تنها کار دولت نهم در صنعت هسته‌ای، روغن کاری تاسیسات بود

۰۳ خرداد ۱۳۸۸ | ۱۵:۱۶ کد : ۴۶۶۲ اخبار اصلی
گزارش نشست پیامدهای بین‌المللی انتخابات دهم ریاست جمهوری در جبهه مشارکت ايران
تنها کار دولت نهم در صنعت هسته‌ای، روغن کاری تاسیسات بود

در ابتدای نشست علی مزروعی عضو دفتر سیاسی جبهه مشارکت توضیحاتی را درباره تصمیم های کلان کشور در امر سیاست خارجی و تحت لوای برنامه چشم انداز 20 ساله ارائه داد. وی در این باره گفت: در سال 82 نظام تصمیم گیری کشور بعد از سال ها تجربه به این نتیجه رسید که ما باید به تبیین جایگاه ایران در منطقه و جهان بپردازیم و ببینیم کجا هستیم و به کجا باید برویم؟ بر اساس این نگاه بود که دولت سید محمد خاتمی مباحثی را سامان داد که بعدها در قالب سند چشم انداز توسعه 20 ساله کشور در مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد بررسی قرار گرفت و بر پایه این سند، افق حرکتی جمهوری اسلامی ترسیم شد. این مصوبه به امضای رهبری رسید و مبنای نوشتن برنامه چهارم توسعه شد.

وی افزود: هدفی که ترسیم شد این بود که ایران باید در سال 1404 به جایگاه برتر منطقه ای دست یابد. بنابراین در طول اجرای برنامه باید مرحله به مرحله ارتقا پیدا می کردیم تا به شاخصه های لازم برای دستیابی به آن جایگاه برسیم.

نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی اضافه کرد: چیزی که در نهایت به عنوان قانون تصویب شد شامل 15 فصل بود که فصل اول آن "رشد ملی اقتصادی دانایی محور در تعامل با اقتصاد جهانی" نام داشت و این یکی از مهم ترین فصول این برنامه ها بود که به تعامل سازنده ما با محیط پیرامونی و دنیا بازمی گشت.

وی با بیان اینکه در دنیای امروز هیچ کشوری نمی تواند بدون تعامل مثبت با دنیا به پیشرفت برسد، ادامه داد: بر اساس آن قانون دولت های ما موظف شدند که هر سال گزارشی ارائه دهند تا ببینیم چقدر توانسته ایم در راستای سند چشم انداز حرکت کنیم. اما در دولت آقای احمدی نژاد به این الزام قانونی توجهی نشده است. البته مجمع تشخیص گزارشی را تهیه کرده است که عنوان آن "وضعیت اقتصادی اجتماعی ایران در مقایسه با کشورهای آسیایی" است و به دنبال آن بوده تا میزان پیشروی کشور را بر مبنای برنامه ها ارزیابی کند. متاسفانه جز دو سه شاخص، نه تنها به هدف ها نرسیده ایم بلکه پایین تر از حد سابق قدم برداشته ایم. این مسئله را باید با توجه به افزایش قیمت نفت در دولت احمدی نژاد درنظر گرفت که نشان می دهد چه مسیر پرهزینه ای را طی کرده ایم. ما در انتخابات دهم می توانیم بیش از پیش به تحقق اهداف سند چشم انداز بیندیشیم.

مزروعی خاطرنشان کرد: متاسفانه جامعه ما زیاد به اهمیت سیاست خارجی و تاثیر آن بر مسائل اقتصادی واقف نیست و کمتر به تبعات عدم تعامل با دنیا آگاهی دارد.

پس از او، دکتر محسن امین زاده معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات سخنرانی کرد. وی در تشریح تفاوت سیاست خارجی دولت نهم با دولت های قبل گفت: ماجرای سیاست خارجی، یک تفاوت قابل توجه با سایر حوزه ها دارد. شاید هیچ حوزه ای اعم از فرهنگ و اجتماع و ... به اندازه سیاست خارجی دچار مشکل نیست چون سیاست خارجی دولت ما منظومه ای از دروغ است؛ به این معنی که تصویری که از سیاست خارجی خود به مردم ارائه می دهد مجموعه ای از دروغ ها و قلب واقعیات است.

