دوحه تهران را فروخت؟

۳۱ تیر ۱۳۹۰ | ۲۲:۰۹ کد : ۱۴۷۸۵ سرخط اخبار
خاورمیانه شش ماه است که در التهاب خیزش های عمومی و انقلاب های آتشین می سوزد.بازیگران اصلی این نمایشنامه شاید تونس و مصر یا لیبی و سوریه باشند اما در این فیلمنامه بازیگران دیگری نیز حضور دارند که شاید نتوانند بر روند انقلاب ها تاثیر بگذازند اما از این روند تاثیر پذیرفته اند. بسیاری از تحلیل گران بین المللی اعتقاد دارند که به زودی تاثیر این انقلاب ها بر معادلات جدید خاورمیانه هویدا خواهد شد. دوستی های قدیم کمرنگ می شوند و چه دشمنی هایی که جای خود را به اتحادهای نوین بسپارند.


در این فضا نشریه معتبر فارین پالیسی با انتخاب دو نیروی تاثیر گذار بین المللی یعنی عربستان و قطر از دشمنی قدیمی این دو کشور عربی می گوید که در سایه تحولات خاورمیانه می رود تا جنبه دوستی استراتژیک به خو بگیرد:
بهار سال 2006 میلادی بود که وزیر انرژی وقت قطر نتوانست بیش از این به سکوت خود ادامه دهد و در خصوص قرارداد متوقف شده انتقال گاز قطر به کویت به خبرنگاران گفت: عربستان سعودی هیچ گونه سرنخی برای ادامه این ماجرا در اختیار ما قرار نمی دهد و البته ما شاهد هیچ گونه انعطافی هم از سوی این کشور نیستیم.
5 سال از زمان این اظهار نظر می گذرد اما هنوز هم سرنوشت این معامله مشخص نیست. این مشت نمونه خرواری از فراز و فرودهایی است که رابطه میان دو کشور عربی در این سالها تجربه کرده است. تنش میان دوحه و ریاض اولین بار در سال 1992 با تنش در مرز و کشته شدن دو مرزبان حالت جدی به خود گرفت.


مخالفت های ریاض با دوحه از ماجراهای کلان سیاسی بود تا خرده مسائلی مانند مخالفت با احداث پل میان امارات متحده عربی و قطر. عربستان در سال 2000 به بهانه استقرار دفتر تجاری اسرائیل در دوحه از شرکت در نشست کشورهای اسلامی که قطر میزبانی آن را بر عهده داشت ،سرباز زد. دو سال بعد از این تاریخ هم اظهارنظرهای برخی چهره های اپوزیسیون عربستان در شبکه الجزیره قطر منجر به فراخوان سفیر ریاض از این کشور شد.


در سالهایی که عربستان و قطر تنش را در روابط دوجانیه تحمل می کردند، دوحه رابطه خود با دمشق را به بالاترین میزان خود رساند. این مساله به خودی خود خاری در چشم خاندان سعود بود که سوریه را یکی از محورهای مقاومت در منطقه می خواندند. رئیس جمهوری سوریه بشار اسد و امیر قطر شیخ حامد بن خلیفه آل ثانی چندین بار از کشورهای هم دیدار کردند. خاندان سلطنتی قطر برای کمک به خاندان اسد میلیون ها دلار به بدنه بیمار اقتصاد این کشور تزریق کردند.
این معادلات خاورمیانه و جهان اسلام را به دو بخش قسمت کرد: قطر، ایران، سوریه، حزب الله لبنان و حماس در کنار هم و مقابل مصر، اردن،عربستان و امارات متحده عربی که به نوعی رفیق شفیق ایالات متحده بودند.
تنش میان دوحه و ریاض تا سال 2007 میلادی ادامه داشت تا اینکه نخست وزیر قطر شیخ حامد بن جاسم بن جبار ال ثانی در سپتامبر 2007 به همراه امیر و در قالب سفری ناگهانی به ریاض رفت. پس از این سفر ناگهان رابطه میان دو کشور سیر صعودی خود را طی کرد. دسامبر همان سال دوحه میزبان نشست شورای همکاری خلیج فارس بود و خاندان سعود هم با کمال میل در این نشست شرکت کردند. از آن تاریخ طلسم رابطه میان دو کشور شکسته شد و مقام های دو کشور چندین بار از پایتخت های هم دیدار کردند. با این همه هنگامی که بحث به کشورهای جنجالی مانند سوریه می رسید باز هم اختلاف های ریاض و دوحه به اوج خود می رسید.


