انفعال ایران در قبال انتخابات افغانستان/ کرزای رقیب جدی ندارد

۱۵ خرداد ۱۳۸۸ | ۱۸:۰۵ کد : ۴۷۱۴ گفتگو
گفت‌وگو با فرامرز تمنا استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه هرات
انفعال ایران در قبال انتخابات افغانستان/ کرزای رقیب جدی ندارد

به انتخابات ریاست جمهوری افغانستان نزدیک می شویم. شما روند موجود را با توجه به نیامدن زلمی خلیل زاد و علی احمد جلالی به عرصه، چگونه ارزیابی می‌کنید؟ وضعیت آقای کرزای چگونه است؟

فضای جاری انتخابات افغانستان کمی با آنچه پیش از اعلام نهایی اسامی نامزدها وجود داشت، تفاوت دارد. درواقع گمانه زنی هایی که نسبت به وضعيت رقبا و نامزدهای مختلف وجود داشت، بعد از نام نویسی نامزدها با تغییراتی مواجه شد؛ به خصوص عدم حضور دکتر على‌احمد جلالی یکی از بحث برانگیزترین مسائلی بود که بر نتایج انتخابات اثر خواهد گذاشت.

به هر حال افغانستان کشوری در حال گذار است، گذار از سنت به تجدد و از قوم‌گرايى به ملى‌باورى، و بسان همه کشورهایی که چنين مسیرى را طی کرده‌اند، احتمال خطاپذیری در هر گونه آينده‌نگرى و پيش‌بينى سير تحولات و روند توسعه‌اش وجود دارد. با اين مفروض بايد گفت که بعد از اعلام نهایی اسامی نامزدها، فضای انتخابات دگرگون شد. تصور من این است که همه اتفاقات به  نحوى احتمال ابقای دولت فعلی را بالا مى‌برد و این نوید را به تيم حاکم فعلى می‌دهد که آنها فرصت خواهند يافت تا برای یک دوره دیگر زمام امور کشور را به دست بگیرند. مهمترين دلیل اين امر وجود نداشتن رقبای جدی در انتخابات است. نامزدهای ديگرى هم که از جناح های مختلف حضور دارند بیشتر بر توانمندى‌هاى شخصیتى خود، و نه بر پشتوانه‌هاى ساختارمند حزبى، متکی هستند و پشتوانه نهادينه‌ شده و قوى حزبی ندارند. و اين بدين سبب است که افغانستان در سال های گذشته نتوانسته است کثرت گرایی سیاسی و ايجاد احزاب مقتدر را تجربه کند و این مسئله موجب شده است تا نامزدی قوی از احزاب در میدان نداشته باشیم. به همین علت به نظر می رسد که رقیبى قدرتمند و جدى فراروى آقاى کرزای قد علم نکند.

دلیل نیامدن خلیل زاد و جلالی را در چه می دانید؟

این موضوع را در سه حوزه بررسی می کنم. یک حوزه شامل فضای داخلی و ملی است، حوزه دیگر به تعاملات منطقه ای برمی گردد و حوزه بعد شامل فضای بین المللی معطوف به افغانستان می شود. در سطح داخلی، رقبای آقای کرزای از اقبالی چشمگیر و فراگیر برخوردار نیستند و می توان گفت که هر نامزد تنها در میان اقوام و گروه‌هاى خاصی محبوبیت دارد. البته آقاى جلالی می توانست با حمايت مردم و طیف‌های اپوزیسیون کانديدايى جدی باشد و با حضور خود در انتخابات و در صورت پیروزی، چرخش نخبگان را به ارمغان آورد. از سوى ديگر نیامدن او علاوه بر مسائل ملی و عدم حمایت اپوزیسیون، به سطح منطقه ای نیز برمی گردد. وى نتوانست خود را ميان کشورهاى مهم منطقه همچون ايران، روسيه، چين و هند مطرح کند. به همين دليل نيز از سوى اين کشورها استقبال نشد و مورد حمایت قرار نگرفت. تنها رايزنى‌هايى با پاکستان انجام شده بود که کافى به نظر نمى‌رسيد.

نگاه دولت ایران را به انتخابات افغانستان چگونه می بینید؟ ترجیح ایران بر روی کار آمدن چه کسی است؟

در دوسال اخیر شاخصه ای نمی بینیم که نشان دهد کشورهای منطقه توجه و اعتنای ویژه ای به مسائل داخلی افغانستان داشته باشند. انتخابات ریاست جمهوری افغانستان هم مشمول همین بی اعتنایی بوده است. دو کشور نزدیک به افغانستان یعنی ایران و پاکستان که در 30 سال گذشته به نحوی در افغانستان حضور داشته اند، در ماه های قبل به شدت درون نگر بوده و بيشتر گرفتارمسائل داخلی خود بوده اند. اين امر توجه آنها به انتخابات افغانستان را کاهش داد. بدیهی است که پاکستان درگیر طالبان پاکستانى و مخاطرات داخلی بوده و بخش اعظم توانمندی اش را معطوف مهار شبه نظامیان کرده است. نگاه ایران هم در يک سال گذشته یا متوجه پرونده هسته ای و رابطه اش با آمريکا- اروپا و مسئله تحریم ها بوده و یا نحوه تغییر رفتار در قبال امریکا و آب شدن يخ هاى رابطه تهران- واشنگتن. لذا عدم نقش آفرینی این دو کشور باعث شده است تا معادلات افغانستان بدون تاثیرگذاری جدى آنها پیش برود.

