ایاد علاوی: سیاست امریکا در عراق سرشار از اشتباه بود

۱۵ دی ۱۳۸۷ | ۰۲:۰۱ کد : ۳۶۰۸ اخبار اصلی
«ایاد علاوی» نخست وزیر سابق عراق در گفت و گو با روزنامه الشرق الاوسط درباره وضعیت عراق در سال 2009 و مشکلاتی که کشورش در این سال رو به رو است سخن گفت و این سال را سالی سخت و پرگره توصیف کرد.
ایاد علاوی: سیاست امریکا در عراق سرشار از اشتباه بود

«ایاد علاوی» نخست وزیر سابق عراق در گفت و گو با روزنامه الشرق الاوسط درباره وضعیت عراق در سال 2009 و مشکلاتی که کشورش در این سال رو به رو است سخن گفت و این سال را سالی سخت و پرگره توصیف کرد.

 

علاوی برخی سیاست­های جورج بوش رئیس جمهوری فعلی ایالات متحد که دیگر روزهای پایانی دوران ریاست جمهوری خود را سپری می­کند، خطاهای سیاسی کشنده رئیس جمهوری امریکا برای عراق و منطقه توصیف کرد و آن را در بسیاری از موارد کاملا شکست خورده دانست. علاوی همچنین درباره امضای توافق­نامه امنیتی خبر از انجام شش نشست در خانه­اش در بغداد با طرف­های امریکایی قبل از امضای توافق­نامه امنیتی داد.

 

وی بازی سیاسی کردها را بسیار موفق توصیف کرد و گفت، به رغم این که در برخی از مسائل با کردها اختلاف نظر داریم اما به طور کلی رهبران آنها تا کنون موفق عمل کرده­اند...

 

آنچه در زیر می­خوانید ماحصل گفت و گوی مفصل روزنامه الشرق الاوسط با ایاد علاوی است که اکنون برای سفر کوتاهی به لندن در انگلیس آمده است.

 

ایاد علاوی کجاست؟ عراقی­ها از تو انتظار دارند که فعال باشی اما مدتی است که از عرصه سیاسی عراق غایبی؟

خیر برعکس من در عراقم و بیشتر حضورم در بغداد است. به مناسبت عید کریسمس آمده ام تا خانواده­ام را ببینم و به زودی به عراق باز می­گردم. قرار است سفری به استان­های عراق داشته باشم. سه ماه اخیر را در بغداد گذراندم و اکنون بر روی توسعه پیمان­ها و روابطمان متمرکزیم. نقش بسیار مهم و سازنده­ای در امضای توافق­نامه امنیتی و دادن رای به آن و رای به سند اصلاح سیاسی ایفا کردیم که تمام اینها نتیجه مذاکرات و نشست­های مفصل ما بوده و معتقدیم این دو مسئله به مصلحت ملت عراق به انجام رسید.

 

بله شما در بغداد هستی، اما در بغداد در راستای فعال سازی جنبش وفاق ملی چه می­کنی، یا برای تمرکز بر روی نام ایاد علاوی، به ویژه برای انتخابات نمایندگان که چندان هم دور نیست؟

من خود را در این چارچوب­ها قرار نمی­دهم، آنچه برای من مهم است ساخت پروژه ملی عراق و مفردات آن است و انتقال عراق از موقعیت تلخ و بدش به موقعیت بهتر است. برای همین در طول زمان حضورم در بغداد برای تقویت ارتباطات با دیگر قوای سیاسی در جهت­ها و گرایش­های مختلف فعال بودم. تنها جهتی که با آن به هیچ عنوان رابطه نداریم، تنها حزب الدعوه است، و الا با تمام گروه­های مهم سیاسی دیگر تماس مداوم داریم. برای همین هر چه اخیرا به دست آمد، از موضوع توافق­نامه با امریکا گرفته تا موضوعات صحوه­ها همگی نتیجه دیدارهای ما با نیروهای سیاسی دیگر بود که به همین تلاش­ها به ویژه در سال 2009 ادامه خواهیم داد. این سال سال بسیار مهم، سخت و مفصلی برای ما است به ویژه این که در آن انتخابات استانداری­ها را هم داریم و پس از آن انتخابات سراسری پیش روی ما است، مناقشه قوانین مهمی چون ماده 140 که مرتبط با مسئله کرکوک و قانون نفت است و دیگر قضایای مهم و گره خورده که همگی مطرح هستند. وجود من در عراق مهم است و من به بقا در آنجا استمرار می­دهم به استثنای برخی سفرهای مهم به کشورهای عربی که باید انجام دهم.