اما نوبت به بهار عربی که رسید هرکدام از این کشورها سیاستی را اتخاذ کردند که گمان می کردند به منافع ملی خود در منطقه نزدیک تر است. در روزهای تب و تاب انقلاب در مصر شبکه الجزیره را که نگاه می کردید متوجه حمایت قطر از خیزش های مردمی در قاهره می شدید و این در حالی بود که ریاض تمام عزم خود را جرم کرده بود تا مانع از وداع حسنی مبارک با قدرت شود.در ماجرای لیبی هم با وجود آنکه معمر قذافی در سال 2003 میلادی نقشه سوقصد به جان ملک عبدالله عربستان را کشیده بود ، باز هم خاندان سعود خویشتن داری به خرج داد و تاکنون رسما از قذافی برای کناره گیری از قدرت درخواستی نکرده است .رهبران قطر اما نه تنها از قذافی برای واگذاری قدرت درخواست کردند بلکه نخستین کشور عربی بودند که به ناتو در حمله به طرابلس کمک مادی و معنوی هم کردند .


در سوریه هم به نظر می رسید که دوحه و ریاض چشم در چشم حوادث دوخته اند. در دومین روز از ماه آوریل بود که پس از آغاز ناآرامی ها در دمشق ، امیر قطر نخست وزیر خود را با پیامی خصوصی برای بشار به دمشق فرستاد. البته نشانه ضمنی این سفر هم حمایت بی قید و شرط دوحه از دولت بشار بود. با این همه تقویم که هجدهمین روز از ماه جولای را نشان داد، قطر فعالیت های سفارتخانه خود در دمشق را به حالت تعلیق درآورد و سفیر خود را هم از این کشور فراخواند تا علامت تعجب دیگری بر پیشانی حوادث منطقه در اثنای بهار عربی گذاشته باشد.


اکنون سوال اینجاست که دلیل چرخش 180 درجه ای موضع قطر در برابر سوریه چه بود؟ در بیست و پنجمین روز از ماه مارس بود که شیخ یوسف القرادوی از نخبگان سیاسی متعلق به اخوان المسلمین سوریه در شبکه الجزیره به صراحت حمایت خود را از خیزش های عمومی در سوریه اعلام کرد . این نخبه سیاسی ار سال 1960 تاکنون در قطر به سر می برد و گفته می شود که سخنان وی در این کشور تاثیر بسزایی بر افکار عمومی دارد . در سوریه هم درست مانند مصر اخوان المسلمینی وجود دارد که برای در اختیار گرفتن قدرت پس از سقوط بشار اسد برنامه ریزی می کند. قطر نیز مانند عربستان سعودی نسخه وهابی گری را در برخی موارد پیشه راه خود کرده است و بر همین اساس ترجیح می دهد در سوریه هم با اخوان کار کند تا بشار که مورد حمایت اقلیت علوی است .


از سوی دیگر حمایت بی قبد و شرط ایران از حکومت بشار اسد هم می تواند قطری ها را به رقابت با تهران در این حوزه متمایل کرده باشد . برخی تحلیل گران ادعا می کنند که در صورت سقوط بشار اسد تهران در سوریه پس از وی جای چندانی نخواهد داشت و قطر برای آن روزها و غیبت تهران در دمشق برنامه ریزی می کند.


در این میان رابطه میان دوحه و ریاض هر روز گرم تر از دیروز می شود. در چند هفته گذشته میزان پروازهای دوجه به ریاض و بر عکس از 35 به 60 مورد رسیده است . در ماه سپتامبر هم هیاتی اقتصادی شامل 100 تاجر عربستانی از دوحه بازدید خواهند کرد. شبکه الجزیره هم که از سوی خاندان سعود در این کشور ممنوع اعلام شده بود با چراغ سبز خاندان سلطنتی برای آغاز به کار دوباره روبه رو شده است .
به نظر می رسد که تا سال 2022 رابطه میان دو کشور همچنان سیر صعودی خود را طی کند. در این سال قطر میزبانی جام جهانی فوتبال را بر عهده خواهد داشت . به نظر می رسد که قطر برای این قدرت نمایی بین المللی به کمک همسایه ثروتمند خود بسیار نیازمند است . پیش بینی می شود که دوحه سیاست خارجی خود را بر مبنای منفعت های عربستان سعودی تعریف می کند.

منبع:خبرانلاین 

نظر شما :