وی ادامه داد: اما تنها سیاست خارجی ما از بنیان دچار مشکل نشده است و تنها کارشناسان برجسته این حوزه جای خود را به کارشناسان و مدیران ناکارآمد نداده اند. همچنین نخبه ستیزی تنها مربوط به این حوزه نیست و این عرصه تنها جایی نیست که برنامه ریزی و استراتژی دقیقی در آن وجود ندارد. اما باید بگویم که در حوزه سیاست خارجی تمام بنیادهای ریخته شده در دوران انقلاب در حال نابودی است و همه صاحبان دانش و تجربه، برکنار شده و یا نقش خود را از دست داده اند. تمام وجاهتی که دولت خاتمی در دنیا برای کشورمان به دست آورد آسیب اساسی دیده است.

معاون پیشین وزارت خارجه اضافه کرد: مشکل این است که یک قلب بزرگ صورت می گیرد و آن اینکه دولت توانسته است در بخشی از جامعه، وضعیت سیاست خارجی خود را موفق جلوه بدهد؛ در حالی که اغلب کارشناسان متحیرند که چگونه می توان این نابسامانی گسترده را سروسامان داد. البته صداوسیما و رسانه ها هم به دولت در این مسیر کمک می کنند ولی این همه مسئله نیست. دولت با سیاست ماجراجویانه بر عناصری تکیه کرده است که دغدغه های جهان اسلام و جامعه ما نیز هست؛ دغدغه هایی درباره فلسطین و حضوم غربی ها در منطقه. اما به رغم نمایشی که دولت در سیاست خارجی داشته، اصلا به منافع ملی ما توجهی نشده است.

امین زاده تصریح کرد: شان ملی ایران در جهان لطمه دیده است و فرصت های بزرگی را از دست داده ایم و تهدیدهای مهمی هم متوجه امنیت ملی شده است. این دولت حتی به دوستان خودش هم رحم نکرده است؛ تا جایی که حتی فلسطین نیز از سیاست های آسیب زای آن بی نصیب نمانده است.

وی افزود: حال این پرسش پیش می آید که اگر چنین است چرا واکنشی در قبال این همه فاجعه آفرینی وجود ندارد؟ چرا اگر دولت تا این اندازه بد عمل کرده است، ما هنوز در معرض حمله قرار نگرفته ایم و چرا اوضاعمان بدتر از این نیست؟ علت اساسی آن است که این دولت خواسته یا ناخواسته همچون درآمد 300 میلیارد دلاری نفتی، از فرصت های بین المللی برخوردار بوده و به همان اندازه که از درامدهای نفتی استفاده کرده، توانسته کشور را در فساد و تورم اداره کند و در سیاست خارجی نیز چنین کند.

به گفته امین زاده، ایران سال هاست که بزرگ ترین موقعیت ها را داشته و بزرگ ترین جرم دولت نهم هم این است که آن 300 میلیارد دلار درآمد را به راحتی هزینه کرده و فرصت های بی نظیر کشور را از دست داده و به ماجراجویی های خود در صحنه بین المللی ادامه داده است. به تعبیری، اگر دولتی متعادل و خردمند مدیریت سیاست خارجی را به دست داشت فرصت های بزرگی را که در این سال ها نصیب ایران شده بود در جهت ارتقای منزلت ایران به کار می گرفت.

وی توضیح داد: ایران طی دو دهه پیش در معرض فرصت های عجیبی قرار گرفته است. کشور ما با فروپاشی شوروی سابق از دست یک ابرقدرت جهانی که دست کم سه قرن تاخته و در مسائل ایران دخالت داشت آسوده شد. با سقوط صدام در عراق دیگر هیچ راهی برای اخلال در ایران وجود ندارد و همه کشورها در وضعیتی قرار گرفته اند که شاید در سال های قبل آن را امری موهوم می پنداشتند. ایران امروز بازیگری مهم تر از روسیه در منطقه است و این مسئله در 200 سال گذشته سابقه نداشته است. تاثیرگذاری ایران حتی در حوزه آسیای میانه و حوزه سنتی امپراتوری روسیه بی سابقه است. جهان به بازیگری ایران برای امنیت منطقه نیازمند است و آمادگی برای به رسمیت شناختن نقش ایران را هم نشان داده و آماده است تا سهم کشور ما را در مدیریت جهانی در اختیار بگذارد. در کنار اینها قدرت نفت و انرژی، ارتقای نیروی انسانی و ساختار جغرافیایی ایران پس از سقوط شوروی سابق، موقعیتی استثنایی به لحاظ ژئوپلتیکی و اقتصادی در اختیار ایران قرار داده است.

