سربازان بیشتر برای چه؟

۰۹ مرداد ۱۳۸۶ | ۲۰:۲۰ کد : ۴۳۰ اخبار اصلی
بنجامین فردمن از موسسه سياست خارجى به تحليل افزايش توان ارتش آمريکا پرداخته و مى نويسد که جورج تصميم نا به جايى گرفته و دليلى براى اين کار وجود ندارد. او مى گويد سرباز بيشتر يعنى چه؟

 

واشنگتن در پی جمع آوری نیروی جدید است. اما این بار، ایالات متحده و اتحادیه جماهیر شوروی رقابتی برسر درهم شکستن همدیگر در صحنه نظامی ندارند. در این نوبت سیاستمداران واشنگتن و دانشمندان در حال رقابت هستند تا ببینند چه کسی می تواند زمین نظامی بیشتری را به تیروی ارتش امریکا بیفزاید.

توضيح عکس: تصوير ساخته شده جورج بوش با عکس سربازان کشته شده آمريکايى

ژانویه گذشته، جورج بوش ريیس جمهور آمریکا، پیشنهاد افزایش 27 هزار نیروی دریایی و 65 هزار سرباز نظامی را به دسته بندی نظامی در طی 5 سال مطرح کرد. طرح از لایحه قانونی اختیار مالی سال 2008 که شامل سرمایه اولیه برای توسعه بود، دفاع می کند و بخشی از لایحه قانونی نهایی خواهد بود که بوش بعد از این سال آنرا قانونی خواهد کرد.

 

جان مک کین،هیلاری کلینتون ، باراک اوباما، میت رامنی و رادی جولیانی حتی از افزایش بیشتر آن حمایت کردند.

به نظر می رسد هرکسی که به این موضوع اهمیت می دهد، به تعداد سربازان بیشتر توجه دارد. .هنوز کسی این یک سوال واضح را نپرسیده است : سرباز بیشتر برای چه؟

 

توسعه سرویس ارتش امریکا آرزوی گم شده اشغال و دولت سازی را تقویت می کند و می تواند تروریسم را شکست دهد و امنیت ملی امریکا را تقویت کند. رهبران خردمند از این ماموریت حکم داده شده و توسعه نیرو ها جلوگیری می کنند و برآنچه کارکردی است متمرکز می شوند.

 

اگرچه ممکن است این کار به لشگرکشی خوبی منجر شود اما توسعه نیروها احمقانه است. اولاً این کار بسیار گران است؛ 108 بیلیون دلار از سال 2007 تا 2013 و 15بیلیون دلار یک سال پس از آنکه این رقم براساس تخمین اداره بودجه کنگره است.

 

دوماً، این کار از کیفیت نیروها را می کاهد.چراکه ارتش با تازه سربازان مشکل دارد، توسعه به استاندارهای مقدماتی نیاز دارد.سوماً، توسعه بسیار دیر به عراق می رسد. سربازان جدید و تربیت آنها تا سال 2012 پایان نمی پذیرد. هیچکدام حتی تا قبل ازسال 2009 مهیا نمی شود. تا آن موقع ایالات متحده مایل است که عراق را ترک کند یا حداقل از سطح نیروهایش درآنجا  بکاهد.

 

بدون عراق، ایالات متحده نیروهای کافی برای جنگ در افغانستان و دفاع از متحدینش را دارد. ارتش آماده به خدمت، ذخیره ها، گارد ملی، و نیروی دریایی همه باهم حدود 1  میليون200 هزار سرباز را تشکیل می دهد، حدود پانصد هزار ازآنها نیروی نبرد هستند.حتی اگر ارتش امریکا هنوز 25 هزار سرباز درافغانستان در 5 سال داشته باشد ومقدار مشابهی را برای محور بودن درآنجا آماده کند.

 

75 هزارسرباز اضافه و نیروی وسیع دراروپا وآسیا برای دفاع درمقابل جنبه های نامطلوب توافقات کشورها با کره شمالی فراهم خواهد بود. رفتار اخیر روسیه مشکل ساز است، اما روزهای نگرانی درمورد تانکهای ارتش سرخ از بین رفته است و هرآنچه موجب ترس ونگرانی درمورد چین وتایوان است، در نبردی در تنگه تایوان از طریق نیروی هوایی ودریایی ونیروی زمینی ازبین خواهد رفت.

پس سربازان جدید برای چیست؟ پاسخ معمول این است که برای اثبات بخش های شکست خورده.

منطق اصلی این است: تروریست ها درکشورهایی که کمبود حکومت های کاربردی دارند سازمان دهی می شوند. چنین بخش ها ودولت های شکست خورده ای همچنین منجر به جنگ غیرنظامی وآسیب های بشری می شوند که وجدان ما را آزرده وثبات منطقه ای را تهدید می کنند. برای جلوگیری از چنین پیامدهایی، ایالات متحده باید از اختیار گسترده پشتیبانی کند یا در هرج و مرج، نظم ایجاد کند.

 

این امر به چکمه هایی بر روی زمین احتیاج دارد. تحلیلگر های دفاعی مثل موسسه راند از اشغالهای گذشته برای این که به ما بگویند چه تعداد سرباز برای حفظ چنین نظمی احتیاج است، استفاده می کند: حداقل یک نف ربرای هر50 نفر درسرزمین های اشغال شده است.

برای اعمال چنین فرمولی در پاکستان، به زودی خواهید دید که ایالات متحده و متحدین غربیش به نیرو احتیاج دارد تا نیروی پتانسیل جهانی بخش های شکست خورده را آرام کند. براساس این فرمول، اشغال پاکستان به تنهایی به 3 میلیون 400 هزار سرباز احتیاج دارد. تعدادی بیش از همه سربازان در ناتو.

دانش متعارف درباره دولت های شکست خورده در پی جمع کردن دو موضوع مبارزه با تروریزم ودولت سازی است. اشتباهی که برپایه دوافسانه است. اول این که ایالات متحده می تواند در سرکوبی جنگ های غیرنظامی و بازسازی شهرهای آسیب دیده مهارت پیدا کند. دوم این که امنیت ملی امریکا احتیاج دارد که این باشد.

 

بخش های شکست خورده درانتها مشکل سیاسی هستند. آنها به وسیله استفاده ماهرانه از قدرت حل می شوند نه زور. اشغالگران دوراز وطن، ناآشنا با  آداب وسنن محلی، زبان وساختارسیاسی، بعید است که با مهارت حکومت شوند. سابقه نیروهای خارجی شورش های عمیق را آرام می کند. فقط به عراق نگاهی بیفکنید.

افغانستان نشان می دهد که کم می تواند زیاد باشد. با وجود این که سیاست امریکا درآنجا مبتنی بر جلوگیری از ماموریت دولت سازی بوده است ارتش با عراق مقایسه می شود اما با موفقیت بیشترو علیرغم کمبود کنترل از سوی پایتخت.

خبرخوب این است که مبارزه با تروریزم احتیاجی ندارد فقط افغانستان، یک خطر جدی برای امریکا ایجاد کرده است. حتی آنجا، مشکل این است که حکومت متحد با القاعده است.

درحقیقت، جنگهای غیرنظامی تروریستها را جذب کرده است،

آنچه ایالات متحده احتیاج دارد سربازان بیشتر نیست، بلکه منع بیشتر دراستفاده آنچه قبلا داشته است، می باشد.

 


نظر شما :