نقش ایران در ثبات منطقه

۰۵ تیر ۱۳۸۷ | ۰۶:۲۹ کد : ۲۱۵۷ اخبار اصلی
اين مقاله توسط لوچیانو زاکار،‌محقق و تحلیلگر دانشگاه اتونومای شهر مادرید در اسپانیا، در هجدهمین همایش بین المللی خلیج فارس ارائه شد و موضوع آن نقش ایران در برقراری ثبات در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه است.
نقش ایران در ثبات منطقه
از زمان سقوط رژیم صدام حسین، در نتیجه دخالت ایالات متحد امریکا در سال 2003، منطقه خاورمیانه و خلیج فارس در معرض تنش ها و فشارها یی قرار گرفت که تعادل منطقه را برهم زد. در این شرایط، به طور قطع ایران تحت تاثیر این تحولات، به یکی از بازیکنان اصلی منطقه تبدیل شد. ورود محمود احمدی نژاد در ماه ژوئن سال 2005 به عرصه سیاسی ایران، درحقیقت شیوه دیپلماتیک سیاست خارجی محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران را تغییر داد و سبب شد برخی از کشورهای منطقه احساس ناامنی کنند. درحالی که ایران می تواند نقش مهمی در برقراری صلح در عراق و تسهیل عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق ایفا کند و اهمیت خود را در نظام منطقه ای خلیج فارس به سایر کشورهای منطقه نشان دهد.
 
با توجه به این نکته که ایران می تواند در متن منطقه فعالیت کند، این مقاله در صدد است به شناسایی زمینه هایی بپردازد که ایران می تواند، بخصوص در ارتباط با عراق،و تحولات اخیر، از فروپاشی رژیم صدام حسین، سفر محمود احمدی نژاد به  عراق در فوریه سال 2008 ، و سفر اخیر نوری المالکی به ایران ایفای نقش کند.  
 
با مروری بر رفتار ایران در منطقه به این نتیجه می رسیم که این کشور توانایی ایفای نقشی بسیار مهم، در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه دارد. با توجه به تقسیم بندی آقای رمضانی از قدرت ها که به سه دسته کوچک، متوسط، و بزرگ تقسیم می شوند، به این نتیجه می رسیم که ایران هم در دوره حکومت پهلوی و هم پس از انقلاب در دسته قدرت های متوسط قرار دارد. این بدان معنی است که ایران می تواند قدرت منطقه ای خود را به بهترین نحو نشان دهد.
 
اما سوال این است که ما چگونه می توانیم قدرت منطقه ای را اندازه گیری کنیم؟ از آنجا که روابط بین المللی همان روابط بین قدرت هاست، می توان گفت که، قدرت های منطقه ای می توانند با اعمال بیشتر قدرت خود نقش موثرتری در منطقه داشته باشند. برای پیش بینی قدرت یک کشور معمولا به توانایی های آن کشور  اشاره می شود. هرچند قدرت نهایی یک کشور با عواملی بی شمار از جمله، حوزه های نظامی، اقتصادی، و معنوی پیوند دارد، هرکدام از این حوزه ها شامل بخش های مختلفی است که اندازه گیری برخی از این بخش ها با مشکلاتی  همراه است.
 
در این مرحله می توانیم دو سوال را مطرح کینم: چه منابعی در اختیار ایران قرار دارد تا بتواند سیاست خارجی خود را به نحوی واقع بینانه اعمال کند؟ و چه منابعی در مقایسه با کشورهای دیگر منطقه برای ایران وجود دارد؟ به طور کلی، ایران را بدون واسطه با کشورهایی مقایسه می کنیم که ایران از لحاظ تاریخی به عنوان یک قدرت منطقه ای در آنها نقش داشته است؛ یعنی کشورهای خلیج فارس و خاورمیانه.
 
به وضوح می توانیم پاسخ دهیم که ایران به اندازه کافی منابع طبیعی، اقتصادی، انسانی، و نظامی دارد که بتواند آنها را به منابع سیاسی تبدیل کرده و سیاست خارجی خود را تقویت کند؛ هرچند بحث های نظری و روششناسی برای تعیین موقعیت واقعی یک کشور در عرصه بین المللی، پس از فروپاشی شوروی و به وجود آمدن کشورهای جدید و روابط تازه آنها به طور کامل دگرگون شده است.
 
به عنوان مثال، دسته بندی های دیگری وجود دارد که می توان ایران را در آن جای داد. در این دسته بندی، که در اوایل دهه 1990 از سوی یکی از گروه های فکر امریکایی عنوان شد، کشورها به سه دسته قدرت های تاره، کشورهای محوری و دولت های سرکش تقسیم بندی شده اند، ایران در میان کشورهای سرکش قرار دارد که به خود به خود از دسته قدرت های تازه خارج می شود. این نام گذاری ها بر اساس رشد اقتصادی و پیشرفت تکنولوژیکی کشورها صورت گرفته است.
 
