پیامدهای انتخاب هریس

معضلات بزرگی که بایدن و دموکرات ها در برابر ترامپ و جمهوریخواهان دارند

۰۱ مهر ۱۳۹۹ | ۱۴:۰۰ کد : ۱۹۹۵۶۰۶ آمریکا انتخاب سردبیر
جلال ملکوتی فر در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در مجموع می توان از انتخاب کامالا هریس برای نفر دومِ بایدن دو نتیجه گیری را داشت. یکی این که یا طیف حاکم از پیروزی خود بسیار مطمئن است و یا این که حتی اگر انتخابات را ببازد هم، ترامپ را به یک سیاستمدار ترقی خواه ترجیح می دهد. کما این که در قبلا هم بسیاری از آنان در انتخابات مقدماتی هم روشن کرده بودند که اگر سندرز نامزد نهایی حزب شود، ترجیح می دهند که بی طرف بمانند.
معضلات بزرگی که بایدن و دموکرات ها در برابر ترامپ و جمهوریخواهان دارند

نویسنده: جلال ملکوتی فر، دانش آموخته دانشگاه وین و مدرس علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه یسه نوف (کاسپین) قزاقستان

دیپلماسی ایرانی: کامالا هریس، روز 11 اوت از سوی جو بایدن، نامزد حرب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری 2020 ایالات متحده، به عنوان معاون انتخاب شد. این نوشته به دنبال بررسی پیام ها و پیامدهایی است که این انتخاب می تواند با خود به همراه داشته باشد. 

بسیاری از تحلیلگران به درستی باور دارند که نامزد اصلی در واقع هریس است نه بایدن. ریاست جمهوری توان فیزیکی بالایی را می طلبد و جو بایدن هم روز به روز در حال تحلیل رفتن است. بحث در مورد زوال عقل او دیگر یک حدس و گمان ساده نیست و دیگر رسانه ها هم از کتمان آن دست کشیده اند. حتی این نظر هم مطرح می شود که اگر بایدن پیروز شود، به احتمال زیاد تا دو سال بعد از سمت خود کناره گیری می کند و طبق قانون اساسی ایالات متحده، معاون رئیس جمهوری زمام امور را تا انتخابات بعدی بدست می گیرد. به این ترتیب اولین کسی که از دور مقدماتی انتخابات خارج شد و کمترین رای را آورد بدون این که حتی نیازی به آراء داشته باشد، به ریاست جمهوری خواهد رسید. این موضوع باعث می شود که سمت معاونت رئیس جمهور اهمیت بیشتری نسبت به انتخابات های گذشته پیدا کند. 

معمولا انتخاب معاون برای کاندیداهای ریاست جمهوری پیام های خاصی با خود به همراه دارد. بیشتر سعی می شود کسانی انتخاب شوند که در عین هم حزبی بودن و همراه بودن با سیاست های کلی نامزد، بتوانند آراء بخش های دیگر حزب (به دلیل ساختار دو حزبی و فراگیر بودن) را جذب کنند یا به نوعی به اطمینان بخشی به آن دسته از رای دهندگانی است که شعار های نامزد می توانند آنها را نگران از انحراف از سنت های حزب کند. زمانی که باراک اوباما برای ریاست جمهوری نامزد شد، شعارهای ترقی خواهانه می داد که به همراه رنگین پوست بودنش می توانست این نگرانی را ایجاد کند که ممکن است بخش های محافظه کارتر حزب دموکرات را در حمایت از او مردد کند. برای رفع این نگرانی او به جو بایدن روی آورد، یک سفیدپوست میانه رو، تا این پیام را بدهد که او به دنبال سیاست های سنت شکنانه، حداقل بدون جلب حمایت اکثریت دموکرات ها، نخواهد رفت. 

