ربانی رفت اما روند صلح باید بماند

۰۲ مهر ۱۳۹۰ | ۱۴:۳۴ کد : ۱۶۴۶۹ گفتگو
ترور برهان الدین ربانی ضربه بزرگی برای آنان که مذاکره و راه حل سیاسی را برای بحران افغانستان تجویز می‌کردند به حساب می‌آید. دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با محمدرضا بهرامی، سفیر پیشین ایران در افغانستان بررسی کرده است.
ربانی رفت اما روند صلح باید بماند
دیپلماسی ایرانی: وقتی در افغانستان صحبت از گفت و گوهای ملی و تشکیل شورای عالی صلح شد، برهان الدین ربانی بهترین فرد برای ریاست بر این شورا و هدایت جریان گفت و گو‌ها با طالبان تشخیص داده شد. چرا که هم سابقه مبارزاتی داشت و هم تجربه ریاست جمهوری افغانستان را در کارنامه خود داشت. فعالیت یک ساله این شورا منجر به بازگشایی دفتر طالبان در ترکیه شد. ترور برهان الدین ربانی ضربه بزرگی برای آنان که مذاکره و راه حل سیاسی را برای بحران افغانستان تجویز می‌کردند به حساب می‌آید. دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با محمدرضا بهرامی، سفیر پیشین ایران در افغانستان بررسی کرده است:

 

اهمیت شخصیت آقای ربانی در افغانستان چه بود؟

 

در ابتدا لازم است شهادت آقای ربانی را تسلیت عرض کنم. شهادت ایشان واقعه متاثر کننده ای بود. اگر بخواهیم به طور مختصر سابقه ایشان را مرور کنیم، شاید ایشان قدیمی‌ترین چهره جهادی در میان همه شخصیت‌های و احزاب افغانی بودند. آقای ربانی در چند دوره در افغانستان مبارزه کرده بودند. دوران ظاهرشاه، دوران آغازین مبارزات ایشان بوده است.

اواخر دوران ظاهرشاه و در دوران داود، برهان الدین ربانی به همراه نهضت اسلامی‌مبارزه خود را علیه دولت وقت افغانستان سازمان داد. در دوران حضور نیروهای شوروی سابق و حاکمیت گروه‌های کمونیستی در افغانستان، ایشان یکی از مهم ترین گروه‌های جهادی مبارز علیه اشغال افغانستان را رهبری می‌کرد و همین نقش را در دورانی که طالبان در بخش‌هایی از افغانستان تسلط داشتند ایفا کردند. عملا آقای ربانی در سه تا چهار دوره در افغانستان مبارزه می‌کرد. همان طور که اطلاع دارید ایشان بعد از پیروزی گروه‌های جهادی، یک دوره هم رئیس جمهور افغانستان بود و در حال حاضر هم در دومین دوره مجلس افغانستان کماکان به عنوان نماینده مردم بدخشان حضور داشت.

از این منظر آقای برهان الدین ربانی یک سابقه کاملا مثبت در بعد دفاع از ارزش‌های اسلامی‌ظرف چند دهه گذشته در افغانستان داشت.

آقای ربانی به دلیل همین سابقه جهادی و روحیه ای که داشت در بسیاری از موضوعات می‌توانست محور واقع شود. کمااین که در شورای عالی صلح هم به عنوان رئیس این شورا انتخاب شده بود. عملا در جمع‌های مجاهدین، شاید تنها چهره ای که از مقبولیت بیشتری در مقایسه با سایرین برخوردار بود و می‌توانست نقطه تمرکز قرار گیرد یا به کاهش برخی اختلافات داخلی کمک کند، آقای ربانی بود. شاید مهم ترین چهره ای که به لحاظ سابقه و موقعیت ظرف سال‌های اخیر توسط گروه‌های تندرو در افغانستان به شهادت رسیده است هم آقای ربانی باشد.

 

انگیزه طالبان از ترور آقای ربانی چه بوده است؟

 

آقای ربانی به دلیل سابقه ای که داشتند، توسط گروه‌های تندرو و شورشی در افغانستان انتخاب شده بودند که مورد سوء قصد و ترور واقع شوند. ضمن این که باید این نکته را هم در نظر داشت که به میزانی که این قبیل اقدامات خشونت آمیز و تندروانه در افغانستان افزایش پیدا کند، خصوصا با حذف چهره‌های موثری مانند آقای ربانی، این مفهوم را دارد که تمایل طالبان و یکی از اهداف گروه‌های تندرو در افغانستان که علاقمندند فرایندهای صلح را با چالش مواجه کنند و عملا مسیر را در جهت مورد نظر و مطلوب خود قرار دهند، بیشتر برآورده می‌شود.

