ساختار رانتی دولت‌های حوزه خلیج فارس

۲۲ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۴:۱۴ کد : ۱۱۶۴۰ نگاه ایرانی
نویسنده خبر: جوزف نای
گفتاری از محمد صادق جوکار، کارشناس خاورمیانه، برای دیپلماسی ایرانی.

با توجه به این امر که کشورهای حوزه خلیج فارس از نظر ساختار سیاسی شبیه کشوری همچون مصر هستند، اما هیچ جنب و جوشی در این کشورها نمی‌بینیم. حتی در کشور کویت هم که شاهد اعتراضاتی بودیم، بسیار زودگذر بوده و آثاری درپی نداشته است. اما صادق جوکار کارشناس مسایل خاورمیانه حوزه خلیج فارس بر این عقیده است که شباهت ساختار سیاسی لزوم الگوبرداری کشورهای حوزه خلیج فارس از مصر نیست و تاثیر بر این کشورها بیشتر به صورت تکوینی خواهد بود.

تاثیر تحولات مصر بر کشورهای حوزه خلیج فارس

پیش از اینکه وارد بحث کلی این موضوع شویم، به عقیده من ساختار کشورهای حوزه خلیج‌فارس و مصر مشابه نیست. اگر ساختار یک کشور را در عرصه داخلی آن به چند جنبه تقسیم کنیم‌، شاهد آن هستیم که یک کشور دارای ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی-اجتماعی است. از لحاظ ساختار سیاسی با توجه به امارها و مولفه‌هایی که باید به آنها توجه کرد، دو کشور عربستان و کویت با مصر مشابه ولی از لحاظ دیگر ساختارها کاملا متفاوت هستند. این امر که بر روی عدم تسری این اعتراض‌ها بسیار هم تاثیرگذار بوده می‌توان مثال زد که مهمترین ویژگی ساختار اقتصادی است و علت اصلی تفاوت این کشورها با یکدیگراست.

ذکر این نکته ضروری است که کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان کشورهای رانتی محسوب می‌شوند، بدین معنا که دولت به جامعه وابستگی ندارد و حتی اگر از مردم مالیاتی هم دریافت نکند، دولت به دلیل رانتی که از بیرون دارد به حیات خود ادامه می‌دهد و سقوط نمی‌کند. این رانت سبب می‌شود که انحصار قدرت نظامی هم در دست دولت باشد، به عبارت دیگر نیروی ارتشی شکل دهد که فرمانبردار خویش است. از طرف دیگر ساختار رسانه‌ای را نیزبا توجه به این رانت شکل می‌دهد که کاملا در انحصار دولت است. از همه مهمتر این رانت قوه‌ای را برای این دولت ایجاد می‌کند که می‌تواند با بازتوزیع بخشی از ثروت، گروه‌های حامی بیشتری را برای خود جذب کند و اصطلاحا به آن تحمیق ملت‌ها گفته می‌شود. در چنین شرایطی سعی در ایجاد شکاف بین گروه‌های مختلف مردم می‌کنند، به اختلاف‌ها دامن می‌زنند و بخشی را جذب می‌کنند و در نتیجه گروه‌های معترض و روشنفکر رابه نوعی از پشتوانه عامه مردم خالی کنند.

ولی چنین شرایطی در مصر حاکم نیست، چرا که دولت به شکل رانتی وجود ندارد و به همین دلیل با شروع اعتصاب‌ها و اعتراض‌های مردمی، دولت منابع مالی و توانش کم می‌شود و احتمال سقوط آن افزایش می‌یابد.

بنابراین:

1.      دولت به دلیل وابستگی که به جامعه دارد توانش کم خواهد شد.

2.      نیروی نظامی وابستگی خاصی به سیستم سیاسی ندارد و حتی اعلام کرد که مستقل است و موضوع دیگر این است که در سیستم نظامی مصر به غیر از عالیتربه‌های نظامی که اشرافی هستند و پس از پایان خدمت به فعالیت‌های اقتصادی می‌پردازند، رده‌های پایین نظامی وضعیت مالی خوبی ندارند و به جریان‌های اعتراضی هم وابستگی‌هایی دارند. بنابراین در چنین شرایطی نیز نیروی نظامی هم فرمانبردار صدرصد دولت نیست که وسیله‌ای برای سرکوب مردم باشد.

