به سمت جنگ؟

۲۶ تیر ۱۳۸۹ | ۱۶:۴۰ کد : ۱۱۵۰۷ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: هومان مجد
یادداشتی از هومان مجد، تحلیل‌گر مسائل سیاسی برای دیپلماسی ایرانی
به سمت جنگ؟
 " تا زمان حیات فلسفه ای که نژادری را برتر و دیگری را پست می داند، ما شاهد جنگ خواهیم بود ".
هر چند ماه یک بار شایعاتی در خصوص جنگی دیگر با حضور امریکا در خاورمیانه بر سر زبان ها می افتد. همان گونه که پیش بینی می شود هم زمان می گذرد و گلوله ای در جبهه ای جدید شلیک نمی شود. مبازره با تروریسم از پس از حادثه یازدهم سپتامبر بر زبان ها افتاد. از آن تاریخ تا کنون دو کشور مورد حمله قرار گرفته اند و دو دولت سقوط کرده اند. تنها یکی از این دو کشور با نام افغانستان هم ارتباط مشخص ومعینی با تروریست ها داشت. ایران، سومین کشوری است که بسیاری با مد نظر گرفتن شعار "مبارزه با تروریسم" حمله به ان را محتمل می دانند. ایران با نام جنگ پیشگیرانه گره خورده است. قرار است با حمله به این کشور از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای جلوگیری به عمل آید.
در چنین شرایطی جنگ با ایران در ذهن این افراد مصداق مبارزه با ترور است. مبازره با ترور هرگز معنای ملی خاضی پیدا نکرد. در امریکا شما زمانی رادیکال محسوب می شوید که مانند عربستان سعودی از مافوق حمایت نکنید. هر بار که تعامل با ایران و یا دیپلماسی برای برون برد پرونده هسته ای از بحران کارساز نمی افتد، نام جنگ بر زبان ها می افتد. هر بار که ایران در مسیر نزدیک شدن به تکنولوژی کامل غنی سازی اورانیوم قرار می گیرد و یا هر بار که غربی ها ادعا می کنند تهران توانایی تولید بمب هسته ای را فارغ از در نظر گرفتن تعداد آن دارد، سخن از جنگ به میان می آید. اکنون با توجه به بن بست در پرونده هسته ای ایران بهترین پرسش این است که آیا امریکا و اسرائیل در چند قدمی حمله به ایران قرار گرفته اند؟ یک ناظر معمولی بر حوادث ایران به این نتیجه می رسد که جنگ در حال حاضر شاید فوری نباشد اما اجتناب ناپذیر است. در واشنگتن کم نیستند موسسه های نظر سنجی که گزینه جنگ را بر روی میز پررنگ تر از سایر گزینه ها کرده اند. رسانه های امریکایی مملو از روایت های بعضا معتبر است که از آماده گی امریکا برای حمله به ایران سخن می گوید. اما این جنگ الفاظ در خصوص نبرد با ایران را چقدر باید جدی گرفت؟
 شاید پرسش بهتر این باشد که دولت باراک اوباما تا چه اندازه این سخنان در خصوص جنگ را جدی خواهد گرفت؟ یک پاسخ این است که: نه چندان زیاد. دستگاه دیپلماسی باراک اوباما چندان به راحتی تحت تاثیر لابی اسرائیلی ها یا نتیجه نظرسنجی ها قرار نمی گیرد. این تیم به نصایح جورج بوش رئیس جمهوری سابق ایالات متحده هم چندان توجهی ندارد. یکی از موسسات نظرسنجی با عنوان "مرکز مطالعات
خاورمیانه نزدیک" که برای خود اسم و رسمی هم به هم زده است توسط لابی اسرائیل در سال 1985 تاسیس شد. این نهاد به تازگی به انعکاس ادعاهای رضا خلیلی پرداخته است. مردی که ادعا می کند در دهه های هشتاد و ابتدای نود زمانی که در سپاه ایران فعالیت داشته، جاسوس سازمان سیا بوده است.
خلیلی ادعا می کند که ایران چند بمب هسته ای در اختیار دارد و نه تنها به اسرائیل که به اروپا نیز حمله خواهد کرد. این سخنان را مردی بر زبان می آورد که 15 سال پیش از ایران گریخته است و البته ادعا می کند که پس از یازدهم سپتامبر 2001 باز با مهره های اطلاعاتی خود در ایران و در داخل سپاه ارتباط گرفته است! اما دو دلیل برای نپذیرفتن سخنان خلیلی وجود دارد، اگر خلیلی همچنان منبع اطلاعاتی سیا است نمی تواند در رسانه ها حاضر شود و اگر اطلاعات او به هر نحوی قابل استناد است اجازه ندارد از آن ها سخن بگوید. رسانه های امریکایی سخنان خلیلی را بی هیچ پرسشی پذیرفته اند.
اما انگشت شمارند کسانی که از خود این سوال را می کنند که سخنان خلیلی زمانی که دولت ایران نسبت به هویت او ابراز بی اطلاعی می کند، تا چه اندازه سندیت دارد؟ خلیلی ادعا می کند که نمی تواند با منابع خبری خود در ایران ارتباط بگیرد! اگر خلیلی طبق ادعای خود از مقام های بلند رتبه سپاه است که یافتن نام او برای دولتمردان ایرانی کار چندان سختی نیست. اما شواهد امر حاکی از این است که خلیلی آنچنان کارمند دون پایه ای بوده است که ایران حتی به غیبت طولانی مدت او شک هم نکرده است.
