بازی بدون ایران محکوم به شکست است

۲۳ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۵:۵۰ کد : ۱۰۶۸۹ اخبار اصلی
تمامی کارشناسانی که منطقه به خصوص بحرین را به خوبی می‌شناسند بر این نکته واقفند که ادامه تنش‌ها در بحرین اول از همه منظقه الشرقیه عربستان را در بر خواهد گرفت و بی‌شک باعث خواهد شد تا عربستان عملا به دو بخش تقسیم شود.

دیپلماسی ایرانی: تحولات و انقلاب‌های خاورمیانه در هر منطقه‌ای با منطقه دیگر تفاوت عمده‌ای دارد. به خصوص این که در برخی از کشورهای عربی تلاش می‌شود که به آن تحولات رنگ و بوی طایفه‌ای داده شود. اگر در مصر و تونس و اکنون لیبی شاهد تظاهرات گسترده مردمی برای سرنگونی نظام‌های خودکامه و دیکتاتوری هستیم، هیچ گاه موضوع طایفه‌ای برای تظاهرکنندگان مطرح نبوده است در حالی که در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس کوچک‌ترین تحرکی علیه دولت‌ها و هیئت حاکمه فورا رنگ و بوی طایفه‌ای به خود می‌گیرند. به خصوص اگر این تظاهرات در کشوری مثل بحرین با اکثریت شیعه آغاز شود و بخواهد بر دیگر کشورهای این منطقه به خصوص عمان و عربستان و کویت نیز تاثیر مستقیم بگذارد.

روزنامه النهار، چاپ لبنان در یادداشتی به قلم سرکیس نعوم این موضوع را مورد بررسی قرار داده و به دلایل اطلاق نیات طایفه‌ای به تظاهرات مردمی در کشورهای عربی منطقه پرداخته است. در ابتدای این یادداشت می‌خوانیم: آنچه در تونس و مصر شاهد بودیم که به سرنگونی دو رئیس جمهور در آنها منجر شد و در حقیقت به سرنگونی نظام‌های منطقه‌ای انجامید یا آنچه در منطقه شاهدیم اعم از انقلاب‌ها و تظاهرات مردمی همگی ایالات متحده را نگران کرده است. این مسئله باعث شده تا مقامات امریکایی سفارش ویژه‌ای به مراکز تحقیق و تخصصی امور خاورمیانه و جوامع عربی و اسلامی بدهند تا تحولات منطقه را به طور دقیق مورد بررسی قرار دهند. هدف از این تحقیقات نیز این گونه تعریف شده است: دلایل این انقلاب‌ها و اعتراض‌ها چیست، ابعاد آن تا کجاست و چه آثار و تبعاتی در بر خواهد داشت. همه اینها برای این است که امریکا می‌خواهد بداند چگونه می‌تواند با عواقب سلبی این تحرکات اجتماعی برخورد کند. تمامی کارشناسانی که منطقه به خصوص بحرین را به خوبی می‌شناسند بر این نکته واقفند که ادامه تنش‌ها در بحرین اول از همه منظقه الشرقیه عربستان را در بر خواهد گرفت و بی‌شک باعث خواهد شد تا عربستان عملا به دو بخش تقسیم شود. بخشی اکثریت سنیان را شامل می‌شود که از ابتدای تاسیس عربستان حکومت را در اختیار دارند و بر اقلیت بر اساس نظریات سنتی‌شان اعمال قدرت کرده‌اند. بخش دیگر اقلیت شیعی است که بیش از همه متمایل به جمهوری اسلامی ایران هستند.

وی سپس کویت را مورد بررسی قرار می‌دهد و می‌نویسد: تحلیلگران بر این اعتقادند که همان طور که کشور کویت در حقیقت امتداد بعد اقلیمی عراق است و در آن جا نیز شیعیان حضور پررنگی دارند بحرین و بخش شرقی عربستان نیز از لحاظ اقلیمی امتداد همان منطقه‌اند که باعث شده اکثریت آن شیعه باشند. بزرگترین و مهمترین شهر و بندر این منطقه شهر بصره است که موقعیتی استثنایی و استراتژیک برای کل هواداران شیعی این منطقه دارد. از این رو این تحلیلگران نتیجه می‌گیرند که تظاهرات اخیری که در کویت صورت گرفت خواستگاه شیعی داشته است. مقامات کویتی می‌گویند که تظاهرکنندگان افرادی موسوم به "بدون" بودند، یعنی افراد که تابعیت یا شناسنامه کویتی ندارند. اما مدعی‌اند که این افراد مورد حمایت سیاسی و معنوی شیعیان قرار داشتند و با حمایت آنها به دنبال تعقیب خواسته‌شان برای دریافت تابعیت کویتی بودند. چرا که بدون وجود یک جریان خاص به عنوان حامی آنها نمی‌توانند مطالبات خود را تعقیب کنند.

