مصر، هم سرنوشت ایران یا هم داستان چین؟

۱۷ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۶:۴۵ کد : ۱۰۲۳۰ اخبار اصلی
آیا آنچه در میدان\\"تحریر\\" مصر رخ داد می‌تواند میدان \\"تیان آن من \\" چین را تداعی کند؟ آیا اسلام‌گراهای افراطی و تندرو در مصر در نهایت انقلاب را به نفع خود مصادره خواهند کرد؟ آیا مصر 2011، ایران 1979 خواهد شد؟
مصر، هم سرنوشت ایران یا هم داستان چین؟

ديپلماسى ايرانى: سرعت انتقال حوادث از تونس به مصر و از مصر به دیگر سرزمین‌های جهان عرب درست به فروپاشی بلوک کمونیست در غرب می‌ماند. موجی انقلابی که از یک کشور آغاز و به کشوری دیگر ختم می‌شود. نمی‌توان پیش بینی کرد که آیا دولت‌ها در خاورمیانه در قبال اعتراض‌ها از زانو درمی‌آیند و یا مانند حزب کمونیست چین بعد از قتل عام مخالفان همچنان به قدرت‌ورزی‌های خود ادامه می‌دهند. آنچه در تونس رخ داد و ترک قدرت توسط زین العابدین بن علی این انتظار را به وجود آورد که حسنی مبارک نیز در ثانیه قدرت را واگذار کرده و برود. اما انچه در میدان تحریر قاهره رخ داد و بازداشت خبرنگاران داخلی و خارجی نشان داد که تغییر قدرت همواره آسان نیست و البته پیش بینی آینده جنبش‌های مردمی‌ هم بسیار سخت است.

روزنامه واشنگتن پست در یادداشتی در این خصوص می‌نویسد: این که تصور کنیم تمامی ‌کشورهای عربی یک یه یک دومینویی را تجربه خواهند کرد و به زودی جریان‌های دموکراسی خواه در تمامی‌ آنها قدرت را در دست می‌گیرد، قضاوتی بسیار عجولانه خواهد بود. جهان عرب اروپای مرکزی و غربی نیست.

لری دیاموند که ریاست بخش تحقیقات دموکراسی، توسعه و تحول دانشگاه استنفورد را عهده‌دار است در این خصوص می‌گوید: هنوز فضا برای این قبیل حرکت‌ها در تمامی ‌کشورهای عربی پخته و مهیا نیست. اوضاع برای انقلاب باید بسیار جدی‌تر از آن باشد که این روزها در بسیاری از کشورهای عربی می‌بینیم.

زمانی که تونسی‌ها رئیس جمهور خود را ماه گذشته از کشور بیرون انداختند، همگان به دنبال اتحاد و انسجام سیاسی بودند. بروس میدی از کارشناسان مسائل خاورمیانه در دانشکده‌ای در تل‌آویو اسرائیل در این خصوص می‌گوید: اتحادیه کارگری در لهستان در 1980 حرکتی مشابه را تجربه کرد. آنچه در لهستان انجام گرفت منجر به کنار زدن تمامی ‌موانع و برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه شد. اما ما هیچ نشانه‌ای نداریم که آنچه در تونس و مصر و یا هر کشور دیگری در خاورمیانه در حال شکل گیری است به چنین نتیجه‌اى منتج شود.

در جریان این موازی سازی‌ها و تشبیهات، کاندیداهای دیگری هم وجود دارند: آیا آنچه در میدان"تحریر" مصر رخ داد می‌تواند میدان "تیان آن من " چین را تداعی کند؟ آیا اسلام‌گراهای افراطی و تندرو در مصر در نهایت انقلاب را به نفع خود مصادره خواهند کرد؟ آیا مصر 2011، ایران 1979 خواهد شد؟ آیا خاورمیانه می‌رود تا مانند اروپا دوره‌ای از دموکراسی خواهی مدنی و سیاسی را تجربه کند؟

آنچه در تونس و به تبع آن در مصر رخ داد در حقیقت مردگانی را زنده کرد که اعتراض را از یاد برده بودند و کرسی قدرت رهبران دیکتاتوری را لرزاند که بسیار به جايگاه خود مطمئن بودند.