سطح دیگر اين تحليل به محیط بین المللی برمی‌گردد که پيرامون مسئله انتخابات افغانستان اجماع نظری میان کشورهای بزرگ اروپایی اعم از آلمان، فرانسه و انگلیس باضافه امریکا و چین و روسیه وجود ندارد و بنابراین ترجیح داده شده است تا به هدف حفظ وضع موجود که نگاهى محافظه‌کارانه به سياست و روابط بين‌الملل است، آقاى کرزای کماکان در قدرت باقی بماند؛ البته با ایجاد پاره ای تغییرات بنيادين. همان طور که می دانید در ماه های گذشته انتقادهای زیادی از مدیریت سیاسی و اقتصادی او می شد. برای همین تصور می کنم امریکایی ها ترجیح می دهند که آقاى کرزای بماند مشروط بر اینکه اصلاحاتی را انجام دهد و انتقادات را بشنود. به نظر می رسد او را مجاب کرده اند تا برخی تصمیم ها را بدون مشورت با امریکا نگیرد. من پیش بینی می‌کنم در دولت آینده افغانستان، شاهد نقش برجسته ای از ایالات متحده در مديريت اجرايى افغانستان باشیم. مجموع این مسائل باعث شد تا نامزدهاى رقيب به این استنباط برسند که اگر در انتخابات شرکت کنند به نتیجه مطلوبى نخواهند رسید. به همین خاطر تصمیم گرفتند که شرکت نکنند.

در حال حاضر آقایان عبدالله عبدالله و احمدزی از چه وزنی در مقابل کرزای برخوردارند؟

آقای عبدالله کاندیدای جبهه ملی افغانستان – بزرگ ترین حزب اپوزیسیون کشور – است. ولی باید بگویم که وقتی مارشال فهیم – از اعضای برجسته و تمويل کننده بزرگ جبهه ملی – به عنوان معاون اول آقاى کرزای معرفی شد، نوعی شکاف در داخل جبهه ملی رخ داد. ضمن اینکه برخی از هم‌حزبى‌هاى وى هم معتقد بودند که او نامزد جبهه ملی نیست. از سوی دیگر فهرست معاونانش نیز مورد انتقاد قرار گرفت. احمدزی هم در انتخاب معاونین خود از افراد متنفذی هم سطح معاونان کرزای استفاده نکرد. به اینها باید حمایت بین المللی از کرزای را اضافه کنیم. بنابراین این دو نفر با فاصله زیادی از کرزای وارد انتخابات شده اند و فکر نمی‌کنم انتخابات به دور دوم کشیده شود. هر چند در اين اواخر شايعاتى درباره کنار رفتن آقاى اشرف غنى احمدزى به نفع دکتر عبدالله به‌ ميان آمده است. اگر چنين شود شايد دکتر عبدالله را قوى‌تر در صحنه ببينيم. اما اين امر احتمالا بر نتيجه نهايى انتخابات تأثير چندانى نخواهد گذاشت.

موضع ایران را به کدام یک از نامزدها نزدیک می دانید؟

من بیشتر یک حالت منفعل از جانب ایران نسبت به انتخابات افغانستان می بینم. ایران در هشت سال گذشته رابطه بدی با دولت کرزای نداشته است. به هر حال او آدم معتدلی است و زمینه حضور در ساختار حکومت را به همه جناح های افغان داده است؛ از جمله به شیعیان و فارسی زبان ها. شاید ایران نمی خواهد ریسک تغییر حکومت را در افغانستان بپذیرد. به نوعی این طور فکر می کند که شاید دولتی غیر از کرزای نتواند بیشتر از او با منافع و سياست هاى ایران همسو باشد. به هر شکل موضع منفعل ایران چراغ سبزی به حضور کرزای در منصب ریاست جمهوری است. ایران به صورت سنتى نگاهش به شرق تحت‌الشعاع سياست خارجى‌اش به غرب بوده است. اين امر باعث کاهش حوزه‌هاى نفوذ ايران در کشورهاى شرقى اش شده و همچنين باعث شده تا ايران را از کشورهاى هم تمدن و هم فرهنگش دور کند. مردمان کشورهاى همجوار شرقى از اين نوع نگرش در سياست خارجى ايران خرسند نيستند و آن را ناشى از رکود سياست هاى مبتنى بر اشتراکات تمدنى و فرهنگى در دستگاه سياست خارجى ايران مى‌دانند. ايران در اواخر دولت آقاى احمدی نژاد بار دیگر گرایش خود را به سمت غرب و خاورمیانه معطوف داشته و توجه چندانی به شرق ندارد. به نظر مى‌رسد يک نوع تعادل ميان اين دو حوزه کاربردى تر باشد. این را هم باید درنظر بگیریم که در ماه‌هاى اخير ایران در آستانه انتخابات قرار دارد و تمام توجه دولت و حتی دستگاه سیاست خارجی اش متوجه این قضیه است.


نظر شما :