سناریویی که این بار در قلب آسیا اجرا شده است

تکرار تاریخ: از اسرائیل تا افغانستان

۲۸ آذر ۱۴۰۴ | ۱۷:۰۰ کد : ۲۰۳۶۷۹۷ اخبار اصلی آسیا و آفریقا خاورمیانه
اولیا جلالی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: غرب با انبوهی از سلاح و تجهیزات، به نام مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شد؛ بیست سال این سرزمین را در اشغال خود نگه داشت و در پایان، قدرت را به نیرویی بدوی، خشن و غیر بومی، همچون یهودیان، سپرد. بیش از ۸۰ میلیارد دلار تجهیزات نظامی در اختیار شان قرار داد و همچون مدل اسرائیل، کمک‌های مالی منظم به این گروه سرازیر شد و کماکان این وضعیت ادامه دارد.  
تکرار تاریخ: از اسرائیل تا افغانستان

نویسنده: اولیا جلالی، دانشجوی دکترای روابط بین الملل در دانشگاه تهران

دیپلماسی ایرانی: در واپسین سال‌های امپراتوری عثمانی؛ هنگامی که جهان عرب در تب‌ و تاب فروپاشی یک نظم کهن می‌سوخت، بریتانیا و فرانسه به سراغ حاکم حجاز رفتند. او را به قیام علیه خلافت عثمانی فراخواندند و در عوض برایش تعهد سپردند که پس از پیروزی، سرزمین‌های عربی را در هیئت کشورهایی مستقل به رسمیت خواهند شناخت. اما هنگامی که عرب‌ها در کنار انگلیس‌ها علیه عثمانی جنگیدند و در سال ۱۹۱۸ خلافت فرو ریخت؛ چشم آبی های غربی به وعده‌های خود وفا نکردند.

پیمان سایکس–پیکو در سال ۱۹۱۶ همچون خط‌کشی سرد و بی‌روح بر نقشه ای جهان عرب نشست: سوریه و لبنان زیر قیمومیت فرانسه و فلسطین، عراق و اردن زیر اشغال بریتانیا قرار گرفتند. این زنجیر اسارت تا سال ۱۹۴۸ بر دست‌ و پای جهان عرب باقی ماند. 

با شعله‌ور شدن قیام‌های مسلحانه جهان عرب‌، علیه استعمارگران، قدرت‌های اروپایی ناگزیر شدند استقلال این سرزمین‌ها را بپذیرند. اما بریتانیا با انبوهی از سلاح و مهماتی رو به‌ رو بود که برای جنگ با عثمانی و سپس سرکوب اعراب به منطقه آورده بود؛ میراثی که هیچ دولت عربی حاضر به پذیرفتن آن نبود.  

در چنین خلایی، استعمارگران تصمیم گرفتند نیرویی تازه، وابسته و قابل‌کنترل را جایگزین کنند. یهودیانی که در اروپا زیر سایه سنگین نازی‌ها نفس می‌کشیدند، از دهه ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۸ به فلسطین منتقل شدند و در قلب جهان عرب، بر خاک مقدسی که نخستین قبله‌ی مسلمانان جهان بود، رژیم صهیونیستی بنا شد.  

این طرح برای غربی ها سه مزیت داشت:  

۱.⁠ ⁠رهایی یهودیان از آزار هیتلر؛

۲.  ایجاد پایگاهی دائمی برای مهار جهان عرب؛

۳.⁠ ⁠سپردن سلاح‌های انباشته‌شده به نیرویی کاملاً مطیع و حافظ منافع آنان. 

در آغاز، این پروژه زیاد جدی گرفته نشد. جهان عرب با جمعیت ۱۲۰ میلیونی خود، در برابر نیم‌میلیون مهاجر یهودی، برتری عددی خیره‌کننده‌ای داشت. اما غافل از آن که در جهان مدرن؛ این نه جمعیت؛ بلکه فناوری، سازمان نظامی و حمایت خارجی است که سرنوشت جنگ‌ها را رقم می‌زند.  

در پنج جنگ اعراب در برابر اسرائیل از سال های ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ ارتش‌های عربی را شکست داد و غرور آنان را در هم کوبید؛ و همین شکست‌ها بذر جنبش‌های مردمی خود جوش؛ چون اخوان‌المسلمین را در جهان عرب کاشت. نیرویی اشغالگر اسرائیلی که روزی جدی گرفته نمی‌شدند؛ بعدها توانست غرور ۴۰۰ میلیون عرب و بیش از یک‌ و نیم میلیارد مسلمان را در هم بشکند. 

همین الگو یک بار دیگر پس از هشتاد سال دوباره توسط انگلیس و آمریکا، با چهره‌ای تازه، در افغانستان تکرار شد. غرب با انبوهی از سلاح و تجهیزات، به نام مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شد؛ بیست سال این سرزمین را در اشغال خود نگه داشت و در پایان، قدرت را به نیرویی بدوی، خشن و غیر بومی، همچون یهودیان، سپرد. بیش از ۸۰ میلیارد دلار تجهیزات نظامی در اختیار شان قرار داد و همچون مدل اسرائیل، کمک‌های مالی منظم به این گروه سرازیر شد و کماکان این وضعیت ادامه دارد.  

بخشی از طالبان؛ به‌ویژه شاخه‌های غلزایی که از نظر تاریخی و هویتی پیوندی با ساختار فرهنگی افغانستان ندارند و ریشه مشترک اسرائیلی دارند؛ با تکیه بر این حمایت‌ها و پیوندها چنان رفتار می‌کنند که نه به خواست مردم گوش می‌سپارند، نه به خواست منطقه و نه به قواعد جهانی. گویی روی دیگر اسرائیل‌اند و مردم افغانستان غزه ای فراموش‌شده ی جنوب آسیا. تنها قدرتی که از آن فرمان می‌برند، آمریکا است و بس. 

اگر کسی انگیزه و تاریخ پیدایش طالبان را نداند؛ شاید آنان را نیرویی آزادی‌بخش و مذهبی بپندارد؛ اما به قول حسن عباس، طالبان همان نیروهای خلقی لائیک و متعصب گذشته‌اند که تنها ریش گذاشته‌ اند. گروهی که حتی به پاکستان، پرورش‌دهنده ای اصلی‌شان، وفادار نماندند؛ چگونه می‌توانند به جمهوری اسلامی ایران که از نظر فکری و تمدنی در تضاد کامل قرار دارند، وفادار بماند؟ 

نکته ای پایانی این که: اگر کشورهای منطقه بیش از این درنگ کنند و از مخالفان طالبان پشتیبانی نکنند؛ باید در انتظار ظهور چالشگری تازه، شبیه اسرائیل، در جنوب آسیا باشند. این تهدید تنها افغانستان را در بر نخواهد گرفت؛ چین، ایران، پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی نیز در تیررس آنان خواهند بود. 

کشورهای منطقه یک مسئله را مواظب باشند: برفی که امروز بر بام مردم افغانستان، چون فلسطین نشسته است؛ دیر یا زود بر بام آنان نیز چون جهان عرب خواهد نشست.  

اسرائیل جنوب آسیا را جدی بگیرید!

کلید واژه ها: جهان جهان عرب عرب افغانستان اسرائیل غرب طالبان غرب و اسرائیل غرب و فلسطین


نظر شما :