 

به نظرت بهترین راه حل برای قضیه کرکوک چیست؟

موضوع کرکوک و موضوعاتی غیر از آن با صحبت­های تشنج­زا حل نمی­شود. بلکه تنها از طریق راه­های اساسی در چارچوب اداره­های سیاسی کشور و بر اساس توافق نیروهای سیاسی موجود در کرکوک بر سر متغیراتی که در آنجا پیش آمده، سوای متغیرات جغرافیایی یا انسانی قابل حل است، پس از آن تصمیم به رای­گیری نیز بسیار مهم است، تا کنون هیچ استقراری برای کیفیت وجود جمعیتی اهالی کرکوک به چشم نمی­خورد، همچنین هیچ آماری دقیق نیز منتشر نشده که بخواهد حدودی را برای شهروندان و نحوه اداره شهر وضع کند، این مسائل باید همگی در آرامش کامل مورد بحث قرار گیرند.

 

به تجربه اقلیم کردستان عراق و رفتار رهبران کرد چگونه می­نگرید؟

اول از همه باید بگویم برادر ما نیچروان بارزانی توانسته به مسئولیت خود در اداره اقلیم بسیار موفق عمل کند، از لحاظ ادای وظیفه و برقراری توازن بسیار خوب عمل کرده است. آنچه در اقلیم رخ داد قابل بررسی است، در آنجا برادران عزیزی در میان رهبران کرد هستند که در راسشان برادر مسعود بارزانی، برادر کوسرت رسول (معاون رئیس اتحاد میهنی کردستان و معاون رئیس اقلیم کردستان عراق) که توانستند حالتی از توازن قوی در اقلیم کردستان ایجاد کنند، در این شکی نیست که برادر جلال طالبانی نقش مهمی در حفظ امور و حفظ توازن سیاسی ایفا می­کند، باید تاکید کنم که کاری بسیار مهم، سخت، پر گره و نه چندان آسانی را انجام می­دهند که خداوند انشاءالله کمکشان کند. او برادر بزرگ و عزیزی برای ما است و ما همه آماده­ایم که به او کمک کنیم. من به صراحت می­توانم از حسن نیت و گشایشی که در امور کردها به وجود آمده سخن بگویم. در نهایت ما یک ملتیم. اما ناگزیرم که بگوییم وضعیت کردها مراحل بسیار تلخی را سپری کرد. معتقدم برادران کردم تلاش­های بیشتری برای بهبود وضعیت استقرار کردستان و برای گشایش در امور کاری تمام گروه­های سیاسی و اجتماعی برای انجام فعالیت سیاسی در کردستان عراق انجام می­دهند و این بسیار مهم است و می­تواند امنیت را نسبت به برخی ناآرامی­های موجود در کرستان به وجود آورد. من روابطم با برادران کرد بسیار خوب است، به ویژه با برادی مسعود بارزانی و جلال طالبانی و برهم صالح و کوسرت رسول، با آنها با صراحت صحبت می­کنم و در برخی موارد اختلاف نظر داریم و در بعضی اوقات هم به توافق می­رسیم، البته غالبا به توافق می­رسیم، آنها بی شک نقش ملی بزرگی بازی کردند. ملت کرد نیروهای معارض سیاسی عراقی را از ابتدای دهه نود تا سال 2003 میزبانی کردند و از آنها با تمام قوا پشتیبانی کردند... جامعه کرد حمایت­هایی بسیاری از ما کرد که هیچ وقت فراموش نمی­کنیم، یکی از تفاوت­هایی که در روابطم با برادر مسعود بارزانی دارم این است که در برخی قواعد محبت و اعتماد با یکدیگر متفاوتیم، اگر فکر می­کنم چیزی خطا است با او یادآوری می­کنم و اگر هم درست است با او مشورت می­کنم و او در چارچوب همان روابط صمیمی و محبت­آمیزی که با یکدیگر داریم، می­پذیرد. ما همچنین در چارچوب همین روابط با یکدیگر به توافق می­رسیم. من یادم نمی­رود که به جلال طالبانی در یک کنفرانس مطبوعاتی علنا گفتم که خط قرمز ایاد علاوی خود شخص طالبانی است، به من گفت، هر کس خط قرمزی روی علاوی بکشد ما خط قرمز بر روی او می­کشیم و این یعنی این که خط قرمز او هم من هستم.

