انتخابات و تاثیر آن بر پرونده جنجالی ایران در غرب

رئیس جمهور باید از شعارهای عامیانه پرهیز کند

۱۸ خرداد ۱۳۹۲ | ۱۹:۳۴ کد : ۱۹۱۷۰۳۳ اخبار اصلی خاورمیانه سهم دیپلماسی در انتخابات
دکتر جلیل روشندل، استاد امنیت بین‌الملل در دانشگاه کارولینای شرقی، در گفتگو با دیپلماسی ایرانی با اشاره به نشست اخیر شورای حکام و انتخابات ریاست جمهوری در ایران معتقد است اگر رئیس جمهور آینده اختیارات کافی برای حل مسئله هسته ای ایران را نداشته باشد وضعیت اتمی ایران به شدت سیر نزولی را طی خواهد کرد
رئیس جمهور باید از شعارهای عامیانه پرهیز کند

دیپلماسی ایرانی: نشست شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در حالی برگزار شد که آخرین گزارش فصلی سازمان انرژی اتمی درباره ایران که یازده روز پیش منتشر شد نشان می داد با وجود قطعنامه های شورای حکام آژانس انرژی اتمی و شورای امنیت -که از ایران می خواستند غنی سازی اورانیوم را متوقف کند- ایران برنامه هسته ای خود را توسعه هم داده است. با این حال به نظر می رسد هرگونه اقدام در مورد پرونده هسته ای ایران به پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران موکول شده است. در مورد این نشست و تاثیر انتخابات ریاست جمهوری بر پرونده هسته ای ایران با دکتر جلیل روشندل، استاد امنیت بین الملل در دانشگاه کارولینای شرقی گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:

ارزیابی شما از نشست اخیر شورای حکام چیست؟

نشست شورای ُحکّام آژانس بین المللی اتمی فضایی حاکی از بی اعتمادی و در شرایطی برگزار شد که فضای بین المللی موقتا متوجه انتخابات قریب الوقوع ریاست جمهوری در ایران است. مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی معتقد است مذاکره با ایران "دور باطل" است چراکه بعد از سالها مذاکره و گفتگو هنوز در همان آغاز راه  باقی مانده بدون اینکه ایران بتواند "اعتماد بین المللی به ماهیت صلح آمیز فعالیت های هسته ای" خود را جلب کند.

دوران هشت ساله احمدی نژاد تاثیر مثبتی بر پرونده اتمی ایران نداشته بلکه تاثیرات بسیار منفی هم داشته است. آقای احمدی نژاد با تبدیل دیپلماسی به شعار و تهدیدات لفظی خود، بازی را به طرف مقابل باخته است. یعنی دولتی که باید برای حفظ منافع ملی مذاکره می کرد در هر مرحله و جلسه یک تیشه بر ریشه منافع ملی زد.

اشتباهات دستگاه سیاست خارجی در 8 سال گذشته را چه حوزه می دانید؟

به نظر من چند دلیل در تبین تاثیر منفی سیاست های دولت در 8 سال گذشته دخیل بوده است:

اولا، آقای احمدی نژاد با تبدیل دیپلماسی به شعار و تهدیدات لفظی خود، بازی را به طرف مقابل باخته است. یعنی دولتی که باید برای حفظ منافع ملی مذاکره می کرد در هر مرحله و جلسه یک تیشه بر ریشه منافع ملی زد.

ثانیا، دولت احمدی نژاد به دفعات نشان داد که پشت سر حلقه قدرت چمباتمه زده و در هیچ مقطعی ابتکار عمل نشان نداده و نتوانسته از ابزار های رایج چانه زنی استفاده کند به نحوی که حالا در فاصله کوتاهی که از عمر آن باقی مانده خیلی راحت می توان گناه همه کارهای شده و نشده را به گردن او انداخت.

ثالثا، عملکرد احمدی نژاد از آن نظر منفی بوده است که چون نقشی در تصمیم گیری نداشته احتمالا در جلسات دربسته  فقط پیام را تحویل داده و پیام بعدی را گرفته تا در ملاقات بعدی به ادبیات خاص خودش بیاراید و به طرف های مذاکره تحویل دهد.

رابعا، همین نقش را کم و بیش هیات مذاکره کننده ایرانی نیز (از ذکر نام به منظور خودداری از تبلیغات مثبت و منفی انتخاباتی خودداری می کنم) بازی کرده است. 

خامسا، اعم از اینکه هیات یا هیات های مذاکره کننده نماینده حلقه های قدرت باشند یا نماینده دولت، نتیجه کارشان به پای دولت گذاشته می شود. در عمل احمدی نژاد نشان داد که حتی از دستور کار هیات مذاکره کننده بی اطلاع بوده است. درخلال یکی از مذاکرات اخیر وقتی از او در مورد متحوای مذاکرات سوال شد در جواب گفت صبر کنیم تا "فلانی" بیاید و گزارش بدهد!