لذا از این منظر هم به نظر می‌رسد این اقدام، کاملا هدفمند و برنامه ریزی شده بوده و توسط گروه‌های شورشی انجام شده است. البته این اقدام، اولین اقدام نبوده و قاعدتا آخرین آن هم نخواهد بود. حتما شما هم اطلاع دارید که به ویژه ظرف سال جاری سیاست گروه‌های شورشی و تندرو و گروه‌های مسلح مخالف دولت در افغانستان، از یک تقابل مستقیم نظامی‌با نیروهای دولتی به یک جنگ کاملا متفاوت تغییر پیدا کرده است. آن‌ها تمرکز خود را بر بمب گذاری و ترور و عملیات‌های کوچک گذاشته اند و در واقع افزایش فشار روانی و فشار سیاسی را در دستور کار خود قرار داده و دنبال کرده اند.

 

طی سال گذشته و از ابتدای تشکیل شورای عالی صلح امتیازات زیادی به طالبان داده شد. آیا این اقدام پیام روشنی برای آن‌ها که فکر می‌کنند گفت و گو راه چاره بحران افغانستان است، نداشت؟

 

در هر شرایطی نمی‌توان عامل گفت و گو و مذاکره برای دست یابی به راه حل سیاسی را از مجموع ایده‌ها و طرح‌های مورد نظر حذف کرد. به هر حال می‌بایستی در هر پدیده ای مانند پدیده یا بحران‌های فعلی افغانستان، موضوع گفت و گو و جست و جوی یک راه حل سیاسی را در دستور کار قرار داد. اما توقع این که بتوان از طریق گفت و گو در کوتاه مدت به نتیجه رسید، توقع درستی نیست.

باید در این جا این نکته را مورد تاکید قرار دهم که به نظر می‌رسد ارزیابی اشتباه نیروهای غربی از نحوه تعامل با گروه‌های شورشی در افغانستان، موجب تولید این ذهنیت نادرست هم در سطح داخلی افغانستان و هم در سطح منطقه ای شده بود که می‌توان از طریق گفت و گو در کوتاه مدت به نتایج مثبتی دست پیدا کرد. تا کنون هیچ نشانه مثبتی که حاکی از تغییر رفتار یا سیاست‌های گروه‌های تندرو و شورشی در افغانستان باشد، مشاهده نشده است. یعنی این چند دور مذاکره هم با توجه به این که ماهیتی متفاوت با دوره‌های قبل داشت و مذاکره پنهان صورت می‌گرفت، هیچ تضمینی برای این که مذاکره بتواند تعهدی در گروه‌های شورشی به منظور تمایل بیشتر به حل سیاسی بحران به وجود آورد، ایجاد نکرده بود.

در واقع می‌توان این گونه نتیجه گیری کرد که آن مذاکرات به دلیل این که بر مبنای ارزیابی نادرستی انجام می‌شد، منجر به تولید ذهنیت‌های غیرواقعی در داخل افغانستان شد و ما امروز شاهد آن هستیم که یکی از موثر ترین چهره‌های افغانستان متاسفانه ترور می‌شود، در شرایطی که تصور همگانی بر این بود که تعاملات کشورهای فرامنطقه ای در افغانستان می‌تواند منجر به ایجاد روزنه مثبتی در افغانستان شود.

 

به نظر شما شورای عالی صلح با این اتفاق امکان ادامه حیات دارد؟

 

قاعدتا این بستگی به نظر مقامات افغانستان دارد که چگونه با این مسئله برخورد کنند. اما همان طور که قبلا هم اشاره کردم به نظر می‌رسد شاید لازم باشد اجازه دهیم که تا حدی تاثرات ناشی از حادثه اتفاق افتاده برطرف شود و در فضایی که جریانات احساسی بر آن غلبه نداشته باشد، یک جمع بندی منطقی و عملی توسط مقامات افغانستان صورت گیرد.

من شخصا بر این باورم که در هر شرایطی همواره باید گزینه گفت و گو و مذاکره و دستیابی به راه حل سیاسی وجود داشته باشد. هرگونه دور کردن این گزینه از مجموع فرایندهای مورد نظر یعنی حرکت کردن در مسیر جریانات و احزاب تندرویی که تمایل دارند شرایط را سخت تر و بحران را عمیق تر کنند و اصولا علاقه ای به دستیابی به راه حل‌های صلح آمیز ندارند. اما به هر حال تصمیم گیرندگان اصلی در این خصوص مقامات افغانستان خواهند بود.

 

نظر شما :