بیست و نهمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک

لحظاتی که مبارک گیج و مبهوت می‌ماند

۱۴ مهر ۱۳۹۱ | ۲۰:۳۰ کد : ۱۹۰۷۶۱۴ اخبار اصلی خاورمیانه
به نظر من صفحه حساب‌ و کتاب‌های سیاسی‌ او پس از انتخاب وی در اکتر 1981 آغاز می‌شود، برای این که قبل از آن تنها کارمند ساده‌ای بود که از اوامر تبعیت می‌کرد.
لحظاتی که مبارک گیج و مبهوت می‌ماند

دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.

روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.

تا کنون بیست و هشت بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون بیست و نهمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:

در طول دوره اول از ریاست جمهوری مبارک مواضع مخلتفی نزد ملت مصر نسبت به او وجود داشت، آرا هر کدام با یکدیگر متفاوت بودند:

-          یک نگاه همچنان معتقد بود که او هنوز «حکایت گاو خندان است» و به هیچ وجه حاضر نبودند که نظری غیر از این نسبت به او داشته باشند.

-          یک گروه می گفتند که رئیس جمهوری جدید فراتر از آن چیزی است که ظرفیتش را دارد، مشکلات و قید و بندهایی که باعث می شوند تا راه هر کسی را ببندد، ندارد تا آن جا که عده ای از مبارک خواستند که «معاهده صلح» با اسرائیل را نقض کند تا به صف عربی بازگردد.

-          گروه سوم می گفتند که وضعیت – پس از ترور پرزیدنت سادات و موج نگرانی ای که از شوک این ترور به وجود آمده بود – اجازه نمی داد که فرد دیگری با توجه به پیش زمینه های گذشته یا پافشاری برای برآورده کردن مطالبات عاجل، به روی کار بیاید، برای همین برای مبارک در حال حاضر یک فرصت آزاد و استثنائی وجود داشت.

-          یک گروه نیز متحیر شده بودند، مواضعشان بر اساس مطالبات موجود نه به قطعیت می رسید و نه به شبهه می افتاد، برای همین آنها می گفتند که «این مرد را به حال خود رها کنید، نه چیزی می داند و نه کسی را می شناسد، منتظر بمانید!»

با حفظ امانت داری اکثریت مردم آماده بودند که این مرد را بپذیرند، انتظار بکشند و به او این فرصت آزادی عمل را بدهند، بر اساس همین دیدگاه دیگران انتظار نداشتند که پرزیدنت از فرصت ها سوء استفاده بکند، کما این که از نظر آنها لازم بود که این کار را بکند.

●●

حقیقت این است که من در زمره گروهی بودم که این گونه برداشت می کردم که این مرد نیاز به فرصت دارد، به خصوص که حقایقی وجود دارند که منطق خاص خودشان را دارند، با این حال این مرد باعث شد تا من متحیر بمانم، یکی از دلایل این سر در گمی من این بود که می دیدم وی آدم محجوبی بر اساس دایره کلی دانش عمومی است. 

-          یک چیز را می دانم و آن این که قضیه «خارطوم» و آن سبد انبه بمب گذاری شده به نحوی در ترور امام «الهادی المهدی» سهیم بود.

-          و به یاد می آوردم که یک بار در پاریس درباره فعالیت های مبارک شنیدم، که جدای از همه چیز در چارچوب «السفاری» در آفریقا کارهایی می کرد یا چیزی شبیه این.

اما، شاید به همین دلیل تمایل داشتم که به نحوی خودم را از استرس هایی که متوجه من به خصوص پس از این که خودم شنیدم که نظرش درباره رابطه با ایالات متحده و اسرائیل چیست، می شد، آرام کنم. یعنی تلاش کردم که نسبت به گناه کار بودن او همان طور که بسیاری می گفتند، شبهاتی وارد کنم.

