فرانسیس وندرل در گفتگوی اختصاصی با دیپلماسی ایرانی

کلید بحران سوریه در گفتگوی ایران و آمریکا است

۰۹ شهریور ۱۳۹۲ | ۱۵:۴۴ کد : ۱۹۲۰۵۲۹ خاورمیانه انتخاب سردبیر
دیپلمات کهنه کار سازمان ملل و نماینده پیشین این سازمان و اتحادیه اروپا در پرونده های سنگینی چون افغانستان در این گفتگو به تشریح سیاست های امریکا در سوریه و راهکارهای موجود برای پایان دادن به بحران پرداخته است
کلید بحران سوریه در گفتگوی ایران و آمریکا است

دیپلماسی ایرانی- سارا معصومی : " جنگ رنج های دنیا را زیادتر می کند.حتی اگر جنگ بر ضد بدی ها هم باشد، دست آخر دنیا را می آلاید.حتی اگر برای عدالت هم باشد دست آخر دنیا را از غم و بی عدالتی پر می کند."

صدای ناقوس جنگ باز هم در خاورمیانه شنیده می شود.  تکرار تاریخ این بار در سوریه. گفته می شود که دولت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه از خط قرمز باراک اوباما همتای امریکایی خود عبور کرده است. بحران سیاسی در سوریه مدتهاست که رنگ و بوی نظامی گری به خود گرفته است. ضربه آخر را  حمله شیمیایی زد که چند روز پیش درست همزمان با ورود بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل به سوریه در ریف دمشق رح داد. تصویر کودکان و زنانی که بر اثر این حملات شیمیایی جان خود را از دست دادند روزی چندبار در رسانه های منطقه ای و بین المللی به نمایش گذاشته می شود.دولت مرکزی در دمشق هرگونه دخالت در این داستان را نفی می کند اما ظاهرا غرب آنچنان در بهره برداری از این حملات عجول است که شمارش معکوس برای حمله نظامی هرچند محدود به سوریه را آغاز کرده است. فرانسیس وندرل با بیش از 40 سال سابقه دیپلماتیک اعتقاد دارد که حمله به سوریه به شکل محدود و البته در ظاهر به منظور تنبیه بشار اسد و نه براندازی حکومت وی صورت خواهد گرفت. وندرل 34 سال از سوی سازمان ملل در بحران های متفاوت حضور داشته و شش سال هم در جامه نماینده اتحادیه اروپا فعالیت کرده است. وی که استاد روابط بین الملل است در پرونده های پرسروصدایی مانند افغانستان ، تیمور شرقی ، کامبوج، پرو ، میانمار ، آذربایجان و ارمنستان توان دیپلماتیک خود را به رخ کشیده است. درست در فضایی که امریکایی ها می دانند با توجه به حق وتوی روسیه و چین نمی توانند از شورای امنیت مجوز حمله به سوریه را بگیرند به سراغ نماینده پیشین دبیرکل سازمان ملل و اتحادیه اروپا در افغانستان رفتیم تا در خصوص ناکارامدی های  قانونی این مرجع بین المللی در  پرونده هایی نظیر سوریه نظر او را بدانیم. آیا امریکا در نهایت ماشه را خواهد کشید؟ آیا امریکایی که سابقه شکست در افغانستان و عراق را داشته می تواند به برآیند حمله به سوریه امیدوار باشد؟ سوریه امروز چه شباهت هایی به افغانستان 2001 دارد؟ آیا روی کارآمدن دولتی که شعار خود را اعتدال و میانه روی در حوزه سیاست خارجی اعلام کرده می تواند امریکایی ها را به سمت تعامل با تهران بر سر پرونده سوریه پیش ببرد؟ پرسش هایی از این دست را با فرانسیس وندرل در میان گذاشتیم که متن این گفتگو به شرح زیر است:

شما سابقه بیش از 3 دهه حضور در پرونده های حساس بین المللی از افغانستان تا کامبوج و تیمور شرقی را دارید. با توجه به این سابقه دلایل شکست و ناکارآمدی سازوکارهای شناخته شده بین المللی در حل  بحران های جاری در جهان از مصر تا سوریه را در چه می دانید؟ آیا این نقصان می تواند به بازنگری در ساختار و کارکرد سازمان ملل متحد در چنین بحران هایی منجر شود؟

