دیپلماسی ایران به‌دنبال همکاری اقتصادی یا جنجال‌های سیاسی؟

۰۶ بهمن ۱۳۸۷ | ۲۳:۴۱ کد : ۳۷۸۵ اخبار اصلی
دیپلماسی ایران حتی اگر توسعه اقتصادی و همکاری‌های تجاری را بر ادامه جنجا‌ل‌های سیاسی پیرامون موضوع هسته‌ای خود برگزیند، بازهم توجه به الزامات سیاسی و دیپلماتیک برای حل و فصل تیرگی‌ها و بی اعتمادی‌هایی که بر روابط تهران و دیگر کشورهای در راستای برقراری روابط اقتصادی حاکم است را نباید از نظر دور نگاه دارد.
دیپلماسی ایران به‌دنبال همکاری اقتصادی یا جنجال‌های سیاسی؟

هفته گذشته معاون وزارت امور خارجه ایران خبر از اعلام آمادگی تهران برای تامین گاز مورد نیاز اروپا داد، این خبر گرچه با بازخوردهایی از سوی مقامات اروپایی مواجه نشد و استقبالی از آن بیشتر از درج صرفا یک خبر از سوی رسانه های داخلی و خارجی به عمل نیامد اما چراغ کم سویی در مسیر پر پیچ و خم دیپلماسی ایران برای گشایش بن بستی است که برنامه هسته ای ایران در آن قرار گرفته است.

اما یک شنبه، ششم بهمن ماه خبر دیگری توجه تحلیل گران را به خود جلب کرد؛ احتمال سفر گرهارد شرودر، صدراعظم سابق آلمان به تهران در ماه آتى ميلادى، این خبر که ابتدا از سوی رسانه های آلمانی منتشر شده است، از دو جهت قابل تامل است، اول آنکه شرودر در کسوت صدراعظمى آلمان از حق ايران در برخوردارى از فعاليت صلح آميز هسته‌اى دفاع کرده و دوم آنکه وی یکی از اعضای هیات مدیره یک شرکت گازی در آلمان است، به این ترتیب بعید نیست که صدر اعظم سابق آلمان در سفری که برنامه ریزی شده است، گفت و گو با مقامات تهران را در دو محور عمده یعنی برنامه هسته ای ایران و بررسی زمینه های صادرات گاز ایران به اروپا پیگیری کند.

در این صورت دستگاه دیپلماسی ایران که گفت و گو های متعددی را با کشورهای منطقه ای، اروپایی و روسیه و چین با هدف شفاف سازی برنامه هسته ای خود، جلب نظر مساعد این کشورها در جامعه جهانی نسبت به ماهیت صلح آمیز برنامه هایش و اثبات حقوق حقه ای که جمهوری اسلامی همواره در طول مسیر هسته ای شدن بر آن مهر تایید گذاشته، انجام داده است؛ اکنون شاید باید برای خروج از بن بست طولانی مذاکرات، با نگاه به تحولات داخلی امریکا و شرایط اقتصادی جهان، یکی از دو راه توسعه همکاری های اقتصادی با جهان پیرامون و یا ادامه تحرکات دیپلماتیک با امید به مشخص شدن انتهای مسیر هسته ای خود را انتخاب کند.

در این خصوص بسیاری از صاحب نظران معتقدند که شرایط اقتصادی جهان به گونه ای است که کشورهای تحت تاثیر، ضمن تقویت زمینه های رشد و توسعه اقتصادی، از هر اقدامی هزینه بر و دغدغه برانگیز بواسطه محدودسازی دامنه بحران در داخل کشورهای خود پرهیز می کنند و این در حالی است که گفته می شود ایران در زمزه کشورهایی است که از موج دوم بحران اقتصاد جهانی ضربات قابل توجهی را خواهد دید، هر چند که اصلی ترین زیان اقتصادی برای ایران وابسته به نفت در سایه کاهش چشم گیر قیمت جهانی نفت به موازات کاهش تقاضای جهانی این محصول، خود را نمایان ساخت و همین مسئله به تنهایی تبعات فراوانی را در بودجه سالیانه این کشور و برنامه های پنج ساله توسعه آن بدنبال خواهد داشت.

با این حال نباید این نکته را از نظر دور داشت که دیپلماسی ایران حتی اگر توسعه اقتصادی و همکاری های تجاری را بر ادامه جنجال های سیاسی پیرامون موضوع هسته ای خود برگزیند، بازهم توجه به الزامات سیاسی و دیپلماتیک برای حل و فصل تیرگی ها و بی اعتمادی هایی که بر روابط تهران و دیگر کشورهای در راستای برقراری روابط اقتصادی حاکم است را نباید از نظر دور نگاه دارد.