3.      تحولات اجتماعی و فرهنگی است و میزان ارتباطی که با مولفه‌ها و روندهای بیرونی همچون رسانه‌ها وجود دارد. پیشینه ارتباط آنها با اندیشه‌های جدیدی که در شمال افریقا وجود دارد نیز بی‌تاثیر نبوده است. به عبارت دیگر پیشینه آشنایی با مفاهیم، ادبیات و اندیشه‌های سیاسی جدید که هم‌اکنون بروز پیدا کرده است. از طرف دیگر انحصار دولت بر رسانه‌ها در این کشور شکسته شده و اخباراین رسانه‌ها درباره تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع دیگر توانسته بر روند اعتراض‌های مردمی مصر تاثیرگذار باشد.

با توجه به مولفه‌هایی که ذکر شد مصر می‌تواند در دو جنبه تاثیرگذار باشد: یکی تاثیر علی است که همین ویژگی‌ها در برخی کشورها ایجاد شود. بدین معنا که دولت رانتی نبوده، رسانه‌ها و ارتش نیز در انحصار دولت نباشند. در چنین شرایطی ما شاهد اعتراض‌های مردمی همچون کشور مصر خواهیم بود. نمونه بارز آن کشور یمن است. این کشور از نظر ساختار اقتصادی شبیه مصر است و تا سال 2018 نفتی نخواهد داشت و دولت به معنای مصطلح بین‌المللی دولت رانتی که 40 درصد تولید ناخالص ملی خود را از طریق صادرات مواد خام بدست بیاورد، نیست. بنابراین چنین ویژگی‌های علی سبب می‌شود که ما شاهد همین قیام‌ها باشیم.

اما به عقیده من بردیگر کشورهای خاورمیانه همچون عربستان تاثیر تکوینی خواهد داشت. به معنای دیگر این عامل قیام مردم مصر سبب خواهد شد بر نارضایتی‌های مردم این کشورها افزوده شود و نه اینکه الزاما این نارضایتی‌ها منجر به اعتراض‌های مردمی شود. دولت‌ها احساس خطر خواهند کرد و مجبور می‌شوند در برخی از جنبه‌هایی که موجب نارضایتی‌های جامعه شده، حتی به صورت ظاهری، تغییراتی را ایجاد کنند. به عنوان مثال: در قزاقستان در چندی پیش مصوبه‌ای برگزارشد که اقای نظربایف بدون اینکه انتخابات ریاست جمهوری 2012 صورت گیرد، تا سال 2020 رییس جمهور خواهد بود. ولی تاثیر تکوینی تحولات مصرباعث شد که خود اقای نظربایف این رفراندوم را که در سیستم خودش هم تایید شده بود، رد کند و اعلام کرد که باید انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود.

 مثال دیگر نیز کشور کویت است. می‌توان درباره کویت نیزپیش از تحولات مصر و پس از تحولات تونس همین روند را پیش بینی کرد که اعتراضاتی شد و پس از ان توزیع اقتصادی صورت گرفت،دولت به هر شهروند کویتی حدود 3500 دلار داد و برخی از خدمات عمومی را در دسترس شهروندان قرار دادند.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که چنین تاثیر‌هایی خواهد گذاشت ولی نکته‌ای که نباید فراموش کرد این است که لاجرم شاید درکشورهای عربستان، عمان، کویت، قطر و امارات به نوعی انباشت نارضایتی‌ها کمک خواهد کرد تا دولت را مجبور کند که تغییراتی در سیستم خود انجام دهد. که این امر در تعریف همان تاثیر تکوینی است ولی تاثیر علی آن برکشوری چون یمن مشابه‌تر است. در عین حال می‌توان دولت‌های الجزایر و لیبی را نیز برای تاثیرات تکوینی مثال زد که آنها هم کشورهای رانتی محسوب می‌شوند.

