وقتی انرژی سیاست میشود:
لایههای پنهان قطع گاز ایران به عراق
دیپلماسی ایرانی: در قلب ژئوپلیتیک پرآشوب خاورمیانه، تصمیم ایران برای قطع کامل صادرات گاز به عراق را نمیتوان صرفاً یک رخداد فنی یا اختلالی موقتی در حوزه انرژی دانست. این تصمیم حاصل تلاقی مجموعهای از بحرانها و محاسبات پیچیده در سطوح داخلی و فراملی است؛ محاسباتی که انرژی را از یک کالای اقتصادی، به ابزاری سیاسی و راهبردی تبدیل کردهاند. رخداد اخیر بار دیگر نشان داد که گاز و برق، در جغرافیای حساس خاورمیانه، نقشی فراتر از اقتصاد دارند و به اهرمهای مؤثر نفوذ ژئوپلیتیکی بدل شدهاند.
در نگاه نخست، ایران علت توقف صادرات گاز را «شرایط نامساعد» اعلام کرد؛ عبارتی مبهم که در ادبیات رسمی تهران معمولاً پوششی برای مجموعهای از مشکلات ساختاری است. این مشکلات کمبود گاز در داخل کشور، رشد شدید مصرف، فرسودگی زیرساختها و اثرات تحریمهای فناورانه بر تولید و انتقال انرژی را شامل میشود. ایران سالهاست با ناترازی شدید انرژی روبهرو است و هر زمستان، در اوج مصرف، با بحران تأمین گاز دستوپنجه نرم میکند. با این حال، تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که حتی در شرایط مشابه نیز تهران معمولاً سطحی از صادرات گاز به عراق را حفظ کرده است. از این رو، قطع کامل صادرات اتفاقی کمسابقه است و نشان میدهد که «شرایط نامساعد» بیشتر نقشی توجیهی دارد تا علتی صرفاً فنی.
در لایهای عمیقتر، مسئله بدهیهای پرداختنشده عراق به ایران قرار دارد. تحریمهای بانکی آمریکا مانع از آن شدهاند که بغداد بهای گاز و برق وارداتی از ایران را بهطور مستقیم پرداخت کند. این بدهیها در حسابهایی محدود در داخل عراق انباشته شدهاند و ایران تنها با مجوزهای خاص آمریکا میتواند به آنها دسترسی داشته باشد. لغو معافیت تحریمی عراق توسط واشینگتن، عملاً راه دریافت این مطالبات را مسدود کرد. در چنین شرایطی، ادامه صادرات گاز بدون دریافت عایدی اقتصادی، برای تهران قابل توجیه نبود. به همین دلیل، قطع گاز بیش از آنکه اقدامی تنبیهی علیه بغداد باشد، پیامی غیرمستقیم به واشینگتن به شمار میرود؛ پیامی با این مضمون که فشار تحریمها تنها ایران را هدف نمیگیرد، بلکه ثبات متحدان منطقهای آمریکا، بهویژه عراق، را نیز به خطر میاندازد.
در لایه سوم، انرژی در روابط ایران و عراق بهمثابه یک ابزار نفوذ عمل میکند. طی دو دهه گذشته، وابستگی عراق به گاز و برق ایران بهطور مستمر افزایش یافته است. ناکامی دولتهای پیاپی عراق در تنوعبخشی به منابع انرژی، فساد ساختاری، ضعف زیرساختها و بیثباتی سیاسی، همگی این وابستگی را تشدید کردهاند. برای ایران، این وابستگی یک اهرم اثرگذار، کمهزینه و غیرنظامی بوده است؛ اهرمی که میتواند در کوتاهترین زمان ممکن بر تصمیمات بغداد تأثیر بگذارد. قطع گاز در اوج فشارهای تحریمی آمریکا، پیامهای روشنی در بر دارد: ایران حاضر نیست هزینه همسویی عملی عراق با سیاستهای واشینگتن را بپردازد؛ ثبات سیاسی و اجتماعی عراق بدون در نظر گرفتن منافع ایران قابل تصور نیست؛ و نفوذ تهران تنها به کنشگران غیردولتی محدود نمیشود، بلکه به زیرساختهای حیاتی عراق نیز گره خورده است.