 

در نتیجه ما ملتی واحد هستیم و این یک حقیقت تاریخی است که حقوق کردها مورد تجاوز قرار گرفت، و ما متعصبین عرب در تجاوز به این حقوق سهیم بودیم و بر ما واجب است که این توازن را احیا کنیم تا وحدت عراق تضمین شود، کردها نیز باید آن را بفهمند و ناآرامی­ها را رها کنند و وارد یک گفت و گوی جدی شوند، من نقش بسیار مهمی در آرام ساختن فضا با ترک­ها ایفا کردم، چند ماه پیش با رئیس جمهوری ترکیه دیدار داشتم و نشست طولانی با وی انجام دادم، از آن موقع به بعد روابط ترکیه و کردها رو به بهبودی گذاشت، حتی روابط ترکیه و عراق نیز بهتر شد، من این کار را کردم در حالی که من در حکومت عراق مسئولیتی ندارم ولی برای استقرار عراق این کار را انجام دادم.

 

آیا از انجام فعالیت سیاسی در عراق ناامید شده­ای؟ یا از عراقی­ها یا از کردها یا از فهرست العراقیه که خودت ریاست آن را بر عهده داری؟

من امیدم را از فعالیت سیاسی به این دلیل از دست دادم زیرا انتظار نداشتم که به این شکل نامتوازن درآید، من تصور یا خیال نمی­کردم فعالیت سیاسی خود را از درون بخورد. حتی فکر نمی­کردم فعالیت سیاسی از استقلال قانون اساسی دور شود و به تاسیس طایفه­های سیاسی در عراق منجر شود، متاسفانه این ناامیدی بزرگی در فعالیت­های سیاسی ایجاد کرد، از این رو تلاش کردیم حرکت فعالیت سیاسی را تعدیل کنیم، به گونه­ای که به توازن برسد و جریان­های مختلف عراقی را شامل شود، به استثنای کسانی که در تروریسم دست داشتند یا قضایایی ضد ملت عراق داشتند. اما درباره امریکا شاهدیم که امریکا شکست­های استراتژیک بزرگی را در عراق متحمل شد همان طور که شکست­های استراتژیک بزرگی در لبنان و سومالی و افغانستان و پاکستان و فلسطین متحمل شده است. این شکست­ها اکنون به سمتی رفته که شامل اوضاع اقتصادی در جهان نیز شده است و دلیل آن هم چیزی جز رفتار رهبران امریکا در برابر قضایای دنیا باز نمی­گردد، و اکنون به یک مرحله سیاهی رسیده­ایم، اکنون مردم منطقه انتظاراتی را از امریکا دارند که پیش از این نداشتند، دلیل آن هم این است که آنچه در افغانستان می­گذرد نتیجه افزایش فعالیت­های طالبان و القاعده در آنجا است که از کنترلشان خارج است، بر اساس اعتراف­های بریتانیایی­ها و روزنامه­های انگلیسی طالبان بر 70 درصد سرزمین افغانستان تسلط دارد، اینها خسارت­های استراتژیک است. در عراق نیز خسارت­های استراتژیک بسیار بزرگ هستند، به گونه­ای که دولت عراق دچار انشقاق شده و دولت امریکا نتوانسته به عراقی­ها برای ساخت دولت ملیشان کمک کند، اکنون اوضاع سیاسی طائفه­ای در عراق ایجاد شده که که این فرقه­سازی در عرصه سیاسی چیزی نیست جز نتیجه سیاست­های امریکا در عراق، فرقه­های شیعه و سنی، کرد و عرب، بعثی و غیر بعثی، از این طرف جریان صدری است و از آن طرف سپاه اسلامی، که تفرقه­های خطرناکی را موجب شده است، درست است که عراقی­ها خودشان در این موضوع نقش داشتند، اما تفکیک دولت عراق و سیاست­های پاکسازی بسیار بد که به شکل غیر قابل قبولی انجام داد، مثل آن کاری که دولت امریکا مرتکب شد که بر اساس اصول طائفه­ای است به همان جایی رسید که الآن هستیم، بعد از 6 سال از سقوط نظام سابق، ایالات متحد متحمل خسارت­های استراتژیک سنگینی در عراق و به طبع آن در خاورمیانه شده است.