عربستان و نگرانی از تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر تحولات مصر

این موضوع کاملا قابل پیش‌بینی است. ما در خاورمیانه شاهد دو جبهه هستیم که رو در روی هم قرار گرفتند:

  1. جبهه‌ای که جمهوری اسلامی آن را سازشگر می‌نامد و خود آنها خود را جریان میانه‌رو می‌نامند. در این جبهه عربستان، اردن و مصرهستند. و از بین گروه‌های غیر دولتی نیز دولت خودگردان و فتح در این جبهه قرار دارند.
  2. جبهه‌ای که جمهوری اسلامی آن را جریان مقاومت می‌نامد و آنها بر آن نام جریان رادیکال گذاشتند. که در این جریان مقاومت کشورهای ایران، سوریه و برخی از جنبش‌ها مثل حماس و حزب‌الله قرار دارند.

  از این دسته‌‌بندی به شکل زیر می‌توان نتیجه‌گیری کرد:

  1. در چنین شرایطی اگر تغییر در ساختار سیاسی و اجتماعی کشورهای جبهه سازشگر یا میانه‌رواتفاق افتد، تغییر در توزیع قدرت‌ خاورمیانه اتفاق خواهد افتاد. بنابراین نگرانی عربستان از این جهت قابل فهم است.
  2. این امر که عربستان انقلاب مصر را برخاسته از انقلاب اسلامی‌ ایران دانسته، به این دلیل است که با یک نوع شبیه‌سازی تحولات مصر با تحولات ایران نتیجه‌ای بگیرد، همانطور که در انقلاب ایران تحولاتی رخ داد و پس از آن امریکاستیزی و رادیکالی شدن ایران را به دنبال داشت، بنابراین پس از تحولات مصر هم تروریسم و رادیکالی شدن اتفاق خواهد افتاد. عربستان با این نگاه سعی می‌کند توجه جبهه جهانی را علیه معترضین مصری بسیج کند و به نوعی از اقدامات سرکوب‌گرانه مبارک نیز حمایت شود. به اضافه اینکه سازمان‌های بین‌المللی هم چشم خود را براین سرکوب‌ها ببندند.
  3. این اقدام عربستان به نظرمن نقطه موضع‌گیری هماهنگ با اسراییل در امریکا است. همانطور که وقتی به سخنان آقای پرز در کنفرانس مونیخ توجه می‌کنیم دقیقا همین مطالب را عنوان کرد. یعنی جنبش اخوان‌المسلمین قدرت را در دست خواهد گرفت و یک انقلاب اسلامی در مصر اتفاق خواهد افتاد. موضع‌گیری عربستان و سفیر امریکا در مصر و لابی‌های اسراییل در امریکا کاملا شبیه هم هستند. بنابراین موضع گیری هماهنگ اسراییل، عربستان و سفارت امریکا در مصر وجود دارد که انقلاب اسلامی ایران در مصر بازتولید می‌شود.
  4. حتی علمای دینی عربستان نیز موضع‌گیری در همین راستا داشتند، که اعتراضات مردم مصر خلاف اسلام است.

در پایان باید گفت تقریبا این جریان توانست موفقیت‌هایی هم درپی داشته باشد. همان‌طور که شاهد بودیم موضع حمایتی امریکا از قیام‌های مردم مصر کمرنگ و متزلزل شده و به نوعی هم از جریان اقتدارگرای مصر حمایت می‌شود. بدین معنا آن حمایتی که از انتقال قدرت می‌شد دیگر وجود ندارد، همچنین با این فرضیه یا حربه که در مصر انقلاب اسلامی ایران رخ می‌دهد نظر اتحادیه اروپا و نظربرخی دیگر از قدرت‌ها را به خودش جلب کرده است.

جوزف نای

نویسنده خبر

جوزف نای (Joseph Nye) یک دانشمند اهل ایالات متحده آمریکا است. وي استاد دانشكده علوم سياسي دانشگاه هاروارد است كه پيش از اين رياست اين دانشگاه را نيز به ...

اطلاعات بیشتر


نظر شما :