لایه چهارم به محاسبات بلندمدت ایران درباره آینده عراق مربوط میشود. برخلاف برخی برداشتهای سادهانگارانه، ایران از بیثباتی مزمن همسایگان خود سود نمیبرد. عراقِ ناامن میتواند به کانون اعتراضهای ضدایرانی، میدان فعالیت رقبای منطقهای و تهدیدی امنیتی برای خود ایران تبدیل شود. از همین رو، تهران همواره در پی تنظیم توازنی میان فشار و ثبات بوده است. قطع گاز اگرچه در کوتاهمدت میتواند نارضایتی عمومی در عراق ایجاد کند، اما در عین حال ابزاری برای واداشتن دولت بغداد به بازنگری در سیاستهای انرژی، تعامل محتاطانهتر با آمریکا و توجه بیشتر به منافع ایران است. این رویکرد بخشی از دیپلماسی فشار راهبردی ایران به شمار میرود؛ دیپلماسیای که تلاش میکند بدون توسل به زور سخت، توازنهای ژئوپلیتیکی منطقه را به نفع خود تنظیم کند.
بنابراین، قطع صادرات گاز ایران به عراق را نمیتوان صرفاً نتیجه یک بحران انرژی یا اختلاف مالی دانست. این تصمیم برآیند همزمان مشکلات ساختاری داخل ایران، بنبست تحریمها، فشارهای اقتصادی، رقابتهای منطقهای و محاسبات بلندمدت راهبردی است. انرژی در این چارچوب، نه یک کالا، بلکه ابزار اعمال قدرت است؛ ابزاری که پیامدهای آن مستقیماً زندگی مردم عراق و روابط سهجانبه ایران، عراق و آمریکا را تحت تأثیر قرار میدهد.
اگر قطع گاز به وضعیتی دائمی تبدیل شود، پیامدهای آن بهسرعت از حوزه انرژی فراتر خواهد رفت. نخستین اثر، بروز بحران مزمن برق در عراق است. شبکه برق این کشور بهشدت به نیروگاههای گازی وابسته است و حذف گاز ایران، بهویژه در فصل گرما، به خاموشیهای گسترده منجر میشود. تجربه اعتراضات سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ نشان داده که برق، حساسترین نقطه تماس دولت با جامعه است. تداوم خاموشیها میتواند نارضایتی عمومی را تشدید و مشروعیت دولت مرکزی را تضعیف کند.
در سطح راهبردی، این وضعیت بغداد را ناچار میکند مسیر تنوعبخشی به منابع انرژی را با شتاب بیشتری دنبال کند. واردات گاز از کشورهای عربی، توسعه زیرساختهای LNG و سرمایهگذاری در انرژی خورشیدی، گزینههای پیش روی عراق خواهند بود. با این حال، این مسیر پرهزینه، زمانبر و وابسته به ثبات سیاسی است. در کوتاهمدت، هیچیک از این راهکارها نمیتواند کسری ناشی از قطع گاز ایران را بهطور کامل جبران کند.
در بلندمدت، اگر عراق موفق شود وابستگی انرژی خود به ایران را کاهش دهد، نفوذ اقتصادی تهران نیز بهتدریج محدودتر خواهد شد. صادرات گاز و برق یکی از مهمترین ابزارهای نفوذ نرم ایران در عراق بوده است و تضعیف آن میتواند توازن قدرت را به نفع بازیگران رقیب، از جمله کشورهای عربی و شرکتهای غربی، تغییر دهد.
در آن صورت، انرژی به میدان اصلی رقابت ژئوپلیتیکی ایران و آمریکا در عراق تبدیل خواهد شد. تصمیمات فنی در حوزه گاز و برق، بیش از هر زمان دیگری بار سیاسی خواهند داشت. در چنین شرایطی، بغداد ناچار است میان دو قدرت رقیب موازنهای دشوار برقرار کند. قطع دائمی گاز، از این منظر، نه یک اختلاف دوجانبه، بلکه بخشی از تقابل بزرگتر قدرتها بر سر آینده عراق است.



نظر شما :