جهان در شوک گذشت/پرونده 2011

سال دومینوی سیاسی اعراب

۱۱ دی ۱۳۹۰ | ۱۱:۵۶ کد : ۱۸۹۶۶۶۹ اخبار اصلی
سال 2011 سال انفجار خاورمیانه و شوک جهانیان بود. سالی که در آن اروپا غرق در بحران شدید اقتصادی شد و خاورمیانه از ناآرامی‌ها به خط انفجار رسید.
سال دومینوی سیاسی اعراب

دیپلماسی ایرانی: سال 2011 سال انفجار خاورمیانه و شوک جهانیان بود. سالی که در آن اروپا غرق در بحران شدید اقتصادی شد و خاورمیانه از ناآرامی‌ها به خط انفجار رسید. اروپا و امریکا برای نخستین بار طی تقریبا دو دهه اخیر شاهد خشم معترضین مردم ناراضی بودند. مردمی که از ورشکستگی‌های اقتصادی کشورهایشان به ستوه آمدند و راهی جز اعتراض ندیدند. اعتراض‌هایی که در برخی مواقع به خشونت کشیده شد و در برخی مواقع نقطه تحولی تازه در تاریخ آن کشورها رقم زد. در یونان، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه و پرتغال مردم اعتراض‌هایشان را با خشونت نشان دادند و در بریتانیا کاخ باکینگهام برای نخستین بار طی دست کم یک دهه اخیر شاهد خشن‌ترین اعتراض مردم فقیر و تهیدست بود.

در خاورمیانه دومینوی عربی در شب کریسمس 2011 از تونس آغاز شد و سپس مصر، لیبی، یمن، بحرین، سوریه و مغرب را در نوردید. از میان این کشورها تنها مغرب توانست با اعمال اصلاحات به جا بدون فوت وقت خطر فروپاشی را از سر بگذراند و فرصتی دیگر از مردم بگیرد و فعلا خطر را رد کند.

در مصر حسنی مبارک هر کار کرد نتوانست، حکومت خود را نگه دارد. وی گمان می‌کرد با مشت آهنین و فرستادن اوباش تحت کنترل پسرش جمال و شترسوارانی که با ایجاد رعب در میان مردم مشت آهنین او را نشان می‌دادند، می‌تواند کرسی قدرت را حفظ کند. سرکیس نعوم، نویسنده مشهور لبنانی و روزنامه‌نگار به نام عرب به خاطره‌ای از دیدار کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده امریکا با مبارک اشاره می‌کند که در سال 2008 در قاهره انجام شد. نعوم می‌گوید که این دیدار را یکی از منابع نزدیک به وزارت امور خارجه امریکا برایش تعریف کرده است. وی در تشریح این دیدار می‌گوید: «در آن دیدار رایس به مبارک گفت، بنا به اطلاعات ما خشم مردم از شما به اندازه‌ای است که اگر اصلاحات جدی انجام ندهید سقوطتان قطعی است. مبارک با خشم و طعنه در حالی که نگاه عاقل اندر سفیهی به رایس می‌انداخت به او می‌گوید، تو ملت مصر را نمی‌شناسی به آنها یک مشت محکم نشان بده همه‌شان به خانه‌ها و لانه‌هایشان فرار می‌کنند.»

مبارک تا ژانویه 2011 به مردمش مشت آهنین نشان داد اما در این سه سال نه تنها هیچ اتفاقی به نفع او رخ نداد بلکه با سقوط دوست نه چندان صمیمی‌اش در تونس، شاهد بزرگ‌ترین حرکت اعتراضی تاریخ عمرش بود. او هنگامی که دیگر کار از کار گذشته بود، تن به اصلاحات داد اما هیچ کدام اثر نکرد. فهمی هویدی، نویسنده و روزنامه‌نگار مشهور مصری می‌گوید: «وقتی مبارک با مشیر الطنطاوی، رئیس ستاد ارتش وقت دیدار کرد، طنطاوی به او گفت جناب رئیس باید قدرت را تحویل دهید. او پرسید امریکایی‌ها چه می‌گویند، گفت جناب رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا می‌گوید شما راه دیگری جز کناره‌گیری از قدرت ندارید. شما باید همه چیز را به ارتش واگذار کنید والا کار از این هم بدتر خواهد شد. مردم ناراضی هستند و کاخ شما را محاصره کرده‌اند، بهترین کار این است که شما امور را به ارتش مصر واگذار کنید، ارتش نزد مردم بسیار محبوب است، این توصیه را امریکایی‌ها نیز می‌کنند. مبارک که همه چیز را از دست رفته می‌بیند با خشم به ژنرالی که خود را برای تصاحب موقت جایگاه او آماده کرده است، می‌گوید: تا همین دیروز جلوی من مثل عروسک می‌رقصیدی. من تو را به این‌جا رساندم. حالا چه شده که برای من تعیین تکلیف می‌کنی.» مبارک رفت در حالی که بلافاصله پس از کناره‌گیری از قدرت از شدت ناراحتی اسیر تخت بیمارستان آن هم در حصر اجباری شد. مبارک از آن‌چه می‌ترسید نیز در امان نماند. اسلام‌گرایان در حالی به قدرت نزدیک می‌شوند که او 30 سال آنها را تحت شدیدترین فشار ممکن قرار داده بود.