معاون وزارت خارجه دولت سیدمحمد خاتمی تصریح کرد: اگر به ایران حمله نمی کنند به این دلیل است که به راحتی از آن درآمد 300 میلیارد دلاری برداشت می کنند و بر سر همه مسائل از جمله عراق مذاکره می کنند و حتی به مدعاهای خودشان هم رحم نمی کنند. چنین رفتاری فرصت ها را از ما سلب می کند. اما بخش زیادی از فرصت ها همچنان باقی است و اگر این دولت جای خود را به دولتی خردمند بدهد، فرصت ها همچنان قابل تحقق هستند.

او به بخشی دیگر از عملکرد دولت نهم پرداخت و گفت: شما رفتار کشورهای خلیج فارس را در برابر ما ببینید تا متوجه شوید که این دولت چه کرده است. این کشورها محو قدرت ایران بودند ولی امروز با زبانی دیگر برای برخورد با دولت و ملت ایران استفاده می کنند. فراموش نکنیم که بزرگ ترین اجماع جهانی در شورای امنیت در برابر ایران شکل گرفت. من انتخابات آینده را یکی از مهم ترین انتخابات های جهانی می دانم و به نظرم بعد از انتخابات امریکا، بیشترین توجهات را معطوف خود خواهد کرد. چرا که این رویداد در کشوری برگزار می شود که تاثیر زیادی در سیاست های جهانی و منطقه ای دارد. امیدوارم بتوانیم این شرایط نابسامان را بازسازی و از فرصت های باقی مانده استفاده کنیم.

معاون سابق وزارت خارجه سپس به پرسش هایی که حاضران مطرح کردند پاسخ داد. او در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه "اگر در این چهار سال دولتی معتدل بر سر کار بود، پرونده هسته ای ایران چه روندی را طی می کرد؟" گفت: یکی از دروغ های بزرگ این دولت در همین بحث هسته ای است. شاید از سخت ترین دروغ هایی است که با آن مواجه شدیم. دولت احمدی نژاد نشان داده که صنعت هسته ای ایران متعلق به دوره اوست و تنها این دولت در تاسیس آن نقش داشته است.

وی افزود: سهم دولت نهم در تحقق صنعت هسته ای ایران 10 تا 15 درصد است. وقتی دولت گذشته کار را تحویل این دولت داد، تقریبا همه پایه های این صنعت ساخته شده بود و امکان آن را فراهم کرد تا ایران جایگاه خود را به عنوان کشوری هسته ای ببیند. تنها کاری که دولت نهم کرد، روغن کاری تاسیسات و روشن نگه داشتن سانتریفیوژها و خط تولیدی بود که از دولت قبل تحویل گرفته بود. آنچه این دولت تولید کرد بحران هسته ای ایران است. 70 درصد بحران هسته ای ایران متعلق به دولت احمدی نژاد است. وقتی اولین سانتریفیوژ ایران آغاز به کار کرد و آزمایش شد، آن روز باید جشن گرفته می شد، در حالی که در آن روز درایت دولت حکم می کرد که جنجال آفرینی صورت نگیرد. هسته ای شدن به اندازه کافی نگرانی جهانی ایجاد می کند و هنر دولت این است که باید مانع تبلیغات منفی علیه کشور شود.

محسن امین زاده در ادامه یادآور شد: امریکا می خواهد هدف ما را نظامی جلوه دهد بنابراین دولت باید طوری عمل می کرد که این ذهنیت ایجاد نشود. در زمان آقای خاتمی کسی ایران را تهدید نمی دانست. ایران ucf اصفهان را راه اندازی کرد و آقای خاتمی آن را تولید شده به دولت نهم تحویل داد. سیاست هسته ای ایران باید بر اساس اعتمادسازی پیش می رفت تا آن تصاویری که می خواستند از ما ارائه دهند ایجاد نشود. متاسفانه سیاست دولت نهم در خدمت افراطی ترین جناح های اسرائیل و امریکا قرار گرفت و مطلوب ترین فرصت ها را برای جوسازی علیه ایران فراهم کرد. دولت نباید اجازه شکل گیری اجماع جهانی علیه ما را می داد. فرض کنیم که مدتی هم سانتریفیوژ ساختیم. اینهایی را که ساختیم به چه کار می آید؟ 5 هزار یا 8 هزار سانتریفیوژ. با آنها چه می توانیم بکنیم؟ نیروگاهمان کجاست که استفاده اش کند؟ قرارداد نیروگاه بوشهر با روسیه همراه با سوخت است. پس تولید این سانتریفیوژها برای چیست؟ چرا دنیا را نسبت به خود نگران می کنیم؟ اینها سوال هایی است که دولت هیچ پاسخی برایشان ندارد. دولت با هوچی گری تنها توانست تصویری قلب شده از ما ارائه دهد و به جای اینکه به دنیا بقبولاند فعالیت هسته ای ایران صلح آمیز است به مسیری رفت که در خوشبینانه ترین نگاه، همه کشورها نمی دانند ایران می خواهد چکار کند. در این شرایط هر قطعنامه ای که علیه ما می دهند تصویب می شود. این امر جز از عملکرد دولت به دست نیامده است. دولت بعدی میراث دار تلخ ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت است که بی نظیرترین تصمیمی بود که شورای امنیت در قبال ایران گرفت و ما را رسما تحریم کرد. تحریم های ایران در سال های قبل به این شدت و در حد تمام کشورها نبود.