 

آیا از فهرست العراقیه که خودت ریاستش را بر عهده داری نیز ناامید شده­ای؟

بر اساس ظرفیت­های کنونی از فهرست العراقیه ناامید نیستم، این فهرست توانست وجود قدرتمند خود را در دو قضیه نشان دهد، اولی پروژه ملی عراق که سیاستمداران اکنون بر سر آن در حال گفت و گو هستند، در حالی که در گذشته جزء محرمات بود، دومی در چارچوب فهرست خود توانست روابط خوبی را با نمایندگان مجلس برقرار کند، توانستیم گروهی مرتبط با قوای مهم پارلمان عراق ایجاد کنیم که محور آن فهرست العراقیه است. از دیگر موفقیت­های این فهرست ایجاد اصلاحاتی در توافق­نامه امنیتی عراق و امریکا بود، به گونه­ای که قبل از امضای توافق­نامه در خانه­ام در بغداد 6 ساعت با طرف­های امریکایی از جمله رایان کروکر سفیر ایالات متحده جلسه داشتیم که در طول آن مناقشات توانستیم طرف امریکایی را نرم کرده و برخی اصلاحات را به آن بقبولانیم. این در حالی است که ما از دولت نیستیم و دولت با ما گفت و گو نمی­کند بلکه این طرف امریکایی است که به ما به گفت و گو می­نشیند. در آنجا برخی از برادران جلسه را ترک کردند، البته این اتفاقی است که در تمام احزاب و جریان­ها رخ می­دهد اما متاسفانه برخی از آنها از راه­های غیر معمول مثلا از طریق رسانه­ها خروجشان را اعلام کردند که البته معتقدم اکنون آنها از آن کارشان پشیمانند.

 

به توافق­نامه امنیتی میان عراق و امریکا چگونه می­نگری؟

این توافق­نامه صرفا توافقی سازمان یافته برای خروج نیروهای امریکایی از عراق است، ما توافق­نامه استراتژیکی با کاخ سفید داریم که در آن جوانب اعتماد سازی، فرهنگی و اقتصادی نیز لحاظ شده است، و این بسیار خوب است. من دولت عراق را تشویق می­کنم که مشابه چنین توافق­نامه­هایی را با دیگر کشورها بدون استثنا امضا کند. توافق­نامه امنیتی به تنهایی برای این است که صرفا به نفع مصالح عراق یا امریکا باشد، بلکه تنها می­خواهد خروج از عراق با کرامت و سرافرازی صورت گرفته باشد. این جوهر توافق­نامه است. و به اعتقاد من اوباما باید در خروج نیروهای امریکایی تعجیل کند و به جای خروج آنها در فاصله زمانی سه ساله آنها را یک سال و نیمه از عراق خارج کند. در اینجا باید به یک نکته مهم اشاره کنم و آن این که عراقی­ها نباید به دیگران برای بازسازی و ساختن نیروها و امنیتشان تکیه کنند، عراقی­ها باید به خودشان اعتماد کنند تا بتوانند موسسه­های ملی عراقی بدون تکیه به دیگران نه به امریکایی و نه به غیر از آنها بسازند، این را باید بگویم که پس از گذشت 6 سال از سقوط نظام سابق ایالات متحده برای ساخت عراق و نیروهای مسلح بسیار تلاش کرد اما این تلاش­ها تا کنون به ثمر ننشسته و هیچ نتیجه­ای نداده است.

 

آیا معتقدید که تلاش­های امریکا برای ساخت نیروهای عراقی حقیقی است؟

خیر حقیقی نیست، بنا به اعترافات کولین پاول، وزیر دفاع سابق امریکا کاخ سفید به ما اطلاعات اشتباهی را درباره تعداد سربازان و پلیس عراقی که در حال آموزش آنها بود می­داد، این گفته پاول چند روز پیش در یک روزنامه بریتانیایی منتشر شد، این نظر من هم بود، من برای این مرد احترام زیادی قائلم، زیرا که صریح بود، من با او ملاقات­های بسیاری داشتم، یک بار بر سر این موضوع با هم مناقشه کردیم، درباره این که تعداد سربازان و پلیس آموزش دیده عراقی چقدر است، و شخصا به پرزیدنت بوش گفتم و یادآور شدم ارقامی که درباره شمار سربازان و نیروهای پلیس به شما داده می­شود صحیح و دقیق نیست.