هنوز آتش شعله انقلاب در مصر فروکش نکرده بود که لهیب آن به لیبی رسید. قذافی در کمال ناباوری دید که مردمش ظرف 24 ساعت کاخ باب العزیزیه را محاصره کرده‌اند و علیهش شعار سر می‌دهند. او پیش خودش می‌گفت: با آن حجم سرکوب آنها چگونه جرات می‌کنند علیهش شعار دهند. او از این که مردمش اعتراض می‌کردند واهمه نداشت چرا که خودش بهتر از هر کسی می‌دانست که نزد مردمش محبوب نیست ولی تعجب او از این بابت بود که این مردم چگونه جرات کرده‌اند دیوار وحشت را بکشنند و به او دشنام دهند، برای همین سرکوب خود را خشن‌تر از هر دیکتاتور دیگری نشان داد. او برای نخستین بار پس از صدام حسین، از جنگنده‌هایش برای سرکوب اعتراض‌ها استفاده کرد تا به مردمش نه اعتراضش به اعتراضشان بلکه خشم دیوانه‌وارش را به آنها نشان دهد. حرکتی که شعله جنگی خانمان‌سوز با مداخله نیروهای ناتو را به دنبال داشت و لیبی را به خاک و خون کشید. مصراته سومین شهر لیبی با 500 هزار سکنه خالی از سکنه شد تا جهان نظاره‌گر یکی از ویران‌کننده‌ترین جنگ‌های قرن بیست و یکم باشد. خانه‌های مردم و تاسیسات زیربنایی لیبی چنان ویران شدند که ژنرال عبدالفتاح یونس، رئیس وقت نظامی شورای انتقالی فغان بر آورد که نخواستیم، ناتو حمله نکند، چرا زیر ساخت‌ها و منازل مسکونی‌مان را هدف قرار داده‌اند؟ قذافی پایانی تلخ برای خود رقم زد؛ مرگ به فجیع‌ترین شکل ممکن تا جهانیان بدانند دنیا دار مکافات است.

در یمن، علی عبدالله صالح آن چنان دو دستی به کرسی قدرت چسبید که به گفته عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه القدس العربی، دیکتاتوری به سماجت و یک‌دندگی او در دنیای عرب نوبر است. رئیس جمهوری که در حالی که فریادهای مردم معترضش را می‌شنید، ایستاد، آتش بمب معترضان را به جان خرید، دست و پا و صورت خود را از دست داد ولی با این حال به عربستان رفت، عمل جراحی کرد و بازگشت تا بگوید دیکتاتور به این راحتی‌ها کرسی قدرت را رها نمی‌کند.

در بحرین، پادشاه این کشور به رغم این که به زحمت پذیرفت با خواسته مردمش کنار بیاید اما عموی متعصب او و حاکمان عربستان سعودی تاب شنیدن صدای به حق مردم را نداشتند و با چنان ولعی به کشتن مردم دست زدند که نسبت به کشور کوچک و کم جمعیتی چون بحرین بی‌سابقه بود. اعتراض‌ها در این کشور همچنان ادامه دارد و این مروارید خلیج فارس با التهاب قدم به سال 2012 گذاشته است.

در سوریه، بشار اسد به خوبی دانسته است که اوضاعش با دیگران فرق می‌کند. او از موقعیت حساس کشورش آگاه است و از قدرت دستگاه دیپلماسی خود نهایت استفاده را می‌برد. فعلا ثقل اعتراض‌ها را تحمل کرده و توانسته است به رغم گذشت 10 ماه از اعتراض‌ها و کشته شدن بیش از 5 هزار نفر از ضعف جامعه غربی و عربی و همچنین موقعیت حساس کشورش به خوبی استفاده کند و ضمن حفظ متحدان استراتژیکش در منطقه و حفظ یک‌پارچگی حکومت خود تا بدین لحظه دوام بیاورد و با تداوم حضورش در راس قدرت سال 2011 را به پایان برساند. اگر چه همچنان اعتراض‌ها ادامه دارند و هنوز مردمش کشته می‌شوند و کشورش پشت دروازه‌های جنگ داخلی ایستاده‌ است.

سال 2011 تمام شد. اما بحران‌ها و دوران گذار پس از بحران‌های بزرگش به سال 2012 رسید. هنوز دومینوی عربی پایان نیافته است. اردن، عربستان، امارات، الجزایر و دیگر کشورهای منطقه در صف این دومینو ایستاده‌اند. از آن سو تنش میان ایران و غرب نیز روز به روز افزایش می‌یابد. غربی‌ها برای ممانعت ایران از رسیدن به تکنولوژی صلح‌آمیز هسته‌ای شمشیر از رو بسته‌اند و ابایی ندارند که به رغم مشکلات کلان اقتصادی‌شان ایران را تهدید به حمله نظامی کنند. شاید اگر سال 2011 سال تب‌های سیاسی بود سال 2012 سال انفجار بحران‌های داغ جهانی باشد.  


نظر شما :