دهمین یادداشت از سلسله نوشته‌های جدید سرکیس نعوم

اسرائیلی ها حرف امریکایی ها را گوش نمی کنند

۲۶ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۸:۳۱ کد : ۱۹۰۲۷۶۵ اخبار اصلی
روابط اوباما و نتانیاهو که از اساس خوب نیست. این که این روابط چه انعکاسی بر گفت و گوهای آنها و موضوع ایران می گذارد، نمی دانم.
اسرائیلی ها حرف امریکایی ها را گوش نمی کنند
دیپلماسی ایرانی: در سال گذشته سایت دیپلماسی ایرانی یادداشت‌های سرکیس نعوم، روزنامه‌نگار و نویسنده مشهور و از چهره‌های مشهور فرهنگی لبنانی را که جوایز متعددی در زمینه‌های مختلف روزنامه‌نگاری و فرهنگی به دست آورده است که به طور مرتب در روزنامه النهار لبنان منتشر می‌شدند، ترجمه و منتشر کرد که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند. این یادداشت‌ها عموما درباره تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا بودند که نعوم در سفرش به ایالات متحده امریکا که هر ساله انجام می‌دهد در دیدارش با مقام‌های مختلف امریکایی که برخی از آنها سابقه طولانی در دستگاه سیاست خارجی امریکا داشته‌اند و شماری نیز همچنان در این دستگاه مشغول به کارند، در میان گذاشته بود. نعوم نامی از این افراد نمی‌آورد ولی سمت همگی آنها را یاد می‌کند، از این رو خواننده می‌تواند حدس بزند که فرد مورد اشاره چه کسی است یا این که از لحاظ تاثیرگذاری در سیاست خارجی امریکا از چه اهمیتی برخوردار است و یا این که چه اطلاعات پشت پرده‌ای را می‌داند که کمتر ردی از آنها در رسانه‌ها دیده می‌شود. یکی دیگر از نکات مورد اهمیت این یادداشت‌ها به روز بودن آنها و هم‌زمانی‌شان با تحولات خاورمیانه است. خاورمیانه‌ای که از سال 2010 به بعد و با آغاز بهار عربی رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. ویژگی دیگر این یادداشت‌ها حالت گفت‌وگو بودن آنها با مقام‌های امریکایی است که جذابیت بیشتری به آنها می‌دهد.

امسال نیز نعوم همانند سال‌های گذشته در همان زمان همیشگی به ایالات متحده امریکا رفته و مشابه همان گفت وگوها را انجام داده است و اکنون که به لبنان بازگشته این یادداشت‌ها را یک به یک در روزنامه النهار منتشر کرده است. دیپلماسی ایرانی نیز به رویه سال گذشته تلاش می‌کند، همگی این یادداشت‌ها را ترجمه و منتشر کند.

در این جا دهمین بخش از این سلسله یادداشت‌ها پیش رویتان قرار می‌گیرد:

در ادامه دیدارم با مسئول امریکایی سابق که همچنان سیاست های جاری در خاورمیانه را دنبال می کند و خودش هم دستی در امور دارد، از احتمال حمله اسرائیل به لبنان و سوریه و ملتهب شدن منطقه پرسیدم، صحبت مفصلی درباره لبنان کرد و گفت: «لبنان بر خلاف برخی کشورهای منطقه نسبتا مستقر است. حزب الله تحت فشار است و امکان دارد در صورت سقوط بشار اسد بیشتر هم تحت فشار قرار بگیرد. اما در لبنان فرقه های مختلف و تناقضات بسیار است، و لازم است که قبل از آن که این ناآرامی ها به حد اعلا برسند و این تناقضات به خصوص میان شیعه و سنی به مرز انفجار برسند، کاری کرد.»