در واقع در صورتی که تهران قصد در پیش گرفتن مسیر همکاری اقتصادی با جهان را با هدف توسعه ای پایدار داشته باشد، ابتدا باید زیرساخت های سیاسی آن را آماده کند، در این باره نظر غرب توقف کامل غنی سازی است که خلاف نظر ایران برای ادامه برنامه صلح امیز هسته ای خود است، اینکه همین تفاوت دیدگاه منشاء اصلی اختلافات میان ایران و غرب است، پذیرفتنی است اما بی شک شرایط کنونی جهان هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ حاکم شدن تفکراتی متفاوت در ساختار سیاسی ایالات متحده امریکا، روزنه های امید برای دست یابی به نتیجه هایی مورد توافق را از میان نبرده است.

به عنوان نمونه ایران می تواند مشابه اقدامی که هفته گذشته در اعلام آمادگی برای تامین گاز اروپا کرده است را با دقت نظر همچنان پیگیری کند، بی تردید زمینه های نیاز اروپا و همچنین چین و ژاپن به انرژی و بازار مطلوب اقتصادی آن هم در شرایطی که دامنه بحران امروز بیش از گذشته کشورهای اروپایی و شرق آسیا را دامن گیر می کند؛ فرصت هایی مناسب برای پیشبرد اهداف سیاسی ایران فراهم خواهد ساخت، از سوی دیگر حتی با وجود رد این نظر از سوی بسیاری از تحلیل گران که روی کار آمدن اوباما در امریکا تحولی اساسی در روابط تهران و واشنگتن و بطور کلی تهران و غرب ایجاد می کند؛ نمی توان روی کار آمدن تفکری متفاوت با قبل در امریکا نسبت به ایران را نادیده گرفت.

در وبسایت کاخ سفید در مورد سیاست تازه در قبال ایران آمده است که باراک اوباما از دیپلماسی سخت، مستقیم و بدون پیش شرط در قبال ایران حمایت می کند.

از سوی دیگر هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا در دولت جدید، در جلسه کمیته روابط خارجی مجلس سنا اظهار داشت که سیاست دولت جورج بوش در مورد ایران بی‌اثر بوده و به همین دلیل لازم است رویکردی تازه در پیش گرفته شود.

به نظر می‌رسد که اوباما، بر خلاف رئیس‌جمهور قبلی، قصد ندارد گفت‌وگو و احتمالا رابطه با ایران را به متوقف ساختن برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی مشروط کند، در صورت صحت این نظر، تهران می تواند بسترهای یک بازی برد- برد را در برابر امریکا و غرب فراهم کند، بازی ای که یک سوی آن توسعه همکاری های اقتصادی با اروپاست و سوی دیگر بهره گیری از فرصتی است که در سایه مستقیم و بی قید و شرط بودن سیاست های احتمالی امریکا در برابر ایران حاصل می شود.

با این وجود نمی توان روی دیگر ماجرا را نیز برای داشتن درک و تصویری نزدیک تر به واقعیت از نظر دور داشت، اینکه ایالت متحده امریکا و دیگر اعضای 1+5 اکنون بیش از گذشته شرایط اعمال فشار اقتصادی بر ایران را به واسطه جهان شمولی بحران اقتصادی در اختیار دارند و این امکان وجود دارد که تهران تحت تاثیر تبعات بحران اقتصادی در کنار آثار تحریم های قبلی بر اقتصاد داخلی کشور، توقف برنامه هسته ای را حتی برای کوتاه مدت پذیرا شود.

همچنین اینکه استراتژی امریکا با آمدن اوباما همچنان بلاتغییر باقی است و ادامه برنامه هسته ای ایران-همانطور که باراک اوباما نیز چندین بار تاکید کرده است - از چالش های اساسی پیش روی این کشور است.

آنچه باید دست اندرکاران دستگاه دیپلماسی کشور به آن واقف باشند، این است که نباید بگونه ای پیش رفت که عرصه عمل برای جمهوری اسلامی ایران تنگ شود و کار به جایی برسد که تهران مجبور به رها ساختن برنامه هسته ای خود بدون کسب کوچکترین امتیاز آنهم پس از پشت سر گذاشتن مسیر طولانی مذاکرات شود، برای توفیق در این راه، تنها تابلوی هدایت کننده، منافع ملی کشور است.

 


نظر شما :