در مورد دونالد ترامپ هم همین است. با وجود سابقه حامی دموکرات بودن خود و رسوایی های اخلاقی متعدد، او یک مایک پنس، یک مسیحیِ محافظه کار دوآتشه را به عنوان معاون خود برگزید تا رای دهندگان خود را  آرام کند و  به نگرانی های آنان خاتمه دهد. همچنین می توان به انتخاب جورج بوش پدر به عنوان معاون توسط ریگان نیز اشاره کرد. او که کمپین خوبی را در انتخابات مقدماتی 1980 رهبری کرده بود و در واقع پس از ریگان مقام دوم را کسب کرده بود، با وجود این که از ریگان انتقادات زیادی کرده بود، انتخاب مطمئنی برای این مقام بود. او سال ها به عنوان سفیر در سازمان ملل، نماینده کنگره، رئیس سیا در سیاست خارجی تجربه داشت و در میان جمهوری خواهان هم محترم شمرده می شد و برای کسی که بیشتر به عنوان بازیگر شناخته می شد و در زمینه سیاست خارجی تجربه ای نداشت، انتخاب کاملی بود. ریگان نه تنها بوش، بلکه اعضای برجسته کمپینش را وارد اردوی خود کرد و در کابینه خود به آنها سمت های مهمی داد.

حال باید دید که چه فاکتورهایی برای انتخاب کامالا هریس در نظر گرفته شده است و این فاکتورها تا چه میزان در پیروزی بایدن می توانند موثر باشند. در حال حاضر می توان گفت که درون حزب دموکرات نوعی جنگ داخلی در جریان است. از سال 2016 جنبه هایی از ناهمسویی ها به چشم می خورد. در واقع به جرات می توان گفت، تفاوت بین سندرز و کلینتون بیشتر بود تا بین کلینتون و ترامپ. جناح ترقی خواه روز به روز خود را در رویارویی بیشتر با جناح نئولیبرال و کورپورات می بیند. افتضاح های تقلب در برگزاری انتخابات مقدماتی آن سال و هجمه های رسانه ای گسترده علیه سندرز نشاندهنده عدم همسویی عمیق تر در لایه های زیرین یا پایگاه های مردمی این حزب است. حتی در آن سال برخی پیشنهاد خروج از حزب دموکرات و تشکیل حزبی با آرمانهای ترقی خواهانه را دادند. این حرکت اکنون پس از جدال سخت سندرز با دیگر نامزدهای حزب و تکرار رویه های قبلی، کمی آشکارتر و با جدیت بیشتری دنبال می شود. برخی از آنان اکنون از سندرز هم عبور کرده و او را به مماشات بیش از حد با حزب متهم می کنند. در چنین شرایطی، با توجه به این که جو بایدن از طیف راست حزب دموکرات می آید و بدنه حزب بیشتر به سمت چپ گرایش پیدا کرده است، انتخاب یک معاون ترقی خواه می توانست هم شور خاصی به انتخابات بدهد و هم این که آن ائتلافی را که اوباما توانسته بود پدید بیاورد را احیا کند. خانم هریس هم بیش تر به عنوان نامزد طیف حاکم و کورپورات دموکرات شناخته می شود. این، هم به خاطر نزدیکی زیاد به طیف کلینتون ها و هم به خاطر سابقه دادستانی اوست. 

کامالا هریس تاکنون تجربه زیادی در زمینه مسائل سیاست خارجی و اقتصادی نداشته و بیشتر سابقه قضایی دارد که آن هم بسیار مورد انتقاد طیف ترقی خواه است. از جمله متوقف ساختن همکاری با قربانیان سوءاستفاده جنسی کلیسا از کودکان (از راه مخفی کردن اسناد آن از قربانیان و در عوض با مقامات کلیساهای  سن دیه گو همکاری کرد و به همراه دیگر دادستان ها پروتوکل جدید بحث برانگیزی را امضا کرد که در عمل آنان می توانستند اسناد سوءاستفاده های جنسی مشابه را مخفی کنند)، زمانی که دادستان کل کالیفرنیا بود، استیو منوچین (وزیر خزانه داری فعلی آمریکا) را  به خاطر  تخلفات از قانون مصادره املاک رهنی (این تخلفات از سوی دادستان ها به او  گزارش شده بودند)  در هزاران تصرفی که بانک وان وست بنک، که او رئیسش بود، انجام داد، تحت پیگرد قضایی قرار نداد (البته منوچین هم در سال 2016 این لطف او را با کمک مالی به کمپین او جبران کرد). با حمایت او قانونی در مجلس ایالتی کالیفرنیا به تصویب رسید که طبق آن اگر بچه ها بیش از مدت زمان معینی از مدرسه را از دست بدهند، والدین کودک مسئول شناخته شده و می توان آنان را محکوم به زندان کرد. بحث گروه های ترقی خواه در مورد این قانون آن بود که کسانی که این قانون معمولا هدف قرار می داد خانواده های فقیر بودند و نه تنها از مشکل میزان جرائم در میان افراد زیر سن قانونی نمی کاهد بلکه بر شدت آن می افزاید. می توان به این موارد بسیاری دیگر افزود اما به طور خلاصه باید گفت که سابقه قضایی او از نظر ترقی خواهان اصلا جالب نیست. 