این روزها در خاورمیانه هر کدام از رهبران برای نجات خود به یکی از ابزارهای موجود متوسل شده‌اند: یکی مانند ملک عبدالله اردنی در مسیر اقناع و راضی کردن هموطنان خود گام برمی‌دارد: کابینه مورد اعتراض مردم را منحل می‌کند و نخست وزیر مورد انتقاد را خانه‌نشین می‌کند. رئیس جمهور یمن صدای مردم را می‌شنود و وعده می‌دهد که در انتخابات آتی کشورش شرکت نخواهد کرد. در الجزیره دولتمردان قول می‌دهند که قانون شرایط اضطرار را که دست دولتمردان را برای هرگونه اعمال سلیقه باز می‌گذارد، ملغی کنند. در کویت هم پارلمان وعده چهارده ماه ارائه خدمات مجانی غذایی به مردم را می‌دهد.

علاوه بر تمام این عقب‌نشینی‌ها، هر کدام از این کشورها در بستری قرار گرفته‌اند که نشان می‌دهد چرا تمامی‌ کشورهای جهان عرب امروز نمی‌توانند تونس یا مصر باشند. برخی تحلیل‌گران ادعا می‌کنند که سلطنت طلبی در کشورهایی مانند مراکش و اردن همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است.

پادشاه مراکش زمانی که در سال 1999 بر مسند قدرت نشست، موجی از آزادی‌های سیاسی را به مردمانش هدیه کرد. بسیاری از احزاب اسلام‌گرا در همین فضای باز و آزاد شکل گرفتند. وی با این پیش زمینه در حال حاضر رهبری بسیار محبوب است.

در اردن نخستین راهپیمایی با حضور 3000 نفر برگزار شد اما بعد از نماز جمعه این هفته تعداد معترضان به 400 نفر تقلیل یافت. ملک عبدالله هنوز در چشم بسیاری از هموطنانش مردی میهن پرست و رهبری معتبر است. بسیاری وی را قدرتمندی می‌دانند که توانسته در کشوری با طوایف و قبیله‌های متفاوت اتحاد و انسجام ملی را حفظ کند.

در الجزیره معترضان برای حضور در خیابان‌ها تا چند روز آینده برنامه ریزی می‌کنند اما هیچ‌گونه ساختار سیاسی و اپوزیسیون مدونی در این کشور هم به چشم نمی‌خورد. علاوه بر این الجزیره با در اختیار داشتن منابع نفتی هنگفت درست مانند کویت ابزارهای بسیاری برای ساکت کردن دشمنان خود دارد. الجزیره آن انسجام لازم اجتماعی و سیاسی را برای تجربه تونش یا مصر در چنته ندارد.

عربستان سعودی که اصلی‌ترین متحد ایالات متحده در خاورميانه است از رفتار اوباما با حسنی مبارک و خالی کردن پشت او به شدت متعجب شده و البته ترسیده است. با این همه ریاض با قاهره یک تفاوت اصلی دارد. ملک عبدالله پادشاه عربستان است اما در حقیقت در زیر مجموعه وی طوایف و قبیله‌های بسیاری وجود دارند که همگی بر مردمان خود تسلط دارند و می‌توانند در ثانیه هر اعتراضی به ساحت سلطنت خاندان سعود را خنثی کنند.

رئیس جمهوری سوریه بشار اسد هم به خوبی بر اکثریت سنی در کشورش کنترل و تسلط دارد. البته که فعالان صلح پس از درج فراخوانی بر روی فیس بوک برای اعتراض‌های مدنی بازداشت شدند. البته تحلیل‌گران اعتقاد دارند که تنها دست زور در سوریه نیست که مانع از محقق شدن میل جریان‌های دموکراسی‌خواه می‌شود بلکه این سیاست‌های بشار اسد هم است که محبوبیت او را دو چندان کرده است. سوری‌ها دیگر از سرنوشت حسنی مبارک متوجه شده‌اند که باید در عرصه سیاست خارجی و البته در حوزه داخلی دل مردم خود را به دست آورند. هیچ کس نمی‌داند که فردای مصر و تونس چه خواهد بود. هنوز نمی‌توان مصر را کشوری به دموکراسی رسیده خواند و یا سرزمینی که در این دوازده روز دور تکراری باطل را تجربه کرد. البته که خاورمیانه امروز و فردا دیگر خاورمیانه دیروز نخواهد بود.


نظر شما :