ناعوم سپس بحرین را مورد بررسی قرار می‌دهد و می‌نویسد: بنا به آمار رسمی در حدود 70 تا 75 درصد‌ جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل می‌دهند. آنها اگر بتوانند هیئت حاکمه را به قبول خواسته‌هایشان وادار سازند و کاری کنند که پادشاهی بحرین مطالبات اساسی آنها را اجابت کند این مسئله باعث خواهد شد تا شیعیان عربستان که سال‌هاست از وضعیتشان ناخرسندند جرات بیابند و با قدرت به فکر اخذ مطالبات معوقه خود بروند. نکته مشترک این دو کشور این است که نظام حاکم بر هر دوی آنها بر اختلاف‌های شیعه و سنی دامن زدند و هیچ کدام به فکر جلب حمایت شیعیان در قدرت نیفتادند. این اختلاف باعث شده تا همواره ثبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی دو کشور به خصوص در بعد نفتی مورد تهدید قرار بگیرد. هر دوی این کشورها هنگامی که با اعتراض شیعیان برای مطالبه حقوقشان مواجه شدند در بسیاری از موارد با شدیدترین شکل ممکن به سرکوب آنها پرداختند در حالی که مشکلات همچنان پابرجا ماند. مشابه همین خواسته‌ها را شیعیان کویت نیز دارند و آنها نیز از این که دولت و هیئت حاکمه به خواسته‌های آنها توجه نمی‌شود گلایه دارند. البته اگر بخواهیم انصاف به خرج دهیم وضعیت شیعیان کویت از بحرین و عربستان بهتر است.

نویسنده این یادداشت در ادامه این پرسش را مطرح می‌کند که کشورهای عرب خلیج فارس اکنون چه احساسی دارند؟ سپس پاسخ می‌دهد: بی‌شک نگرانند. این موضوع را کارشناسان امریکایی کاملا بر آن واقفند. انقلاب‌هایی که در مصر و تونس رخ داد و باعث شد تا دیکتاتوری‌های حاکم بر آنها سرنگون شده و جای آنها را نظام‌های برخواسته از مردم بگیرد، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را نگران کرد و به درک این حقیقت کشاند که آنها هم باید تسلیم مطالبات مردم به خصوص شیعیان شوند. شیعیان در این میان نقش پررنگی دارند چرا که همان طور که در بالا اشاره شد، نقشی مهم در جذب مطالبات مردم عرب ایفا می‌کنند. اکنون کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به دو نکته مهم رسیده‌اند، نخست این که اگر می‌خواهند در راس حکومت باقی بمانند نباید به فکر جلب حمایت مردم باشند چرا که خود هیچ سنخیتی با مردمی که بر آنها حکومت می‌کنند، ندارند. ثانیا، تجربه تونس و مصر به حکام عرب حاشیه خلیج فارس فهماند که نمی‌توانند روی حمایت امریکا و غرب حساب کنند. همه می‌‌دانند که ایالات متحده و متحدان اروپایی‌اش تا زمانی از حاکمان یک نظام حمایت می‌کنند که آن نظام کمترین هزینه را برای آنها داشته باشد. این موضوع برای کشورهای عرب منطقه خلیج فارس از اهمیت بیشتری برخوردار است چرا که این منطقه بیشترین ذخایر نفتی جهان را در خود جای داده است. از سویی امنیت اسرائیل نیز برایشان مهم است. غربی‌ها نمی‌خواهند با حمایت از رژیم‌های خودکامه، جامعه عربی را علیه خود تحریک کنند و بدین ترتیب امنیت اسرائیل را به مخاطره بیندازند.

نویسنده در آخر می‌نویسد: راه حل کشورهای عربی چیست؟ بی‌شک هیچ، تا زمانی که با ایران به توافق نرسند. چرا که ایران نقشی مهم در شکل‌گیری اعتراض‌های منطقه‌ای به خصوص احقاق حقوق شیعیان دارد و اگر کشورهای عربی منطقه نتوانند با ایران کنار بیایند هر تلاشی هم که بکنند در نهایت به ناکامی کشیده خواهد شد.


نظر شما :