مسئله دیگری که وجود دارد این است که دستیاران کامالا هریس، که تیم سیاست خارجی هیلاری کلینتون بودند و به احتمال زیاد به کابینه آینده بایدن (البته به شرط پیروزی در انتخابات) راه پیدا خواهند کرد، به شدت جنگ طلب و مداخله جو هستند (مانند میشل فلورنوی و سوزان رایس) و این با گرایش بدنه حزب و حتی عموم مردم که از کاهش مداخلات خارجی حمایت می کنند مغایرت دارد. 

کامالا هریس از نظر سیاست گذاری هم مواضع محکمی ندارد و به نظر می رسد بسته به فشار حامیان مالی مواضعش تغییر می کنند. زمانی که بحث "بیمه درمانی برای همه" در رسانه ها مطرح شد، او نخست از آن حمایت کرد و انتقادات بسیاری را متوجه وضع موجود بیمه ها و شرکت های دارویی کرد اما پس از این که بحث در میان عموم جدی تر شد، او تغییر موضع داد و به حامیان مالی خود که برخی از آنان شرکت های دارویی بزرگ بودند، اطمینان داد که طرف آنهاست. این مواضع متناقض خود را در آموزش عالی همگانی آزاد و تحقیقات در مورد خشونت پلیس هم نشان می دهند که در مجموع باعث می شوند که او را بیشتر به عنوان یک مهره کورپوراتی ببینند که صرفا جویای قدرت است بدون آن که آرمان خاصی را مد نظر داشته باشد و البته همین مواضع کامالا هریس را تبدیل به نامزد مورد علاقه حامیان مالی حزب کرده است.

سخن آخر آنکه این انتخاب می تواند به ضرر بایدن تمام شود، همان طور که انتخاب تیم کین از سوی هیلاری کلینتون اشتباه بود. در زمانه ای که بدنه جوان حزب بیشتر به چپ گردش کرده، بایدن یک نفر دست راستی تر از خودش را برای معاونت معرفی کرد و به این دل بسته که چپ ها راه دیگری جز حمایت از او ندارند و می تواند برخی از آرای جمهوری خواهان میانه رو را از آن خود کند. این تاکتیک در دور قبلی صورت گرفت و نتیجه نداد. به نظر می رسد که طیف حاکم دموکرات به جای دادن وعده های انتخاباتی مبتنی بر سیاست هایی که بدنه از آن حمایت می کند، بسیار بر سیاست هویت تمرکز کرده است و این تصور را دارند که صرف معرفی یک زن رنگین پوست می تواند جلب آرا کند. این هم در سال 2016 به آزمون گذاشته شد و به شکست منتهی شد. آرای کلینتون در میان بسیاری از گروه های سنی زنان سفیدپوست بسیار پایین تر از حد انتظار دموکرات ها بود و حتی به چهل درصد هم نرسید. 

