بن لادن مرد، حالا باید چه کرد؟

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۹:۴۳ کد : ۱۲۴۹۳ اخبار اصلی
امریکا بن لادن را کشت ولی خود و همه دنیا می‌دانند که جنگ با تروریسم پایان نیافته است. دیگر مردی به شهرت و اهمیت بن لادن برای هدایت شبکه القاعده که رهبری حقیقی برای عملیات آن باشد، ظهور نخواهد کرد. از این رو القاعده اگر در آینده فعالیتی هم داشته باشد بسیار محدود و کم‌اثر خواهد بود
بن لادن مرد، حالا باید چه کرد؟
دیپلماسی ایرانی: بن لادن مرد، مردی که بیش از 10 سال خواب از سران غرب و متحدان آن ربوده برد، در یک عملیات پیچیده پر اغماض توسط سی‌آی‌ای و آی‌اس‌آی پاکستان کشته شد. درباره این که چگونه کشته شد و آیا امریکایی‌ها و پاکستانی‌ها از قبل می‌دانستند که رهبر تروریسم جهانی کجا مخفی شده، صحبت‌های بسیاری شده است و همچنان خواهد شد و هم امریکا و هم پاکستان باید تا مدت‌ها برای افکار جهان بسیاری از مسائل را توضیح و به بسیاری از پرسش‌ها پاسخ دهند. اما مسئله‌ای که بسیاری اکنون می‌پرسند این است که از حالا به بعد که دنیا دیگر بن لادن ندارد، چگونه خواهد بود و سیاست‌های آتی جهان به کدام سمت و سو باید برود؟

روزنامه الشرق الاوسط، در یادداشتی به همین موضوع پرداخته و با عنوان "پس از مرگ بن لادن چه خواهد شد؟" می‌نویسد: امریکا بن لادن را کشت ولی خود و همه دنیا می‌دانند که جنگ با تروریسم پایان نیافته است. دیگر مردی به شهرت و اهمیت بن لادن برای هدایت شبکه القاعده که رهبری حقیقی برای عملیات آن باشد، ظهور نخواهد کرد. از این رو القاعده اگر در آینده فعالیتی هم داشته باشد بسیار محدود و کم‌اثر خواهد بود. اگر چه ممکن است مخاطرات آن به دلیل شیوه سازمان‌دهی‌اش همچنان عمیق باشد. چرا که القاعده پس از جنگ افغانستان و سرنگونی طالبان دیگر یک سازمان هرمی نبوده است و بدین ترتیب توانسته شاخه‌های گسترده و بزرگی برای خود در سراسر جهان ایجاد کند. این شبکه پس از بازداشت برخی از رهبران آن و به دلیل ضعف وسایل ارتباطی مستقیم به ویژه برای کسانی که فراری بودند، مجبور شده بسیاری از عملیات خود را بدون هماهنگی با رهبران معنوای خود انجام دهد. به همین دلیل است که هنگامی که اوباما خبر قتل بن لادن را داد، تدابیر شدید امنیتی در سراسر جهان از ترس عملیات انتقامی شبکه القاعده بر قرار شد. پس جنگ با تروریسم همچنان ادامه دارد، وظیفه مهم در حال حاضر نابودی منابع و موارد وابسته به القاعده و شکست اندیشه آن و هر آن چیزی که باعث می‌شود این جریان از آن استفاده کرده تا به اهدافش برسد، است. 

نویسنده در ادامه یادداشت خود می‌نویسد: تقدیر این بود که باراک حسین اوباما، رئیس جمهوری امریکا باشد و هم‌او باشد که قتل بن لادن را اعلام ‌کند. به ویژه این که به دلیل ریشه‌های اسلامی‌اش مورد حمله شدید راست‌گرایان افراطی امریکا نیز قرار گرفته است. کار جنجالی او لغو به کار گیری اصطلاح تروریسم اسلامی از اسناد رسمی است و حتی در نطقی که برای اعلام خبر دستگیری بن لادن ایراد کرد تاکید مجدد کرد که ایالات متحده به هیچ وجه در جنگ مستقیم با اسلام نیست و بن لادن شماری بسیاری از مسلمانان را به کشتن داد.