وقتی که بحث به سوریه رسید، به او گفتم که به مصلحت اسرائیل است که این نظام را حفظ کند ]...[. در غیر این صورت به مصلحت اسرائیل خواهد بود که در سوریه جنگ داخلی در بگیرد. درباره آن نظر داد: «با مبنای این نظر تو موافقم. اما در عین حال باید بدانیم که در سوریه چه می گذرد و تا چه وقت بشار اسد و ارتشش به همین رویه خود می توانند ادامه دهند، همچنین انشقاق در ارتش تا چه اندازه می تواند گسترده باشد، آیا دخالت خارجی صورت خواهد گرفت، همچنین دخالت نظامی، آیا مخالفان نظان مسلح خواهند شد و آموزش های لازم را خواهند دید. عربستان و قطر این هدف را می خواهند. مگر این که امریکا به آنها و دیگران بگوید که من در این امر دخالتی نمی کنم. آیا اتفاقی در داخل نظام حاکم بر سوریه رخ خواهد داد که سقوط بشار را تعجیل کند و فضایی برای تفاهم میان علوی ها و سنی ها ایجاد کند؟ آیا اصلا رسیدن به چنین تفاهمی ممکن است یا این که زمان آن سپری شده است؟ باید منتظر ماند و دید. ولی واقعیت های اساسی به ما می گویند که جنگ طولانی خواهد شد.»

درباره ایران و اسرائیل پرسیدم و گفتم که گفته می شود که اسرائیل در بهار یا تابستان آینده به ایران حمله خواهد کرد. باید اضطرارا این کار را انجام دهد چرا که اگر از این کار امتناع کند در آینده قطعا نخواهد توانست که به ایران حمله کند، چرا که احتمالا تا آن موقع ایران هسته ای خواهد شد.

جواب داد: «این حرف درست است. اسرئیل نمی تواند ایران هسته ای را تحمل کند. در گذشته در داخل امریکا و اسرائیل گفته می شد که صلح میان اعراب سنی که اکثریتند با اسرائیل ممکن نیست. ولی اکنون توجه ها به خارج از این دایره کشیده شده است. و این حلقه اکنون شامل ایران و ترکیه ای که سابقا سکولار بوده نیز می شود. اکنون مشخص شده است که صلح مذکور با دایره غیر عربی سنی نیز امکان پذیر نیست. گفت و گوهای صلح در سال 1991 در مادرید آغاز شد. سپس در سال 1993 در اسلو توافقاتی حاصل شد. گفته شد که صلح را اسرائیلی ها و اکثریت اعراب سنی می سازند. و ما 20 سال به همین نحو ماندیم بدون این که به هیچ نتیجه نهایی یا صلحی برسیم. اکنون وضعیت سخت است. ایران و اسلام گرایان سنی هر دو خطری بزرگ هستند. آنها در کشورهای عربی متعددی هستند و حتی در تعدادی از آنها در راس حکومتند و این طناب را می کشند. اسرائیل باید چه کار کند؟ باید به ایران حمله کند.»

نظر دادم: آیا امریکا مجبور خواهد شد که در جنگ با ایران وارد شود برای این که پاسخ ایران شامل امریکا نیز خواهد شد یا این که اسرائیل نمی تواند به تنهایی حمله موفقیت آمیزی داشته باشد چرا که حزب الله با همه موشک هایش اسرائیل را هدف قرار خواهد داد؟

گفت: «جواب من برای این سوال این است که اگر اسرائیل بخواهد به ایران حمله کند باید هم زمان به حزب الله نیز حمله کند و همه توانایی های موشکی و نظامی آن را کاملا نابود کند. اما درباره امریکا و این که باید تصمیم بگیرد که از موضوع ایران چه می خواهد، باید بدانی که امریکا در دوران بوش و اولمرت (نخست وزیر سابق اسرائیل) اولمرت به رغم روابط بسیار خوبش با بوش به حرف ها و نصحیت های او و مواضعش توجه نکرد و وقتی که بوش از او خواست که به تاسیسات هسته ای دیر الزور سوریه حمله نکند، حمله کرد. حمله کرد و به هشدارهای امریکا توجه نکرد. حالا که روابط اوباما و نتانیاهو که از اساس خوب نیست. این که این روابط چه انعکاسی بر گفت و گوهای آنها و موضوع ایران می گذارد، نمی دانم. آن چه من می دانم این است که به مصلحت امریکا است که به توانایی های هسته ای ایران حمله کند.»