فکر نمی کنم که وضعیت جهان در حال حاضر  از زمان تاسیس سازمان ملل در سال 1945 وخیم تر باشد. به گمان من برای بررسی وضعیت جهان باید نگاهی اجمالی داشت. سازمان ملل  آینه حقایق جهان است. سازمان ملل در نخستین ماه های تاسیس آن در سال 1946 با جنگ سرد دست و پنجه نرم می کرد. چشم گیرترین موفقیت های سازمان ملل به سال های 1986 تا 1992 باز می گردد یعنی زمانی که جنگ سرد پایان یافت اما هنوز نوعی دشمنی دو قطبی میان امریکا به عنوان بلوک قدرت در غرب و اتحاد جماهیر شوروی سابق به عنوان بلوک قدرت در شرق وجود داشت. اکنون دیگر جهان با چالشی به عنوان ایالات متحده به عنوان تک قطبی قدرت روبه رو نیست. جالب اینجاست که در بسیاری از شام های دیپلماتیک که دولتمردان یا تحلیل گران دور هم می گذرانند یک بحث روشنفکری و بسیار جذاب این است که سازمان ملل باید چه اصلاحاتی را تجربه کند؟  اما من با توجه به مشکلاتی که در مسیر ایجاد تغییرات اساسی در بندهای قوانین سازمان ملل وجود دارد بسیار بعید می دانم که این اصلاحات در آینده ای نزدیک صورت پذیرد. در سال 1950 که شورای امنیت عملا به دلیل وتو اتحاد جماهیر شوروی به نوعی فلج شده بود  در مجمع عمومی و شورای امنیت قطعنامه ای به نام " اجماع برای صلح " به تصویب رسید که بر اساس آن زمانی که شورای امنیت به دلیل وتو یک عضو عملا به بن بست برخورد می کند، مساله مورد نظر را می توان به مجمع ارجاع داد. در شرایطی که دو سوم به مساله مورد نظر رای مثبت دهند این طرح به تصویب رسیده است. در جریان جنگ سرد چندین بار شاهد توسل اعضای شورای امنیت به این راهکار بودیم اما اندک اندک در گذشت زمان این راهکار هم مورد انتقادهای شدیر قرار گرفت چرا که امریکایی ها دریافته بودند که دیگر کشورها می توانند در بسیاری از موارد از حمله محکومیت اسرائیل در برابر وتوی واشنگتن ایستاده و پرونده را برای رای گیری به مجمع عمومی بفرستند.

البته باید یادآوری کنم که به گمان من شرایط در قسمتی از جهان که شما در آن زندگی می کنید بهتر از سالهای دهه 50 و 60 نیست. اما به استثنای این مناطق اوضاع امروز جهان بهتر از ان سالها است.ترکیب چندین مساله با هم نشان می دهد که چرا اوضاع در برخی از نقاط جهان تا این اندازه وخیم است. امروز ما در حال تجربه تبعات سیاست هایی هستیم که جورج بوش و غربی ها پس از حادثه 11 سپتامبر اتخاذ کردند. دلیل دیگر این نابسامانی این است که  تصمیم گیری برای بسیاری از سیاست های امریکا در خصوص خاورمیانه در تل آویو صورت می گیرد. با توجه به آنچه که گفته شد حتی اگر از احتمال تغییرات در سیستم سازمان ملل ابراز شادی هم بکنم باز هم این احتمال را بسیار ضعیف می دانم. همانطور که گفتم اصلاح قوانین سازمان ملل به احراز رای حداقل دو سوم نمایندگان هم در شورای امنیت و هم در مجمع عمومی نیاز دارد. بر همین اساس من گمان نمی کنم که قرار باشد عضو جدید ثابتی به شورای امنیت اضافه شود.

