنها از روابط بین­الملل، تصویر اشتباهی از جهان را در ذهن ها ایجاد کرده است و طرفدارانشان را از درک برخی از جنبه­های مهم و مثبت جهان واقعی محروم کرده­اند و به سوی برخی فعالیت­های غیر سودمند راهنمایی کرده است. اکنون رمان آن توقع­ها رسیده است.
 
من مقاله­های اختصاصی زیادی از پروفسور والراشتاین را در سایت دیپلماسی ایرانی مطالعه کردم که در آنها، آقای والراشتاین مبارزه علیه قدرت­های مرکزی در سیستم جهانی را تشویق کرده است. وی این مبارزه را با استفاده از ابزارهای خشونت و قطع دست قدرت­های بزرگ از قلب خاورمیانه و سایر مناطق را با ادبیانی انقلابی بیان می­کند. این نوشته­ها، ظاهرا توسط یک روشنفکر انقلابی نوشته شده است تا یک تئوریسین دانشگاهی. سوال این است که چرا وی یک سایت ایرانی را انتخاب کرده است؟ من فکر می­کنم که جواب این سوال در تئوری­های پایه­های والراشتاین نهفته است. البته این فضای مناسبی برای ترویج تئوری هایش نیست. هرچند که وی فکر می­کند که فرهنگ بهترین سلاح برای مبارزه با قدرت های سلطه گر است، اما کشورهای انقلابی مانند ایران می­توانند در مقابل هسته سیستم جهانی بایستند و به واژگونی و نابودی موقعیت سلطه­گرانه آنها نه تنها از بعد نظامی و اقتصادی کمک کنند بلکه در افکار مردم پیرامون این سیستم جهانی تغییر ایجاد کنند. برای آقای والراشتاین پایداری ایران ها، فلسطینی ها و شورشیان عراقی می­تواند چالش بزرگی برای سرمایه­داری سیستم جهانی و سلطه­گرایی قدرت­های غربی باشد. او بر این باور است که 6 تناقض به‌علاوه مشکلات نهادی سیستم سرمایه داری به وسیله کشورهای انقلابی عمیق­تر و شدید­تر می­شود. این دلیل اصلی تلاش­های وی برای تشویق ایرانی­ها و سایر ناسازگاران و ناراضی­ها است تا به عنوان قدرت قوی­تری در مقابل قدرت های ­غربی ایستادگی کنند؛ که البته این مسئله موجب نخواهد شد که یک سوال اساسی و ساده را از پروفسور والراشتاین نپرسیم که عليرغم بنیانگذاری نظری تئوری سیستم جهانی پیشنهادهای والراشتاین برای زندگی مردم مناطقی مانند خاورمیانه چیست؟
 
وی به دنبال انقلاب­های جهانی و نابودی امپریالیسم در طولانی مدت است. برای رسیدن به این هدف، او بر این باور است که قدرت­های بزرگ تنها زبان زور را درک می‌کنند، مانند کره شمالی و حماس که نشان دادند که امریکایی­ها و متحدانش تنها با مشت آهنین آرام می­شوند. وی معتقد است که مرکز سیستم سرمایه­داری بعد از اعمال زور حاضر می­شوند پای میز مذاکره بنشینند. کره شمالی با آزمایش هسته­ای خود این را نشان داد و حماس با حمله به اسراییل. از نظر والرشتاين، حتی پیروزی نظامی روسیه در مقابل گرجستان، به عنوان هم پیمان قدرت­های عربی نشانه­ای از شکست سرمایه­داری است. این شرایط می­تواند تحلیلگران جهان سومی را جادو کند و بلندپروازی خود را برای آزادی نشان دهند، اما به چه قیمتی؟ نکته مهم این است که این مسائل می­تواند زمینه را برای انقلابی فرضی آماده کند، اما پیامدهای این انقلاب برای مردم فقیر جهان سومی چه خواهد بود. درست است، کره شمالی، امریکایی ها را در تنگنا گذاشت تا پای میز مذاکره بنشینند و برخی از شرایط آنها را بپذیرند، اما مسئله این است که آیا شرایط و طبقه زندگی اجتماعی آنها تعییر کرد یا خیر؟ در حال حاضر، عده بسيار زيادى از مردم کره شمالی زیر خط فقر زندگی می کنند و هیچ ارتباطی با سایر جهان ندارند. در غزه با وجود مقاومت افتخارآمیز دولت و مبارزان فلسطینی، شرایط زندگی همچنان اسف بار است. این شرایط می­تواند همچنان ادامه داشته باشد و هیچ­کس نمی­داند که چگونه و کی به پایان خواهد رسید. حتی در قفقاز، تمام تحلیلگران استراتژیک، مردم عادی و زندگی آنها را فراموش کرده اند. برخی فراموش کرده­اند که این درگیری می­تواند شرایط اقتصادی جهان را به هم بریزد و یک دور جدیدی از رقابت­های نظامی و استراتژیکی را در جهان به وجود آورد که در آن زندگی مردم نابود می­شود. آیا یک نظریه پردازان انقلابی در خصوص نتیجه­ای که این رقابت ها بر روی زندگی مردم عادی دارد فکر می­کنند؟
 
من دلایل نظری پروفسور والراشتاین را درک می کنم. من حتی این تئوری ها را در کلاس­هایم درس می­دهم و یک بخش در خصوص این تئوری در مضمون تئوری­های جهانی­سازی به عنوان یکی از مهم­ترین دیدگاه های نسل جدید چپ ها نوشته­ام. اما این روش استدلال روشی تئوری نیست، بلکه گفتمانی تجربی است که بر روی زندگی مردم عادی و توسعه جوامع در زمان حال بحث می­کند. جای سوال دارد که آیا این همه قربانی برای حل مشکلات کنونی واجب است یا نه. می­توانیم بگوییم که برای حل مشکلات ممکن است که برخی قربانی شوند اما وظیفه اصلی روشنفکرانی مانند پروفسور والراشتاین چیست؟ آیا آنها حاضرند تا با مرم فقیر غزه و کره شمالی بدون هیچ امکانات اولیه ای زندگی کنند؟ اگر امریکا به ایران حمله کند، آیا پروفسور والراشتاین حاضر است با ایرانیان و روشنفکران انقلابی ایرانی زندگی کند؟ آیا این روشنفکر محترم، حاضر است که در غزه، کره شمالی و عراق بعد از اشغال و ایران زندگی کند و در دانشگاه درس دهد؟ ما به عنوان روشنفکران جهان سومی و دانشگاهیان می­توانیم  این سوال را بپرسیم که آیا آنها این تئوری­ها را مفهومی می­کنند و تحلیل­هایی ارائه می دهند که در آنها میل به خدمت و خطر برای دیگران نهفته است؟  
*اين يادداشت به صورت يک نظر (کامنت) براى يکى از مقالات ايمانوئل والرشتاين نوشته شده است.
حسین سلیمى

نویسنده خبر

استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی

اطلاعات بیشتر


نظر شما :