موج سواری دولت پاکستان بر حمله امریکا

۰۷ آذر ۱۳۹۰ | ۱۸:۵۷ کد : ۱۸۳۲۹ آسیا و آفریقا
محمد ابراهیم طاهریان، سفیر سابق ایران در پاکستان در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی به بررسی آخرین وضعیت روابط امریکا و پاکستان می‌پردازد.
موج سواری دولت پاکستان بر حمله امریکا
دیپلماسی ایرانی: پس از آن که جنجال خبری در مورد ارسال نامه ای از سوی مقامات پاکستانی به یکی از مقامات نظامی ‌امریکایی در خصوص کمک خواستن دولت پاکستان از امریکا برای ایجاد توازن میان دولت و ارتش این کشور، منجر به فراخواندن سفیر پاکستان از واشنگتن و استعفای او شد، جنجال دیگری در مورد حمله هلی کوپتر‌های امریکا و ناتو به یک مرکز نظامی ‌در مرز افغانستان و پاکستان آغاز شده است. جنجالی که تنش در روابط امریکا و پاکستان را به سطحی بالا رسانده است. محمد ابراهیم طاهریان، سفیر سابق ایران در پاکستان در این خصوص معتقد است:

در مورد این خبر چند نکته و حاشیه به نظر می‌رسد. برخی از مقامات و منابع افغانی معتقدند که اساسا پایگاه نظامی ‌یا پاسگاه جدیدی در آن منطقه از خاک پاکستان وجود نداشته و ایجاد پایگاه جدیدی نیز مطرح نبوده است. علاوه بر این از آن جا که اختلافات و درگیری‌های مرزی میان افغانستان و پاکستان تا حدی شدید بود که کار به پارلمان افغانستان کشید و نمایندگان پارلمان نسبت به این مسئله اعتراض کردند، به نظر می‌رسد که در خوش بینانه ترین نگاه، عناصری در دو طرف خط دیوراند هستند که دست به اقداماتی می‌زنند که باعث ایجاد تشنج بیش از حد در روابط اسلام آباد و کابل می‌شود. در چنین شرایطی نیروهای فرامنطقه ای یعنی ناتو و امریکایی‌ها به دلیل نگرانی از اوضاع و شاید هم نتیجه سردرگمی‌آن‌ها باشد، دست به اقداماتی می‌زنند که این اقدامات وضع را پیچیده تر از پیش می‌کند.

نکته دیگر این است که اصولا از زمانی که فعالیت‌های متجاوزانه نیروهای فرامنطقه ای بر فراز پاکستان توسعه پیدا کرده است تا کنون، پاکستان چه در دوران رئیس جمهور قبلی یعنی مشرف و چه در دولت زرداری به صورت عملی و قانونی برای برخورد با این موضوع اقدام نکرده است و اقدامات بیشتر در سطح رسانه بوده است.

در کنار همه این مسائل مجموعه وقایع به وجود‌آمده پس از جریان ارسال یک نامه از طرف مقامات پاکستانی( سفیر یا رئیس جمهور یا شخص سوم) به امریکا که به شدت روابط دولت و ارتش را بحرانی کرده است را نیز باید در نظر داشت. این مسئله باعث افزایش فشار افکار عمومی ‌بر همه نهادها در داخل پاکستان شد و این سوال ایجاد شد که چه طور مقامات پاکستانی برای حل مسائل داخلی به نیروی خارجی مراجعه می‌کنند؟ شاید این مسئله را بتوان یکی از بحرانی ترین مسائل در دولت آقای زرداری به شمار آورد که نهایتا منجر به فراخواندن و استعفای سفیر و معرفی فرد جدیدی به جای او شد. برخی از کارشناسان بر این باورند مجموعه وقایعی که منجر به درگیری اخیر شد که طی آن بیش از بیست و پنج نفر از نیروهای پاکستانی در اثر حمله هوایی هلیکوپترهای ناتو جان خود را از دست دادند،‌ به دولت کمک کرد تا از فشار افکار عمومی ‌خلاص شود. دولت پاکستان از این اتفاق حداکثر بهره را برای هدایت افکار عمومی ‌به جهت مورد علاقه خود برد و با استفاده از یک مسئله خارجی این چنینی مسائل داخلی در رابطه با ارسال نامه به امریکا را تحت الشعاع قرار داد.

لذا به نظر می‌رسد آن چه امروز تحت عنوان ضرب الاجل پاکستان به امریکا یا خط و نشان کشیدن پاکستان برای امریکا مشاهده می‌شود، به نوعی جنگ رسانه ای یا به عبارت دیگر سوار شدن دولتیان در اسلام آباد بر موج حمله نیروهای ناتو به یک مرکز احتمالا نظامی ‌در پاکستان است که دولت از آن برای خروج از بحران ایجاد شده در مورد نامه استفاده کرد و عملا موفق هم بود. الان اگر رسانه‌های داخلی و خارجی پاکستان را بنگریم، می‌بینیم که دیگر اثری از صحبت درباره ارسال نامه یک مقام پاکستانی به یک مقام نظامی ‌امریکایی نیست.

اما در مورد این که آیا باید حواشی جاری در مورد این مسئله را به عنوان یک تغییر در سیاست افغانستان- پاکستان امریکا در نظر بگیریم و این نتیجه گیری را داشته باشیم که امریکا از میزان حمایت خود از پاکستان کاسته است باید گفت تجربه نشان داده که چنین حوادثی به دلیل زیرساخت‌هایی که میان اسلام آباد و واشنگتن وجود دارد و سابقه ای چند دهه ای دارد، نمی‌تواند روابط دوجانبه را بر هم بزند. لذا به نظر نمی‌رسد این اتفاق هم تاثیر متفاوتی از اتفاقات گذشته داشته باشد. این اولین بار نیست که نیروهای دولتی یا شهروندان پاکستانی از طریق هوا توسط نیروهای فرامنطقه ای و بیگانه مورد حمله قرار می‌گیرند و جان خود را از دست می‌دهند. به هر دلیل که در سال‌های گذشته اتفاق فوق العاده ای در روابط اسلام آباد – واشنگتن به وقع نپیوسته و تغییری در روابط استراتژیک اسلام آباد – واشنگتن به وجود نیامده، به همان دلیل این بار هم تغییری جدی ایجاد نخواهد شد. فقط این سوال ممکن است وجود داشته باشد که در این صورت چرا تا این اندازه به آن پرداخته می‌شود که پاسخ این است که همان طور که گفته شد، به نظر می‌رسد عمدی وجود دارد که با برجسته کردن این اتفاق که البته اتفاق مهمی‌است و باعث تاسف هم هست، بتوانند بر مشکلات داخلی خود فائق آیند.

 

نظر شما :