در حال حاضر که با اتهام حمله شیمیای به شهروندان غیرنظامی در سوریه روبه رو هستیم سازمان ملل و شورای امنیت چه سازوکاری برای محکومیت آن و ممانعت از تکرار آن در اختیار دارند؟

موافقت بشار اسد با بازدید بازرسان تسلیحاتی از مناطقی که ادعا می شود حملات شیمیایی در آن رخ داده گام مثبتی است که می تواند به کشف حقیقت منتهی شود. سوالاتی از این دست که آیا حمله شیمیایی واقعا صورت گرفته است و چه کسی مسئول آن است وجود دارد که باید برای آنها پاسخی یافت. البته شکی نیست که یافتن پاسخی برای این سوال ها آسان هم نیست. به نظر من اینکه درست همزمان با آغاز به کار بازرسان شیمیایی سازمان ملل دولت های امریکا و اروپا به شکل قاطع اعلام می کنند که حمله شیمیایی صورت گرفته و دولت بشار اسد مسئول آن است تنها بر پیچیدگی های اوضاع می افزاید. امیدوارم که در این داستان شورای امنیت اراده سیاسی برای تنبیه کردن عاملان آن در چنته داشته باشد چرا که حمله شیمیایی به شهروندان غیرنظامی مساله ای است که جامعه جهانی نباید به هیچ وجه ساده از کنار آن بگذرد. شاید بهتر باشد که دوران دبیرکلی آقای خاویر پرز دکوئیار* را به یاد بیاوریم . وی در سال 1986  گروهی از بازرسان را به ایران اعزام کرد که در نتیجه تحقیقات انها مشخص شد که ایران قربانی تسلیحات شیمیایی شده است که صدام حسین  در طول جنگ از انها استفاده کرده است.

بنابراین شما احتمال حمله امریکا و اروپا به سوریه را بسیار بالا می دانید؟

در حال حاضر امکان حمله از احتمال گذشته و به قطعیت رسیده است. به نظر می رسد که نه ایالات متحده و نه اروپا هیچ کدام به تنهایی وارد میدان جنگ نخواهند شد. احتمالا امریکا و انگلیس با همراهی فرانسه وارد این نبرد خواهند شد. من امیدورام که این حمله از آنچه که در لیبی شاهد آن بودیم ابعاد کمتری داشته باشد چرا که در لیبی این حمله به نیتی برای تغییر رژیم تبدیل شد اما در حال حاضر می شنویم که امریکایی و انگلیسی ها اعلام کرده اند که هدف آنها از حمله تغییر رژیم نخواهد بود اما زمانی که شما در این مسیر قرار می گیرید هیچ کس نمی داند که انتهای این جاده چه خواهد بود. من گمان می کنم که دولتمردان و سیاستمداران در وزارت خارجه های این کشورها نمی دانند که حمله انها چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت.

با توجه به سابقه نه چندان خوشایند امریکا در افغانستان، عراق و لیبی آیا شما فکر می کنید که حمله نظامی بهترین گزینه برای پایان دادن به بحران در سوریه است؟

خیر. قطعا خیر. بخصوص در مورد بحران سوریه به هیچ وجه گزینه نظامی را بهترین راهکار نمی دانم.من فکر می کنم که مساله سوریه در حال حاضر به شکل عجیبی پیچیده شده است و تبعات آن تنها گریبان مسائل داخلی این کشور را نمی گیرد بلکه به معضلی منطقه ای تبدیل شده است. مخالفان دولت در سوریه دچار شکاف های بسیار زیاد هستند. در حال حاضر النصره ظاهرا دست بالا را در میان آنها دارد و برخی  از شبه نظامیان هم با القاعده در ارتباط هستند. کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای بسیاری هم در این بحران دست دارند بنابراین من فکر می کنم که سوریه امروز به راهکار سیاسی بیش از هر چیز دیگری نیاز دارد. اما مساله اینجاست که مخالفان بشار به اندازه ای با هم فاصله دارند که به سختی می توان انها را دور یک میز برای مذاکره سیاسی تصور کرد. به باور من در حال حاضر کلید این بحران به دست واسطه بین المللی است که بتواند تمامی کشورهای درگیر در این پرونده را وارد گود کرده و انها را به نوعی توافق نزدیک کند. زمانی که از کشورهای درگیر صحبت می کنم منظور من روسیه، ایران ، عربستان ، قطر ؛ امریکا، فرانسه و انگلیس است. در خصوص خود سوریه نمی دانم که چگونه می توان مخالفان و دولت بشار اسد در داخل را به اجماعی نزدیک کرد اما برای پایان دادن به بحران باید این 8 تا 10 کشور و عامل دخیل در سوریه به راهکاری مسالمت آمیز دست یابند.