در مجموع می توان از انتخاب کامالا هریس برای نفر دومِ بایدن دو نتیجه گیری را داشت. یکی این که یا طیف حاکم از پیروزی خود بسیار مطمئن است و یا این که حتی اگر انتخابات را ببازد هم، ترامپ را به یک سیاستمدار ترقی خواه ترجیح می دهد. کما این که در قبلا هم بسیاری از آنان در انتخابات مقدماتی هم روشن کرده بودند که اگر سندرز نامزد نهایی حزب شود، ترجیح می دهند که بی طرف بمانند. دیگری این که نامزد اصلی حزب دموکرات در واقع خانم هریس است، چرا که در صورت پیروزی بایدن، چه او بعدا کنار برود و چه تا آخر رئیس جمهور باقی بماند، نقش جانشین رئیس جمهور و در نتیجه تیم کلینتون در کاخ سفید بسیار قوی خواهد بود. مشابه آن چه در دوره اول ریاست جمهوری جورج بوش پسر اتفاق افتاد. در آن دوره معاون او، دیک چنی تصمیمات مهم را می گرفت و بر خلاف سنت سیاسی در آمریکا که برای معاون نقش نمادین قائل بود، پیش از جورج بوش به اطلاعات دسترسی پیدا می کرد و بعدا او را در جریان تصمیمات خود قرار می داد. همچنین در دوره اول، او توانست بسیاری از مهره های خود را در سمت های حساس کاخ سفید، وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و سیا بگمارد و عملا سیاست خارجی و جنگی ایالات متحده را در دست داشته باشد.

در هر صورت مشخص است که مناقشه درون حزب دموکرات در حال گسترش و تعمیق هر چه بیشتر است و نشانه ای از مصالحه نیز به چشم نمی خورد. انتخاب یک معاون ترقی خواه، با توجه به وضعیت جسمانی بایدن و شانس بالای جانشینش برای عهده داری این وظیفه، می توانست فرصتی برای مصالحه در درون حزب باشد. اکنون برخی از دموکرات های سابق و ترقی خواهان فعلی آشکارا این سخن را بر زبان می آورند که ما دو حزب بیشتر نداریم: حزب جمهوری خواه و حزب جهموری خواهِ رژیمی.

آن چه می بایست برای دستگاه سیاست خارجی ایران در این انتخابات، مد نظر باشد، هوشیاری و توجه به روابط عمیق کمپین بایدن با لابی های اسرائیل و اعراب خلیج فارس است که اکنون با اضافه شدن خانم هریس و تیم او محکم تر هم شده است. مشکلات روابط ایران و ایالات متحده، با ترامپ شروع نشده اند که حتی اگر این دور رای نیاورد، از بین برود. این نکته را هم باید در نظر داشت که تیم سیاست خارجی ترامپ در زمانی که در کنگره و سنا اکثریت را در اختیار داشت، قوانینی را وضع کرد که دست حتی تجدیدنظرطلب ترین تصمیم گیران را در روابط با ایران می بندد.

کلید واژه ها: جو بایدن انتخابات ریاست جمهوری امریکا حزب دموکرات ایالات متحده امریکا دونالد ترامپ حزب جمهوریخواه کاملا هریس


( ۹ )

نظر شما :

ali ۰۱ مهر ۱۳۹۹ | ۱۸:۱۳
دلتون را به بایدن خوش نکنید 1-قیمت نفت به علت کرونا پایین امده (40 دلار)و مصرف نفت در جهان کم شده اکثر کشورهای جهان رکود اقتصادی دارن حتی عربستان و عراق و کویت هم تولید نفتشان چند میلیون بشکه کاهش پیدا کرده و دچار کسری بودجه شدن 2-حتی اگر تحریم ها هم برود مشتریان نفت ایران دیگر از ایران نفت نمی خرند کره و هند و زاپن مشتریان نفت ایران در سابق بودند بعد از تحریم ها عربستان و امارات جای ایران را گرفتند و الان پالایشگاه های این کشورها با نفت وارداتی از عربستان و امارات تنظیم شده و نفت ایران عملا دیگر به درد این پالایشگاه ها نمی خورد 3-از حدود 800 پالایشگاه در جهان فقط در 40 پالایشگاه می توانستند نفت ایران را پالایش کنند هم اکنون همه این 40 پایشگاه با نفت عربستان و امارات تنظیم شده اند و نفت ایران دیگر به دردشان نمی خورد خلاصه اگر تحریم ها هم برود دیگه نفت ایران مثل سابق مشتری ندارد و دیگر خبری از صادرات 2 میلیون بشکه نیست تنها کاری که ایران می تواند انجام دهد احداث چندین پالایشگاه بزرگ در ایران و تبدیل نفت خام به فراوردهای نفتی مثل بنزین و گازوییل وغیره و صادرات این فراورده ها است خلاصه دوران خام فروشی گذشت