 

تاثیر رای­گیری بر روی توافق­نامه امنیتی عراق و امریکا چیست، اگر بخواهیم از لحاظ زمانی ببینیم آیا نتیجه آن این است که نیروهای امریکایی در آینده­ای نزدیک از عراق خارج می­شوند بر اساس آن چیزی که در توافق­نامه آمده؟

خیر، در آنجا بندهای جوهری وجود دارد. اولا اگر عراقی­ها با آن موافق نباشند می­تواند تا یک سال و نیم به تعویق بیفتد. دیگر این که رای­گیری ثابت می­کند که عراقی­ها خود تصمیم­گیرنده اصلی هستند و نه نمانیدگان مجلس که نماینده تمام جریان­های عراقی نیستند، به اعتقاد من این موضوع یک دلیل مهم را نشان می­دهد و آن این که به خروج نیروهای امریکایی از عراق سرعت بیشتری می­بخشد.

 

این در صورتی است که ملت عراق به توافق­نامه رای نه بدهد؟

دقیقا، اما اگر ملت عراق بخواهد نیروهای امریکایی در عراق بمانند این دیگر موضوع دیگری می­شود، این را رای­گیری نشان می­دهد. به طور عمومی نیروهای امریکایی یک سال زمان نیاز دارند تا بخواهند از عراق به گونه­ای خارج شوند که نشان از شکست سیاسی نباشد و این کار نیز خود مستلزم نوع سیاست­های رهبران جدید امریکا را دارد.

 

دوران ریاست جمهوری جورج بوش را که اکنون دیگر در حال خروج کاخ سفید است، چگونه می­بینی؟

شکستی سخت، شکست هم در سیاست­های داخلی و هم در سیاست­های خارجی ایالات متحد امریکا، و این شامل مقاومت در برابر تروریسم و سیاست­های اقتصادی نیز می­شود، بله سیاست­های بوش متحمل شکست­های بسیار سخت و سنگینی شده است، عناصری وجود داشتند که می­توانستند به آنها اعتماد کنند، اما با این حال معتقدم قصد و نیتش بد نبود، اما علمکردش در برابر بسیاری از مسائل نادرست بود، مثلا اصرارش به آنچه دموکراسی و انتخابات آزاد قبل از آن که اهتمام به مساله استقرار سیاسی بورزد، این اشتباه بزرگی بود و نتایج سلبی در عراق، ایران، افغانستان، مصر و فلسطین گذاشت. از این رو معتقدم اگر دوباره تاریخ بخواهد سیاست­های پرزیدنت بوش را به یاد آورد، یادآوری خواهد کرد که شکست خورد و به اغتشاش اقتصادی در جهان منجر شد.

 

اما این سیاست پرزیدنت بوش بود که عراق را از نظام صدام حسین خلاص کرد؟

بله این درست است، اما هم­زمان اشتباه­های مرگ­آوری را مرتکب شد، اشتباهاتی که به جدایی اجتماعی و تقسیم منطقه­ای منجر شد، صرف نظر از صدام حسین که خود من نیز از معارضان مشهور او بودم، عراق مرکز ثقل مهمی در منطقه بود، اکنون آنچه در عراق شاهدیم این است که نه مرکز ثقلی است و نه اهمیتی در منطقه دارد، در برخی دولت­ها متعاقب سقوط نظام­ها شبیه آن چه پس از سقوط صدام حسین رخ داد، گروه­های سیاسی طائفه­ای تلاش می­کنند تا به قدرت برسند، اما طائفه­های سیاسی در عراق شبیه آنچه اکنون شاهدیم منتشر نشدند، امور هم بر این اساس ساخته نشد که بگویند این شیعه است آن سنی است، این کرد است یا آن عرب. الآن متاسفانه این مسائل از مبادی اصلی ساخت کشور شده است، این اشتباه­های مرگ­آور که پس از سقوط نظام صدام حسین باعث انحلال ارتش شد و حتی موسسه­های دولتی را نیز شامل شد. حتی اگر بخواهیم پاکسازی بعثی­ها را ملاک قضایا قرار دهیم، باید به موجب آن به حساب گناهکاران بر اساس حقوق قانونیشان برسیم، اگر عراق به سمت وضعیت دیگری می­رفت و خارج از بحث طائفه­ای یک دولت ملی مستقیما پس از جنگ تشکیل می­شد وضعیت از اساس کاملا فرق می­کرد، اما جنگ ذاتا بر اساس مقاصد سیاسی انجام شد، اگر هدف اول جنگ واقعا به دلیل وجود سلاح­های کشتار جمعی بود، که اکنون مشخص شد دروغ بوده و هیچ سلاح کشتار جمعی نیز کشف نشد، یا بر اساس چیز دوم که می­گفتند نظام سابق با القاعده ارتباط داشته که آن هم نتایجش دروغ در آمد. اگر جنگ اصولا بر اساس مسائل تاریخی به وجود می­آمد و می­گفتند ما می­خواهیم به شما کمک کنیم تا از نظام صدام حسین خلاص شوید و نیروهای عراقی را نیز با همین نیت حمایت می­کردند، و حتی نیروهای ارتش عراق و برخی بعثی­ها را مورد حمایت قرار می­دادند به نتایج بسیار بهتر از اکنون می­رسیدیم. جنگ پس از آن توازن منطقه را بر هم زد و پس از آن انتقال مساله طائفه­ای به همسایگان به طور واضح آغاز شد، درست است آنها عراق را از شر صدام حسین نجات دادند اما به دلایلی که روشن نیست و درباره آن نیز هیچ چیز نمی­گویند.