روز گذشته فارن افیرز در نوشتاری تاکید کرد که امریکا می تواند با عملیات نظامی محدود بشار اسد را به سر میز مصالحه و مذاکره بکشاند. آیا شما با این تعبیر موافق هستید؟ آیا حمله نظامی به کوتاه آمدن بشار اسد منتهی خواهد شد؟

خیر من گمان نمی کنم که حمله نظامی محدود بتواند بشار را به پای میز مذاکره بکشاند.این استراتژی می تواند عکس العمل دقیقا معکوس بشار را به دنبال داشته باشد.

به نظر شما چرا با وجود حمله شیمیایی صورت گرفته، امریکا در خصوص توسل به گزینه نظامی تا حدی احتیاط بیشتری نسبت به پرونده های قبلی نشان می دهد؟

افکار عمومی در امریکا و اروپا به هیچ وجه خواهان دخالت نظامی در کشور دیگری در منطقه نیستند. البته این مساله احتمال حمله نظامی محدود امریکا و اروپا به سوریه برای تنبیه کردن بشار اسد را رد نمی کند. از سوی دیگر هرگونه افزایش کمک نظامی به مخالفان در سوریه می تواند به نفع القاعده و یا النصره تمام شود.

سوریه به نوعی شبیه افغانستان 2001 است. کانونی برای توسعه افراط و یارگیری های القاعده و مکانی که موفقیت نظامی در آن متصور نیست. چرا با توجه به حادثه 11 سپتامبر و جنگ طولانی مدت امریکا در افغانستان ؛ غرب هنوز نمی تواند در مبارزه با تروریسم و جریان افراط تصمیم درستی بگیرد؟

بله شباهت های بسیار زیادی میان سوریه امروز با افغانستان سالهای 1979 تا 2001 وجود دارد. در فاصله آن سالها امریکایی ها از اپوزیسیون در مقابل دولت مرکزی در کابل و متحدان ان در اتحاد جماهیر شوروی سابق حمایت کردند. نتیجه این حمایت به تولید گروه شبه نظامی با عناصر جهادی تر در میان مجاهدین منتهی شد که گلبدین حکمتبار و اسامه بن لادن را در راس خود داشت. این سناریو دقیقا همان چیزی است که می تواند از دل حمایت های امریکا و غرب از اپوزیسیون در سوریه درآید. پس از این دوره امریکایی ها افغانستان را رها کردند و تنها زمانی با تبعات اشتباهات خود در این کشور روبه رو شدند که حمله تروریستی 11 سپتامبر رخ داده بود. کشورهای اروپایی مانند انگلیس هم بسیار تلاش کردند تا مانع از اقدام های تروریستی مشابه در خاک کشورهای خود شوند اما راهکارهای انها در این راستا گاه ناکافی و گاه هم با اثرات کاملا برعکس روبه رو شد.

خاورمیانه در بحران می سوزد. مصر ناآرام است. لیبی بی ثباتی را تجربه می کند. آرامش از لبنان رخت بربسته و سوریه نیز به گلوله ای از آتش در منطقه تبدیل شده است. در یمن نیز فعالیت های القاعده تشدید شده است. آیا مجموع این تحولات را می توان به خاتمه بهار عربی تعبیر کرد ؟ آیا القاعده و افراط گرائی را می توان پیروز شرایط ایجاد شده تلقی کرد؟

در حال حاضر به نظر می رسد که می توان بهار عربی را به انقلاب های لیبرال 1848 در اروپا تشبیه کرد. در آن زمان هم حکومت های سلطنتی پشت سر هم سقوط می کردند اما دو سال بعد همان حکومت ها یا حکومت هایی مشابه قدرت را در دست می گرفتند. بنابراین من فکر نمی کنم که شما می توانید در جهان عرب ساعت را اندکی به عقب بازگردانید. در حال حاضر در مصر می بینیم که دولتمردان فعلی بسیار بدتر از دوران حسنی مبارک به سرکوب مردم روی آورده اند.