آیا اساسا شما معتقدید که تغییرات در فضای سیاسی کشور به خصوص انتخابات ریاست جمهوری و به عنوان مثال به قدرت رسیدن آقای احمدی نژآد در هشت سال گذشته تاثیری بر پرونده هسته ای ایران داشته است؟

من عبارت "تغییرات در فضای سیاسی" را در سوال شما کمی عام تر میگیرم و آنرا شامل حلقه های بالاتر از احمدی نژاد هم تلقی می کنم. در این خصوص باید یگویم که به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد و بخاطر شیوه غلط کنترل بحران ناشی از انتخابات ١٣٨٨و پس از آن، فضای کلی سیاسی و مدیریت کلان کشور فضایی غامض و بسته بود و به نظام بین المللی اجازه می داد از آن فضا استفاده و با تهدید و حتی تهدید نظامی خواهان تغییر مسیر سیاست هسته ای ایران شود. نهایتا نظام بین المللی راه حل عملی تری را برگزید و با تحمیل شدیدترین شیوه های محاصره اقتصادی، مملکت را فلج کرد. البته تا وقتی فهم ما از نظام بین المللی فقط "مطالبه حق" باشد  نتیجه از این بهتر نمی شود. یک روز کسی باید به این سوال پاسخ بدهد که آیا هزینه هایی که برای غیر قابل انعطاف بودن پرداخت کردیم ارزش آنچه را که به دست آوردیم (و یا فکر می کنیم بدست آوردیم) داشته است؟ و اصولا چه بدست آمد و چه از دست رفت؟ آن مشاوران و دولتمردانی که فکر کردند در نظام بین المللی فقط اصل برابری دولت ها در سازمان ملل ملاک و قاعده است باید جواب بدهند حالا ما در کجای این ترازوی برابر قرار داریم؟

محاصره اقتصادی ایران که توسط مجموعه جهان صنعتی (حتی روسیه که ایران آن را در لیست دوستان قرار می دهد) اعمال شد نه تنها عملی ساده بلکه بسیار هم سودمندانه بود. در شرایطی که محاصره ای در کار نباشد تجارت بین المللی با نرخ های رقابتی و کنترل کیفیت بسیار سختگیرانه ای انجام می شود اما خریدار تحت محاصره اقتصادی (ایران به عنوان نمونه) نه تنها حاضر می شود قیمت کالا را در بازار آزاد و به اصطلاح "دولا پهنا" پرداخت کند بلکه از آنجا که همه چیز به قصد دور زدن محاصره اقتصادی به صورت مخفیانه و محرمانه صورت می گیرد لذا از استاندارد (ایزو ٢٠٠١ یا ایزو ٩٠٠١)، کنترل کیفیت، و غیره و ذالک خبری نیست و نتیجه این می شود که برنج های مسموم و گوشت های برگشتی (احتمالا مخلوط با گوشت اسب که از بازارهای اروپایی برگشت داده شده) به بازار های ایران سرازیر می شود. [حالا بگذریم از نوشابه های غیر حلال تقلبی].

فروشندگان هم در شرایط محاصره اقتتادی حاضرند هر کالایی که دارند به ثَمَن ُبخس بفروشند و منابع گرانبهای کشور را در برابر ارز قوی خارجی آتش بزنند.

در چنین شرایطی است که فقط دولت مقصرنیست بلکه همه مشاوران حلقه های بالای قدرت، همه کسانی که با یک آری یا نه و یا یک سکوت در هنگامی که گفتار جایز بود، تصمیمی را در سطح مدیریت کلان کشور گرفتند هم مقصرند. این مجموعه کهکشانی تصمیم گیری است که موجب آشفته شدن فضای بین المللی و به خطر افتادن منافع ملی شد.

 

 آیا می توان انتظار داشت که انتخابات آینده هم بر وضعیت پرونده هسته ای ایران تاثیرگذار باشد؟

به صورت بالقوه آری، اما مشروط بر اینکه دولت آینده و یا هر تشکیلات موازی که به قصد حل و فصل منازعه هسته ای ماموریت پیدا می کند اجازه و توان این را داشته باشد که به موازات چانه زنی، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن به اقدام عملی مبادرت ورزد و دفع الوقت نکند. بگذارید صراحتا بگویم اگر حلقه اصلی قدرت در ایران پس از انتخابات آینده نخواهد اختیارات نامحدود به دولت یا تشکیلات مامور مذاکره بدهد، معلوم نیست رفتار نظام بین المللی در چهار سال آینده هم مانند چهار سال گذشته باشد.