رسانه های امریکایی این نگاه موشکافانه را از مردم دریغ می کنند اما نه در کاخ سفید و نه در سازمان سیا، کسی سخنان خلیلی را جدی نگرفته است. ایرانیان دیگری نیز به استثنا خلیلی هستند که در موسسه های نظرسنجی امریکایی فعالیت دارند و از امریکا می خواهند که با ایران جدی برخورد کند. برخورد چه از منظر تشدید تحریم ها و چه تلاش برای تغییر رژیم در ایران. برای اظهار نظر در خصوص احتمال وقوع جنگ باید بی توجه به هیاهویی که در واشنگتن به راه افتاده است چند نکته را مد نظر داشت:
 1.    باراک اوباما از معدود سیاستمداران امریکایی بود که از ابتدای امر با جنگ عراق مخالف بود و اکنون نیز احتمال این که او جنگ با ایران را تنها گزینه برای برون رفت از بحران بداند، بسیار دور از ذهن است.
 2.    حتی پنتاگون نیز به این حقیقت اعتراف می کند که حمله به تاسیسات هسته ای ایران تنها می تواند این کشور را چند سال از برنامه هسته ای عقب بیندازد و دلیلی بر توقف کامل آن نیست. تنها راه برای متوقف کردن برنامه هسته ای ایران، حمله ای همه جانبه است. آیا اوبامایی که تمام تلاش خود را برای خارج کردن کشورش از دو جنگ به کار گرفته است، خود را درگیر جنگ سومی می کند؟ انتخابات میان دوره ای کنگره در ماه نوامبر برگزار خواهد شد . پس از این انتخابات نیز سیاستمداران برای انتخابات 2012 دورخیز می کنند.
 برخلاف آنچه که غیرامریکایی ها فکر می کنند ، سیاست خارجی در انتخاب رئیس جمهور ایالات متحده اندک تاثیری ندارد. مگر آنکه سربازان امریکایی در جنگی درگیر باشند. اوباما خارج از مسائل داخلی برای جلب ارا باید در قبال ایران محکم برخورد کند. او باید خود را به تامین امنیت اسرائیل موظف بداند. البته او نه به جنگ دیگری نیاز دارد و نه باید این کار را انجام دهد. با وجود تمام چکش کاری ها از سوی تندروهای امریکایی هیچکس در امریکا این نبرد را نمی خواهد. بعید است که باراک به تنهایی و بدون اخذ مجوز از سوی شورای امنیت سازمان ملل به ایران حمله کند. شورای امنیت هم در این شرایط رای به حمله به ایران نمی دهد.
 عده ای شاید از عملکرد جدید اوباما در خصوص تشدید تحریم ها و نه پافشاری بر تعامل بیشتر با ایران ناراضی باشند و این حرکت ها را به مقدمه سازی برای حمله به ایران تعبیر کنند. تحریم حتی از منظر بسیاری از اعضای کابینه اوباما نیز از ضریب آنچنانی برای موفقیت برخوردار نبود. بنابراین گام بعدی امریکایی ها چیست؟ در شرایطی که نمی توان گزینه نظامی را برای همیشه کنار زد، اما اشتهای آنچنانی در میان کاخ سفید نشین ها برای حمله به ایران وجود ندارد. برخورد محکم با ایران ضامن بقای دموکرات ها در کاخ سفید و البته کنگره است.
برای کسانی که نگران جنگ هستند باید یادآوری کنم که جنگ عراق نتیجه یک تصمیم ناگهانی پس از یازدهم ستامبر نبود. از 1997 که بیل کینتون بر مسند ریاست جمهوری نشسته بود سخن از حمله به عراق و انهدام دولت صدام حسین به میان آمده بود. در نهایت هم در دوران ریاست جمهوری جورج بوش، بن لادن با هدیه دادن ماجرای برج های دوقلو به دولتمردان امریکایی بستر لازم برای حمله را مهیا کرد.
پس از جنگ ویتنام، افکار عمومی امریکا تنها به نبردهایی تن می دهند که کم هزینه، سریع و مشروع باشد. هیچ کدام از این گزینه ها در خصوص ایران مصداق ندارند.
خیر هیچ راهکار نظامی برای پرونده هسته ای وجود ندارد، چه از جانب امریکا و چه اسرائیلی ها. شاید این پرسش مطرح شود که در چنین شرایطی چرا امریکا همچنان از گزینه نظامی سخن می گوید؟ دلایل خوبی برای عدم تحقق این تهدید ها وجود دارد. کاخ سفید هم شاید به فوائد حذف این گزینه فکر کرده باشد، اما حقیقت این است که امریکا نمی تواند با ایران هیچ گونه معامله ای داشته باشد. حذف این گزینه از سوی بسیاری از منتقدان به ضعف دولت اوباما تعبیر خواهد شد. همه گزینه ها بر روی میز قرار دارد. درست است. اما " جنگ " گزینه موجود نیست. این گزینه حداقل در نخستین دوره ریاست جمهوری باراک بر روی میز نیست. 
هومان مجد

نویسنده خبر

هومان مجد (به انگلیسی Hooman Majd) متولد ۱۹۵۷، تهران)، روزنامه نگار و نویسنده سیاسی-اجتماعی آمریکایی ایرانی تبار است.

مجد تا کنون برای نیویورک تایمز و نیویورکر ستونهایی به تحریر ...

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: خلیلی ادعا می ادعا می کند این گزینه برای حمله سخنان خلیلی


نظر شما :