برای اولین بار نشانه هائی از ایجاد پیوند میان جریانات افراطی در پاکستان با جریانهای مشابه در خاورمیانه مشاهده شده است . این ارتباط می تواند در انتقال بحرانهای موجود در خاورمیانه به غرب آسیا موثر واقع گردد؟

با تسهیل وضعیت حمل و نقل به نظر می رسد که راهکارهای ارتباطی میان دولت ها ، نهادها و گروه هایی که ایدئولوژی های یکسانی را دنبال می کنند هم بیشتر از پیش شده است. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن 20 ما شاهد الگوبرداری گروه های آنارشیستی از یکدیگر به همین سبک و سیاق بودیم. بعدها همین داستان در خصوص احزاب کمونیستی هم تکرار شد. پس از مداخله اتحاد جماهیر شوروی سابق ؛ افغانستان به آهن ربایی برای گروه های اسلام گرا و افراد رادیکال تبدیل شد. این گروه ها و افراد عمدتا از کشورهای عربی بودند که دیدگاه ها و نظرات ایدولوژیک مشترکی را دنبال می کردد. پس از سقوط دولت نجیب الله بسیاری از این افراد یا به وطن های خود بازگشته و یا در کشورهای همسایه سکنی گزیدند. بنابراین شکی وجود ندارد که ارتباط های خونین بسیاری میان گروه های شبه نظامی متفاوت در این کشورای مورد نظر وجود دارد.

آیا آمریکا با توجه به روی کار آمدن دولت جدید با شعار تعامل با دنیا در ایران از نفوذ تهران برای پایان دادن به بحران در سوریه استفاده خواهد کرد؟

من فکر می کنم که یکی از اصلی ترین دلایل مخالفت امریکا با بشار اسد این نیست که وی را فردی خودکامه می داند بلکه علت در حمایت ایران و حزب الله از وی و وجود این مثلث اتحاد نهفته است. به باور من تا پیش از پیروزی حسن روحانی امریکایی ها مستقیما به دنبال مقابله با ایران در سوریه بودند. اسرائیلی ها هم به دنبال نامرئی کردن بشار اسد نیستند چرا که از نیروهای القاعده و تندروهایی که به جای آنها خواهند نشست واهمه دارند اما همزمان نمی خواهند در سوریه به جبهه ایران هم ببازند. بنابراین من فکر می کنم که حزب الله و ایران هم بخشی از اهداف غرب در ایران هستند. من امیدوارم که در چند ماه گذشته غربی ها به این نتیجه رسیده باشند که باید با ایران بر سر مسائل مختلف از پرونده هسته ای تا دیگر اختلاف های موجود به توافق برسند. تا حداقل یک ماه پیش امریکایی ها حتی مخالف حضور ایران  در مذاکراتی بودند که در خصوص فردای سوریه در آن تصمیم گیری خواهد شد. من فکر می کنم که یکی از دلایل شکست نشست ژنو در خصوص سوریه که دو سال پیش رخ داد همین بی میلی امریکا در خصوص حضور ایران در این نشست بود. بنابراین من امیدوارم که نوعی گفتمان اعتمادسازی میان ایران و امریکا آغاز شود. شکی وجود ندارد که همانگونه که گفتگو بر سر افغانستان میان ایران و امریکا جواب داد این گفتگو در پرونده سوریه هم بسیار راهگشا خواهد بود.

*خاویر پرز دکوئیار ( زاده ۱۹ ژانویه ۱۹۲۰ لیما):   دیپلمات اهل پرو دبیرکل سازمان ملل متحد از یکم ژانویه ۱۹۸۲ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۹۱ بود. دکوئیار در طول جنگ عراق  علیه ایران تلاش بالایی برای کاهش تنش میان دو کشور و هم چنین نقش مهمی در اجرای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت و برقراری آتش بس ۱۹۸۸ ایفا نمود.

برای مطالعه گفتگوهای پیشین دیپلماسی ایرانی با فرانسیس وندرل اینجا و اینجا را کلیک کنید.

انتشار اولیه: چهارشنبه 6 شهریور 1392/ باز انتشار: شنبه 9 شهریور 1392

کلید واژه ها: فرانسيس وندرل سوریه


نظر شما :