به عنوان نمونه، هم اکنون، غرب گامهایی را که ایران در جهت تکمیل مرکز پژوهشی آب سنگین اراک و راه اندازی راکتور آب سنگین در شهر اراک بر می دارد را به دقت تحت نظر گرفته است. اگرچه ممکن است ایران فکر کند این اقدامات تحت نظر سازمان بین المللی انرژی هسته ای و لذا قانونی است؛ ولی قانونی بودن یک تاسیسات در محاسبه تهدیدات بالقوه نقشی ندارد. این مرکز آسیب پذیرترین مرکز فعالیت اتمی ایران است که خیلی ساده می تواند هدف اقدامات نظامی پیشگیرانه شود.

بنابراین اگر فرضاً رهبری نظام به دولت آینده  ماموریت بدهد تا در زمانی کوتاه با همکاری مجلس و سایر مراکز که قانونا حق مداخله دارند رایزنی و طرح جامعی را برای خاتمه منازعه اتمی تهیه کنند شاید بتوان توقع داشت آن تاثیر مثبت تحقق پذیرد. اما اگرتغییری در رفتار حلقه مرکزی قدرت و مدیریت کلان انجام نشود وضعیت اتمی ایران به شدت سیر نزولی طی کرده به وضعیت مداخله نظامی نزدیک می شود.

 

 حضور دو مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران در سالهای گذشته (روحانی و جلیلی) تا چه اندازه می تواند به معنای اهمیت انتخابات ریاست جمهوری در رویکرد هسته ای ایران باشد؟

باید دید نظام بین المللی تا چه حد این حضور را به مثابه وجود اراده سیاسی برای اتخاذ یک رویکرد سازنده در پرونده هسته ای تلقی می کند. علاوه بر آن همانطور که در پاسخ قبلی توضیح داده شد باید دید حلقه های مرکزی قدرت تا چه حد از انتخاب یکی از این دو استقبال می کنند. شخصا در مورد اینکه توان و تجربه هردو نفر برابر باشد نظر موافق ندارم. از طرف دیگر سوال شما خود به خود سوال دیگری را به ذهن متبادر میکند که اگر به جز این دو یکی از شش نفر دیگر انتخاب شوند چطور؟ آیا قضیه اتمی "رجل محور" است؟ یعنی رویکرد  رابطه مستقیم با "رجل" انتخاب شده دارد چونکه مثلا یکی این توانایی را دارد و دیگری ندارد؟ استنباط کلی من این است که رویکرد هسته ای ایران در زمان حکومت اصلاح طلبان تا حدودی "رجل محور" بود چرا که شخص خاتمی توانست تا حد زیادی نظریات حلقه های بالاتر را شکل بدهد. در زمان احمدی نژاد که مدیریت اجرایی به شدت تضعیف شد این قضیه از دست دولت خارج شد و با الزامات دیگری گره خورد که با منافع ملی ایران در تضاد بوده و هست. نتیجه همین وضع امروز است که درآن کار به جایی کشانده شده که بزرگترین صدمه اقتصادی به ملت و مملکت وارد گردیده است.

انتخابات می تواند یک فرصت طلایی ایجاد کند که طی آن روند سیاسی اصلاح و به مسیری صحیح هدایت شود. هر کسی که بتواند مسیر جویبار را تغییر دهد و آنرا به رودخانه بازگرداند منافع ملی را نگاهبانی و محافظت کرده است وگرنه باید پاسخگوی ضر و زیان وارده به منافع ملی باشد.

 نگاه غرب به تحولات سیاسی در ایران چگونه است؟ آیا واقعا انتظاری برای تغییر جدی سیاسی به واسطه انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد؟ انتخابات ریاست جمهوری چه تاثیری می تواند بر نگاه بین المللی بر ایران بگذارد؟

همانطور که در آخرین مذاکرات١+٥ دیدیم نظام بین المللی دست کم به ظاهر منتظر تغییرات عمده در سطوح تصمیم گیری ایران است. آنها به خوبی می دانند که "تیم مذاکره کننده" تشریفاتی بیش نیست . در حقیقت به زبان بی زبانی گفتند که تاریخ اعتبار سیاسی احمد نژاد پیش از تاریخ پایان دوره ریاست جمهوری اش منقضی شده است؛ پس ما منتظر نفر بعدی می شویم. انتخابات جدید می تواند لباس مندرس احمدی نژاد را با جامه ای مورد قبول و احترام جامعه بین المللی عوض کند؛ می تواند مسایل بین المللی را از محافل هیجان زده عمومی و شعارهای عامیانه پوپولیستی به مراکز معتبر علمی و سیاسی و بین المللی بازگزداند تا با استفاده از واژگان رایج، بجای کلمات مبتذل، با جامعه بین المللی رو در رو و طرف گفتگو شود. باید محیط مذاکرات بین المللی را عوض کرد تا نگاه جهانیان بر ایران و ایرانیان تغییر کند. اما، آیا چنین رایحه ای به مشام می رسد؟

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/16

کلید واژه ها: احمدی نژاد انتخابات ریاست جمهوری پرونده هسته ای


نظر شما :