وی اضافه کرد: البته نهادهای مافوق وزارت خارجه نیز در تصمیم سازی ها موثرند اما در دولت خاتمی، وزارت خارجه کمک زیادی به اعمال سیاست های خردمندانه خارجی می کرد. به طور طبیعی دخالت هایی در سیاست خارجی وجود دارد اما مسئله اینجاست که بی تدبیری صورت گرفته است. مگر دولت نهم اجازه مذاکره با امریکا را نداشت؟ و مگر به انواع مختلف پیغام و پسغام نداد؟ این دولت با دولت قبل - با همه محدودیت هایی که داشت - بسیار متفاوت بود. دولت نهم کاملا برعکس دولت خاتمی عمل کرده است. من بازسازی این حجم تخریب را بسیار دشوار می دانم. شاید بازگرداندن نخبگان بتواند گره هایی را از کار ما بگشاید. اما ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، به معنی تحویل پرونده ما به امریکا بود. ما خیلی گوشزد کردیم که این اتفاق نیفتد اما اتفاقی رخ داد که برای خروج از آن باید کارهای زیادی انجام داد.

وقتی یکی از حاضران به عملکرد دولت خاتمی، انتصاب های خارج از وزارت خارجه برای سفارتخانه ها و شهادت دیپلمات های ایرانی در افغانستان انتقاد کرد، امین زاده گفت: وقتی 9 دیپلمات ایرانی شهید شدند، من مسئولیتی در حوزه افغانستان نداشتم ولی همزمان با آن بود که مسئولیت گرفتم. در آن موقع سیاست ها در قبال افغانستان مبتنی بر سیاست های سنتی بود که بعدها شروع به دگرگونی کرد. من این افتخار را دارم که بگویم تمام عوامل آن جنایت مجازات شدند بدون اینکه در معرض تهدید قرار بگیریم و آنها دیگر نتوانند در مرزهای ایران ماجراجویی کنند. اینکه ایران با طالبان خوب بوده یا بد، سوال مهمی است. من تا قبل از 11 سپتامبر تلاش کردم تا بحرانی در رابطه ایران و طالبان ایجاد نشود.

وی افزود: بعد از حادثه دیپلمات ها بعضی ها معتقد بودند که ما باید وارد جنگ شویم و حتی هرات را از افغانستان بگیریم. آنها این کار را کار راحتی می دانستند. افتخارم این است که نگذاشتم این اقدام صورت بگیرد و در آخر هم مقام رهبری اذعان کردند که افغانستان مثل باتلاق است و بنابراین با تدبیر ایشان این امر به فراموشی سپرده شد.

محسن امین زاده اضافه کرد: توان طالبان و القاعده به حدی بود که اگر به جان ما می افتاد فاجعه ای بزرگ رخ می داد. توان ایران برای کنترل مرزهای شرقی کافی نیست. البته در آن زمان از نیروهای نظامی کمک خواستیم و آنها در مرزهای ایران مانور بزرگی انجام دادند و طالبان هم هراسید که ایران بخواهد به افغانستان حمله کند. درواقع ما اولین گام را برداشتیم تا دنیا علیه طالبان بسیج شود. من به دلایلی که نخواهم گفت در 9 ماه اول مسئولیتم، کارم حمل جنازه در افغانستان بود و تا زمانی که مدیریت این بخش را برعهده گرفتم جنازه های عزیزانی را تحویل می گرفتم که برایم بسیار دردناک بود.