با توجه به مشابهت های زیادی که اینجا می بینیم، به این نتیجه می رسیم که قدرت منطقه ای کاملا بر سیستم منطقه ای استوار است، و می تواند بیشترین تاثیر را بر منطقه داشته باشد، بی آنکه بخواهد قدرت خود را در سطح بین المللی اعمال کند. با توجه به این نکته، ایران در سیاست خارجی اش برخی  برتری های خود را با توجه به منابع و توانایی های خود نشان داده است. حتی در مواردی این قدرت خود را در خارج از مرزهای منطقه به معرض نمایش گذاشته است. این تمایل ایران برای نفوذ بیشتر در خارج از محدوده خود معمولا با موفقیت همراه بوده است، که به عنوان مثال می توان به طرح گفت و گوی تمدن ها توسط ایران در سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان ملل اشاره کرد که  نشان می دهد که ایران قصد دارد در تقسیم بندی ها به عنوان یک کشور پرقدرت حاضر شود.
 
رهبری منطقه ای ایران و توانایی این کشور را برای تاثیرگذاری بر منطقه می توان در دووضعیت بررسی کرد:
اول، جدل دیپلماتیک ناتمام در خصوص برنامه هسته ای ایران که منجر به گسترش درگیری بین کشورهای غربی و سازمان های بین المللی شده است. امریکا، اتحادیه اروپا، آزانس بین المللی انرژی اتمی، و سازمان ملل در روند گفت و گو با ایران برای رسیدن به یک سیاست واحد برای اعمال فشار بر دولت ایران با یکدیگر همکاری می کنند، اما از پایان دادن به مذاکرات و منزوی کردن ایران نیز اجتناب می کنند زیرا انزوای ایران احتمالا می تواند عراق دومی در منطقه به وجود آورد.
کشورها و سازمان های بین المللی ادعا می کنند که برنامه هسته ای ایران، که از زمان پایان جنگ با عراق آغاز شده است، در رابطه با شبکه اتمی عبدل قادر خان پاکستانی در سال 2003 به بعد  نکات مبهمی دارد، و این در حالی است که ایران اصرار دارد که برنامه هسته ای این کشور کاملا صلح آمیز است و در چارچوب برنامه های ان پی تی است که ایران از سال 1968 بدون هیچ فشاری به عضویت آن در آمده است.
سومین دور تحریم ها علیه ایران در ماه فوریه سال 2008 توسط سازمان ملل علیه ایران اعمال شد و آخرین دیدار خاویر سولانا، نماینده اتحادیه اروپا نشان می دهد که هیچ تغییری در دیدگاه قدرت های بین المللی علیه ایران به وجود نیامده است. از طرف دیگر حمایت های چین و روسیه نیز که دو شریک اقتصادی ایران به شمار می روند، نیز بیشتر به سمت منافع آنها یعنی همکاری با امریکا و اروپا متمایل شده است. بنابراین، رای 14 عضو شورای امنیت سازمان ملل( بدون اندونزی) با سرعت بیشتری از دو دور قبل به نتیجه رسید. در چنین شرایطی، ایران توانایی خود را مقاومت در مقابل فشارهای بین المللی نشان داده است.
 
دوم باید به این نکته اشاره کنیم که دولت امریکا از ماه نوامبر سال 2005 به توانایی ایران برای حل و فصل درگیریها در عراق پی برد، و از آن زمان بود که نشانه هایی برای برقراری ارتباط و مذاکره بین ایران و امریکا آشکار شد. دیدار محمود احمدی نژاد از بغداد در ماه مارس سال 2008، به عنوان اولین مقام ارشد ایرانی که پس از انقلاب به عراق سفر کرد، رویداد مهمی در تاریخ منطقه به شمار می رود. این دیدار می تواند به معنای به رسمیت شناختن روابط دوجانبه دو کشور قلمداد شود. اول، عراق ایران را به عنوان یک شریک منطقه ای و شریکی برای استقرار امنیت در عراق به رسمیت شناخته است.
 دوم، و مهم تر از همه، به رسمیت شناختن ایران توسط امریکا به عنوان کشوری است که می تواند نقش مهمی در عراق داشته باشد. حال با توجه به این موضوع که سیاست خارجی عراق تحت سلطه نمی تواند سیاستی کاملا مستقل باشد.  این سفر می تواند به عنوان چراغ سبزی از طرف واشنگتن به تهران به حساب آید.
 
با مروری به  دو وضعیت فوق و به اضافه  نقش ایران در درگیرهای افغانستان پس از فروپاشی رژیم طالبان در سال 2002 و نیز حمایت ایران از گروه های شیعه، نشان می دهد که ایران نقش غیر قابل انکاری در شکل دادن به  تعادل منطقه ای جدید در خاورمیانه دارد و خواهد داشت. نکته دیگر اینکه، ثبات سیاسی ایران را کمتر کشوری در منطقه دارد. به همین دلایل،  بررسی مکانیسم های تصمیم گیری در سیاست خارجی و آرایش نهادی تحولات برای تحلیلگران بسیار ضروری است و در این کار نمی توانند نقش ایران را نادیده بگیرند زیرا این کشور به طور حتم نقش مهمی در این بازی ایفا خواهد کرد.  

( ۳ )

نظر شما :