 

آیا تو نسبت به ریاست جمهوری باراک اوباما خوش بینی؟

در برابر رئیس جمهوری منتخب مشکلاتی وجود دارد، وی دولتی را تحویل می­گیرد که با فروپاشی اقتصادی رو به رو است، مشکلات داخلی و خارجی دارد، مشکلات گره خورده­ای با کشورهای جهان دارد، به ویژه در جهان اسلام و کشورهای خاورمیانه و با روسیه و چین. در گذشته دنیا دو قطبی بود، یک طرف اتحاد جماهیر شوروی بود و یک طرف ایالات متحد، اما کنون دنیا چند قطبی است، از جمله اروپا و چین و روسیه که هر کدام اوباما را با مشکلاتی مواجه می­کنند، رئیس جمهوری منتخب مجبور شد وزیران واقعا قدرتمندی را به کار گیرد که به وضوح آرایی دارند که برای اجرای آنها هیج تسامح و تساهلی قائل نیستند، از وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون گرفته یا وزرای اقتصاد و دفاع یا حتی معاون رئیس جمهوری که من کاملا می­شناسمش و می­دانم به رای و نظرش کاملا اطمینان دارد.

 

آیا در میان کسانی که فکر جنگ را تایید کردند، ایاد علاوی هم بود؟

نه.. هرگز، من به شخصه و همچنین جنبش وفاق ملی به فکر تغییر نظام از داخل بودیم.

 

اما تلاش­هایی انجام دادید و موفق نشدید و هر کس که دست به این کار زد اعدام شد؟

بله دست به چنین تلاش­هایی زدیم و متاسفانه برخی برادرانمان نیز شهید شدند، زیرا مورد حمایت کافی قرار نگرفتیم، از این رو من معتقدم نجات از زمان نظام صدام یک مساله اساسی بود، اما تغییر نظام صدام با یک آشوب تمام عیار صحیح نبود، بلکه باید امور به گونه­ای دیگر پیش می­رفت که آنچه اکنون حاصل شد به دست نمی­آمد. من خواهان فهم تازه­ای در منطقه هستم، رهبران جدید امریکا نیز باید اوضاع را در عراق درک کنند، من خواهان تشکیل موسسات عراقی بر اساس اصول ملی هستم نه تصفیه حساب­های طائفه­ای.

 

گفته می­شود از جمله افرادی بودی که بیشتر از همه سیاستمداران عراقی به امریکایی­ها نزدیک بودی، آیا بین تو و کاخ سفید مناقشه یا گفت و گویی درباره سیاست های شکست خورده شان در عراق صورت می­گرفت؟