وی سپس به زندانی بودن دیپلمات های ایرانی در عراق اشاره کرد و ادامه داد: امروز به خاطر این دیپلمات ها با امریکا مذاکره می کنیم چون دیگر کسی نیست که به خیابان ها بریزد و علیه این مسئله حساسیت و جنجال به پا کند. عده ای ماجراجو در ایران معتقد بودند که باید با طلبان وارد جنگ شویم ولی ما معتقد به تدبیر بودیم و تمام آن جنایتکاران را به سزای اعمالشان رساندیم. تهدید طالبان بسیار بزرگ بود و حتی بمب ها و موشک های امریکا هم نمی توانست آنها را نابود کند.

امین زاده دولت حاکم شده در افغانستان را بعد از سقوط طالبان، آرزوی ایران دانست و افزود: دولت افغانستان نه حساسیت شیعه و سنی را دامن می زد و حساسیت های قومی را. چه دولتی بهتر از این می توانست حاکم شود؟ حالا بعد از امریکا، همان جنجال سازها که معتقد بودند باید با طلبان بجنگیم برگشتند گفتند که باید به دفاع از طالبان بربیاییم! صلح از همه چیز برای ما منفعت بیشتری دارد. سیاست خردمندانه آن است که اگر امریکا به عراق و افغانستان حمله کرد ما باید دنبال منافع خودمان باشیم.

این دیپلمات باسابقه کشورمان خاطرنشان کرد: 80 درصد درآمد مردم افغانستان از مواد مخدر است. ما چه راه حلی برای چنین کشوری داریم؟ ما باید به توسعه افغانستان و مردم آنها کمک کنیم. جنگ با آنها هیچ وقت مفید حال ما نبوده است. بی تدبیری های ما بازهم می تواند مرزها را به خطر بیندازد. متاسفانه بی خرد ترین مدیران را در این بخش به کار گرفته اند. امریکا در افغانستان باتجربه ترین فردش را گمارده و یکی از قوی ترین مدیرانش را هم به عنوان معاون او گذاشته است. زندگی در افغانستان بسیار سخت است ولی آنها به این کشور آمده اند چون به اهمیت افغاستان واقف اند و می دانند که آنجا محل بازیگری کشورهای بزرگ دنیاست. اما مدیران ما چه کسانی هستند؟

وی سپس به نحوه تعیین سفرا در دولت خاتمی اشاره کرد و با بیان اینکه امروز بسیاری از چهره های باتجربه برکنار یا منفعل شده اند، ادامه داد: بی خردترین های ممکن امروز پست سفارت گرفته اند. گویی دولت دنبال کسانی می گردد که هیچ چیز نداند. این دولت انتخاب های وحشتناکی در انتخاب سفرا داشته است. در همه جای دنیا کسی را انتخاب می کنند که برای کشور آبرو و سربلندی بیاورد اما شما نمی دانید که با تعیین سفرا با حیثیت این مملکت چه کرده اند؟ این دولت خردستیز و نخبه ستیز است و دنبال کسی می گردد که توانایی ماجراجویی و تحمل جنجال ها را داشته باشد. اگر کسی دانش سیاست خارجی داشته باشد می داند که نباید در این عرصه ماجراجویی کند.

امین زاده در پاسخ به سوالی درباره موضع دولت در قبال اجلاس خزر نیز به ذکر مسائلی پیرامون موضع عزت خواهانه دولت خاتمی و عدم پذیرش سهم کمتر از 20 درصدی از دریای خزر در جریان اجلاس عشق آباد پرداخت و سپس به اجلاس تهران در زمان محمود احمدی نژاد اشاره کرد و گفت: وقتی اجلاس خزر در تهران برگزار شد تمام سندهای تاریخی که باعث می شد سهم ما 20 درصد باشد کنار گذاشته شد و تنها فایده اش برای ما حضور چند ساعته ولادیمیر پوتین در تهران بود. در مورد امارات هم باید ببینیم چرا هاشمی و خاتمی به عنوان روسای جمهور پیشین، حاضر به رفتن به این کشور نبودند اما احمدی نژاد به راحتی رفت. آیا دو رئیس جمهور قبلی نمی توانستند بروند؟ احمدی نژاد رفت و فاجعه ترین قطعنامه علیه ایران تصویب شد. اینها ناشی از فقدان خرد در سیاست خارجی است.

در پایان علی مزروعی ضمن اشاره به برنامه های سیاست خارجی و هسته ای ایران در زمان دولت نهم گفت: سیاست دولت آینده قطعا باید بر مبنای تنش زدایی باشد. مهندس موسوی اعلام کرده است که با هدف اعتمادسازی و تنش زدایی خواهد آمد. او می تواند همان سیاست خاتمی را با درنظر گرفتن شرایط روز ادامه دهد.


نظر شما :