درباره روند صلح میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها پرسیدم، گفتم آیا مرد؟ جوب داد: «نه نمرد. ولی به دلایل مختلف پیشرفت نمی کند. از جمله این که محمود عباس در کرانه باختری خوب عمل کرد و نتایج خوبی هم به دست آورد. در آن جا شاهد رشد اقتصادی و بهبود ملموس وضعیت اقتصادی هستیم. علاوه بر آن عملیات تروریستی نیز دیگر وجود ندارد. قطعا گفت و گو در مورد صلح ادامه دارد.»

نظر دادم: «اما در نبود صلح موضوع پایان می یابد. به خصوص در سایه اوضاع جهان عرب و این که هیچ کس نتوانست جلوی نتانیاهو یا هر نخست وزیر اسرائیلی دیگر بر سر شهرک سازی ها در کرانه باختری را بگیرد. دیگر چیزی برای مذاکره میان فلسطینی ها با اسرائیلی ها باقی نمانده است.»

جواب داد: «از سال 1967 تا کنون 20 میلیارد دلار به شهرک سازی های کرانه باختری پرداخت شده است. به رغم همه تبلیغات و جنجال های رسانه ای شهرک سازی ها تا کنون بیشتر از 5 درصد اسرائیلی ها را به خود جذب نکرده است. آنها نه کرانه باختری را می خواهند و نه می خواهند که در آن زندگی کنند. اگر روزی خواستند که راه حلی بیابند رسیدن به راه حل مشکل نیست. البته موضوع بیت المقدس اختلاف بزرگ میان دو طرف محسوب می شود. ما این موضوع ر از کرانه باختری جدا می کنیم و این کاری است که اسرائیل هم می کند و آن را موضوعی مستقل می داند که نمی توان در برابر آن تسامح کرد.»

پرسیدم: نظرت درباره عراق چیست به خصوص این که گفته می شود منطقه سنی "هانوی" انقلابیون سوریه محسوب می شود؟ جواب داد: «نمی دانم. به هر حال سنی های عراق اقلیتی هستند که ممکن است به انقلابیون سوریه کمک کنند. اما 60 یا 65 درصد اکثریت شیعیان عراق چه می کنند؟ شاید به نظام بشار اسد کمک می کنند. من تصور نمی کنم که جنگ داخلی در عراق در بگیرد یا تجدید شود. شاید تروری یا عملیات انتحاری یا انفجاری رخ دهد ولی بیشتر از آن نخواهد بود. این چیزی است که اکنون در جریان است. شاید عراق در آینده دیگر مرکز محور نباشد و به صورت فدرالی شاید هم کندفدرالی اداره شود. به خصوص زمانی که روابط کردهای عراق و ترکیه بسیار به یکدیگر نزدیک شود و اعتماد خوبی میان آنها به وجود آید.»

سپس پرسید: «آیا حزب الله از ایران دستور می گیرد؟ با توجه به این که سید حسن نصر الله، دبیر کل آن در پاسخ به این سوال در یکی از سخنرانی هایش گفت نه؟» جواب دادم: پاسخ به این سوال بلی است ولی نمی دانم که آیا برای شلیک موشک هایش به اسرائیل در صورتی که به ایران حمله شود هم از آن اجازه خواهد گرفت یا خیر. حزب الله به دلیل مقاومت در برابر اسرائیل است که وجود و قدرت و نقش دارد، البته ایران نیز تاثیری قوی در آن دارد. قطعا رهبران آن انسان های حکیم و دانایی هستند. و آنها اساسا نمی خواهند که لبنان قربانی شود و نه حزب و نه شیعیان آن وارد جنگی که از خارج اداره می شود بشوند. همه در چنین جنگی شکست می خورند.    

 

نظر شما :