آنچه برای من مهم است این است که کاری برای استقرار عراق و سلامت منطقه به طور کل بکنم، این که صداقت قربانی مسائل سیاسی شود نیز کاملا مردود است. از این رو دوستی و روابطم با مسئولان امریکایی برای مصالح عراق و ملت عراقی انجام می­شود، همان طور که به طور واضح در مورد توافق­نامه امنیتی نیز میان عراق و امریکا بحث­هایی صورت گرفت که من آن را نپذیرفتم تا این که موضوع رای­گیری و سند اصلاحات سیاسی مطرح شد. بله ناامیدی بسیاری نسبت به سیاست امریکا در عراق و خارج از آن وجود دارد. در سخنرانی که در برابر کنگره امریکا سه ماه پیش انجام دادم گفتم که با عراق به گونه­ای رفتار نکنید که انگار کشوری اشغال شده است، شما کشوری قدرتمند و بزرگ هستید به یاد بیاورید آنچه را که در انقلاب بیست زمانی که عراق تحت اشغال بریتانیا بود، رخ داد. روابطتان را با عراقی­ها بر اساس دوستی و شراکت مساوی حقیقی میان دو ملت و دو دولت تعریف کنید. متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد و می­دانید که کاخ سفید اکنون احساس سرخوردگی می­کند، اکنون آنها درباره خروج از تنگنا صحبت می­کنند، کاخ سفید حتی در برابر دزدان دریایی در سومالی نیز عاجز مانده است.

 

درباره آشتی ملی سخن گفتی، پس از گذشت سال ها چه اتفاقی بر سر آن افتاد؟

آنجا فرقه­های متعدد به وجود آمد، شیعه و سنی، صدری­ها و فضیلتی­ها، آشوریان و ترکمن­ها، عرب و کرد. آشتی خود میان جناح­های مختلف دینی و نژادی عراقی مطرح نیست، مثلا در عراق کردها ضد اعراب نیستند یا عرب­ها ضد کردها، حتی آشوری ها و ترکمن­ها ضد کسی نیستند یا حتی گروه­های دینی و مذهبی ضد کسی نیستند که بخواهند با یکدیگر آشتی کنند، این سیاست­ها متاسفانه سیاست­هایی است که کاخ سفید ایجاد کرد. آنچه منظور من از آشتی ملی است، آشتی سیاسی است، اولا رجوع به قانون اساسی و اصلاح بخشی از آن، من آن را در رسانه­های عراق مطرح کردم. ثانیا، رسیدگی به موضوع اعضای سابق ارتش و پلیس و بازسازی جایگاه نیروهای مسلح، ثالثا، رسیدگی به وضعیت میلیون­ها پناهنده عراقی در خارج از کشور که سرافراز به عراق باز گردند و به کارشان مشغول شوند و در بازسازی عراق به صورت جدی سهیم شوند، رابعا پرهیز از هر گونه تصفیه حساب سیاسی و طائفه­ای، خامسا، بازسازی مراکز اصلی دولت مانند مراکز خدماتی، امنیتی و ارتش، متاسفانه اکنون آماری از شمار کارمندان فعال وابسته به احزاب کمونیست، الدعوه، مجلس اعلا، سنی­ها و ترکمن­ها به گوش می­رسد که سفیر و مدیر کل شده­اند و متاسفانه توازن قوا را به هم ریخته­اند. اکنون عراق به وضعیتی مبتلا شده که پس از انقلاب 1920 تاکنون سابقه نداشته است. اکنون اگر می­خواهی کاری انجام دهی باید ثابت کنی قومیت و مذهبت چیست. در حالی که ما وقتی به یاد انقلاب 20 می­افتیم می­بینیم که این انقلاب عمدتا در مناطق شیعه نشین عراق رخ داد اما در آن سنیان، مسیحی­ها و کردها نیز مشارکت داشتند. ما باید مسیر سیاسی خود را اصلاح کنیم. اگر خواهان استقرار در عراقیم باید جوهر تحرک سیاسی را در مساله آشتی ملی محقق کنیم. این امور از راه­های رسانه­ای و جنجال رخ نمی­دهد بلکه باید به شکل آرام و واضح صورت گیرد.

 

نظر شما درباره مجالس اسناد عشایر چیست؟

این خود یکی از بارزترین دلایلی است که نشان می­دهد دولت مساله ساخت موسسات ملی امنیتی یا خدماتی را زیر پا می­گذارد.

 

امروز انجام وظایف دولت عراق چگونه ارزیابی می­کنید؟

ضعیف و منطبق بر تصفیه حساب­های سیاسی، فساد اداری بسیار زیاد است، سازمان­های دولتی قوانین را زیر پا می­گذارند. ائتلاف یکپارچه چهار سال دولت را در دست داشت اما نتوانست ارتش و پلیس ملی بسازد از این رو مجبور شدند مجالس اسناد و غیره را پایه ریزی کنند و این خود کار اشتباهی است به جای این کار باید سازمان­های ملی را ساخت. 

  

نظر شما :