به معنای دیگر در هر چیز سیاسی که او را مسئول می کرد و در عین حال باعث می شد تا برای رقابت برای حفظ پست ریاست جمهوری اش تلاش کند، می گفتم که او نمی توانسته خود به تنهایی تصمیم بگیرد بلکه تصمیم ها جای دیگری گرفته می شدند، بسیار سخت است که از هر مسئول دولتی بپرسم – حتی در سطح معاون رئیس جمهوری – که آیا او در برابر تصمیم هایی که مطابق نظرش نیست و او را به سمت بحران می برند، می ایستد، به خصوص اگر که این مرد خودش از افرادی است که اصولا در خارج از دایره سیاسی قرار دارد – اگر او خود از داخل دایره بود می بایست که اوامر را می گرفت و اجرا می کرد، با این تصور که بعضی از مسائل سیاسی از لحاظ قاعده و فکر مغایر با مواد قانونی هستند. سیاست برای خود ارزشی دارد، در حالی که متن قانون به خصوص برای کسانی که بر اساس اتفاقات تصمیم می گیرند، چیز دیگری است، در دنیای سیاست لازم است که نرمش بیشتری نشان دهی و متون را بیشتر مورد بررسی قرار دهی.

علاوه بر آن با توجه به آن دست از کارهایی که در «خارطوم» انجام شد، یا در چارچوب مجموعه «السفاری»، قضایای پیچیده ای وجود داشت که به مصالح عالی کشور ارتباط داشتند Raison D’Etate، به قول کاردینال «ریشیلیو»، مسئولی که تصمیمی را می گیرد برای تصمیم خود معیارهایی دارد، در حالی که ممکن است مسئول اجرایی معیار دیگری داشته باشد، و این مسئول اجرایی است که هر گونه اتهامی متوجه او می شود، در حالی که قاعدتا وی اوامری را اجرا کرده که از سوی سلطه به او دستور داده شده است، او فقط مامور اجرا است، البته با احتساب مصالح کلان که در اتخاذ آن تصمیم موثر بوده اند.

ساده ترین مثال، پلیسی که هیچ کاری جز اطاعت امر ندارد، فقط از او خواسته می شود که دستورات داده شده را برای حفظ امنیت اجرا کند.  

همچنین ارتش فقط با هدف پیروزی می جنگد.

تمامی این قضایا، در ابعادی گسترده تر پس از جنگ جهانی دوم مورد بحث قرار گرفته اند، نظرات درباره چگونگی اجرای اوامر تجاوزگرانه متناقض بود، (هر کسی نظری برای خود داشت)، اما آن کسانی که این دستورات را انجام داده اند، تحت ظرفیت های یک قدرت قهرآمیز اقدام به اجرای این دستورات کرده اند، با این تصور که مسئول سیاسی بر اساس مصالح عام مملکت دستور به اجرای آن دستورات داده است، با این اعتبار که این مسائل مطالبات کشور هستند و راهی در برابر مسئول اجرایی جز اجرای آنها وجود ندارد، به هر حال این مسائل جدال های بسیاری را موجب شده و بهانه هایی فراوانی هم ایجاد کرده است.

به همین ترتیب این موضوع به مبارک هم مرتبط می شد، به نظر من صفحه حساب و کتاب های سیاسی او پس از انتخاب وی در اکتر 1981 آغاز می شود، برای این که قبل از آن تنها کارمند ساده ای بود که از اوامر تبعیت می کرد، حتی زمانی که معاون رئیس جمهور بود که آن هم یک منصب سیاسی محسوب می شود.

●●

 و به رغم تمامی این معیارها که شک و شبهه های زیادی را ایجاد می کند، به معنایی، تا اندازه مقتضی ظن ایجاد نمی کند اگر چه در عین حال شبهات را نیز بر طرف نمی کند، خصوصیات های موجود در سلطه، میان سیاست و اجرا را نیز از بین نمی برد، برای همین مبارک گیج شده بود.

 در بعضی از لحظات کارهایی می کرد که نشان می داد انجام آن کارها را او قبول کرده است، و در لحظاتی دیگر کارهایی می خواستند انجام شوند که با مخالفت او مواجه می شدند، و در مراتب دیگر کارهایی که می خواستند انجام شوند با شگفتی او مواجه می شدند!!

کلید واژه ها: محمد حسنین هیکل


نظر شما :