وی سپس به پیش‌بینی‌های موجود بعد از مرگ بن لادن اشاره می‌کند و می‌نویسد: با مرگ بن لادن سیاست خارجی امریکا که تا مدت‌هاست تحت تاثیر بن لادن قرار گرفته بود، نفس راحتی خواهد‌ کشید. البته ایالات متحده خود خوب می‌داند که نمی‌تواند خود را از شر پرونده تروریسم رها کند. گرچه تا زمانی که بن لادن زنده بود افکار عمومی جهان می‌پرسید چرا امریکا در دستگیری او شکست خورد و حالا که کشته شده بسیاری از طرفداران نظریه توطئه می‌پرسند که ایالات متحده چگونه و چطور می‌شود که نداند مرد شماره یک القاعده که 10 سال تحت پیگرد بوده کجاست و باید با او چه کند. اوباما هر آنچه بوش در سیاست خارجی شکست خود را جبران کرد و حالا ممکن است بخواهد در سیاست خارجی ایالات متحده تجدید نظر کند. این درست است که مرگ بن لادن به معنای پایان جنگ با تروریسم نیست و در نهایت امریکا نیز نمی‌تواند به جنگ با تروریسم پشت کند اما ممکن است حداقل بتواند پرونده 11 سپتامبر را برای همیشه ببندد و دیگر یادی از آن نکند همان طور که ممکن است بتواند سیاست خارجی خود را از شر پرونده جنگ با تروریسم خلاص کند.

در ادامه این یادداشت آمده است: یکی از اهداف امریکا اکنون می‌تواند یافتن راه حلی عادلانه برای پرونده فلسطین با هدف برقراری صلح دائم در منطقه باشد، با توجه به نگاه ویژه‌ای که ایالات متحده به اسرائیل دارد و دفاعی که همواره از سیاست‌های آن داشته این پرونده پاشنه آشیل سیاست‌های امریکا در منطقه بوده به رغم این که تلاش‌های بسیاری برای اصلاح چهره خود در جهان اسلام کرده است. در تمامی نظرسنجی‌هایی که در طول سالیان گذشته درباره امریکا شده مردم دائما گفته‌اند که از امریکا متنفر نیستند بلکه با سیاست‌های آن مشکل دارند و بی‌شک اگر از آنها بپرسند منظورشان چیست، همگی خواهند گفت حقوق فلسطین و مواضع امریکا در برابر حقوق اعراب. درست است که انتقادهای دیگری نیز به سیاست‌های امریکا وارد است ولی محور مهم همه انتقادها قضیه فلسطین است. جریان‌های افراط این موضوع را درک کردند و تلاش کردند که از آن بهره‌برداری سیاسی کنند، به رغم این که اکثر آنها هیچ جنگی علیه اسرائیل انجام ندادند بلکه تلاش کردند فقط به امنیت و حکومتش ضربه بزنند. به هر صورت ایالات متحده اگر می‌خواهد بن لادن جدیدی متولد نشود باید هر چه سریعتر کلیدی برای حل معمای پرونده درگیری عربی – اسرائیلی بیابد.

روزنامه الشرق الاوسط در نهایت یادداشت خود را این گونه به پایان می‌رساند: بسیاری معتقدند که این فقط پرونده عربی – اسرائیلی نیست که زمینه‌های رشد تروریسم را فراهم می‌آورد بلکه قضایای دیگری مثل پرونده فساد، استبداد، نبود آزادی‌ها و حتی بی‌توجهی به مسائل آموزشی نیز زمینه‌های رشد تروریسم را فراهم می‌کنند. این درست است و هیچ آدم عاقلی هم نمی‌تواند این عوامل را نفی کند. برخی کشورهای منطقه چند سالی است که شعار اصلاحات را سر داده‌اند و در اصول آموزشی‌شان تجدید نظر کرده‌اند تا بدین ترتیب با اندیشه‌های القاعده و جریان‌های افراطی مبارزه کنند. منطقه عربی امروزه شاهد تغییرات گسترده‌ای است. وجود انقلاب‌ها و انتفاضه‌ها دلیلی بر این است که مردم به دنبال آینده‌ای بهتر هستند تا بتوانند به کرامت و حقوق خود برسند، آنها به دنبال انتخاب راهی‌اند تا بتوانند اسلوب حرکت‌های خشونت‌آمیز، نابودی و تروریسم را رد کنند. اما به رغم این که چنین روحیه‌ای بر منطقه حاکم شده، اگر قضیه فلسطینی بدون حل عادلانه‌ای رها شود، منطقه به سمت ثبات و صلح حرکت نخواهد کرد و در نتیجه غیر ممکن است که بتوانیم تروریسم و افراط را شکست دهیم حتی اگر در برخی جبهه‌ها پیروزی‌هایی به دست آوریم.       

 

نظر شما :