چشم امید میقاتی به حمایت‌های ایران

۰۹ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۳:۳۴ کد : ۱۴۸۹۴ اخبار اصلی
گفتاری از دکتر سیروس برنا، نماینده مجلس شورای اسلامی و کارشناس مسائل خاورمیانه برای دیپلماسی ایرانی.
چشم امید میقاتی به حمایت‌های ایران
دیپلماسی ایرانی: در مقدمه باید بگویم، هنگامی که مطالعات کتابخانه‌ای توام با بررسی‌های میدانی می‌شود، نتایج بررسی‌های میدانی تاثیر تعیین‌کننده‌ای در نگرش هر کارشناس ایجاد می‌کند. معمولا سیاست خارجی را در ادامه سیاست داخلی تعریف می‌کنند و سیاست خارجی زمانی کارامد و اثربخش خواهد بود که بتواند یک تنظیم و سازگاری منطقی و واقع‌بینانه بین آمال‌های هر دولت – ملت با واقعیت‌های صحنه سیاست بین‌المللی ایجاد کند.
با این مقدمه باید تاکید کنیم در طول چند دهه اخیر به خصوص با توجه به اوضاع و احوال جنگ‌های داخلی لبنان به نظر می‌رسید که الزامات ناشی از فرایند صلح اعراب و اسرائیل و نیز خستگی مردم یعنی خستگی تک‌تک شهروندان لبنان و احساس نیاز آنها به امنیت و همچنین تجربیات گران‌باری که رهبران گروه‌ها و جریان‌های سیاسی لبنان از حزب الله گرفته تا جریانات دروزی‌ها یا ولید جنبلاط، میشل عون، میشل سلیمان و غیره دارند، همگی به این منجر شده است که در طول سال‌های گذشته پیمان طائف به یک مبنایی برای مهندسی یا آرایش جدید ساختار سیاسی لبنان تبدیل شود. اما این آرایش یا مهندسی جدید نیز طبیعتا دچار چالش‌های خاص خودش شد که علل این چالش‌ها بیشتر متاثر از تعدد طائفی یا جامعه‌شناختی درون لبنان است. همین طور تعارض کشورهای هم‌جوار با لبنان و نقش‌آفرینی بازیگران فرامنطقه‌ای به تدریج وضعیت جدید را تحت الشعاع خودش قرار داد. ضمن این که باید اذعان کرد اکثر کشورهای استراتژیک خاورمیانه بر اساس الگوی تئوریکی که لوسین پای در زمینه احصای بحران‌ها ارائه می‌دهد مجموعا با تراکمی از بحران‌های حل نشده مواجه بوده و هستند که مجموعه این مسائل باعث شده است تا ما در لبنان همچنان در خلال سال‌های آینده و در یک افق دید میان مدت شاهد چالش‌های متعددی باشیم.
نکته دیگر این که این دسته از چالش‌ها با توجه به اتفاقاتی که پس از جنگ 33 روزه و قبل از آن ترور رفیق حریری افتاد و قطعنامه‌هایی که سازمان ملل صادر کرده است مثل قطعنامه 1559 و آن چیزی که امریکایی‌ها به دنبال آن هستند یعنی تلاش برای خارج کردن نیروهای سوریه از لبنان و خلع سلاح حزب الله که موفق به آن هم نشده و نخواهند شد، این فرایند را تحت الشعاع خودش قرار داده است.
به طور مشخص بعد از سال‌های 2004 و 2005 که رفیق حریری ترور شد، امریکا و فرانسه به جد به دنبال آن بوده‌اند که اولا سوریه نیروهای خود را از لبنان خارج کند و ثانیا سوریه در الگوهای رفتاری‌اش چه در مناسبات داخلی و چه در مناسبات خارجی تغییری به وجود آورد. هم در مناسبات داخلی دست به اصلاحات سیاسی و اقتصادی بزند و هم در مناسبات منطقه‌ای‌اش به خصوص از حیث اتحاد استراتژیکش با حزب الله از یک سو و با جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر تغییراتی ایجاد کند.
اگر دقت کنیم، حزب الله لبنان در طول سالیان گذشته در مناسباتش با سازمان ملل که پس از حزب الله بزرگترین جریان تعیین کننده لبنان است فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته است منتها در انتخابات اخیر که منجر به شکل‌گیری دولت نجیب میقاتی شد به نظر می‌رسد که به یک هماهنگی مناسبی رسیده است. به تعبیر دیگر با توجه به ویژگی‌هایی که ساختار شخصیتی سید حسن نصرالله دارد و توان مقاومت و لجستیکی که حاصل تجربیات چند دهه اخیر در نقطه نقطه لبنان است و به رخ اسرائیلی‌ها و شهروندان لبنانی نیز کشانده‌اند، همچنین درایت و افق دید استراتژیکی که شخص سید حسن نصرالله دارد وعضیت سیاسی لبنان به این جا منجر شده که ما هم‌اکنون در داخل صحنه سیاسی لبنان شاهد نوعی استحکام، اقتدار و مشروعیت حزب الله باشیم. به خصوص اقدامات و کارامدی که اخیرا حزب الله در راستای بازسازی آن مناطق آسیب‌دیده از خود نشان داده باعث شده است که مردم به یک اقبال خوبی در این زمینه برسند، یعنی نگاهشان نسبت به حزب الله از لحاظ اثرگذاری و مدیریت مثبت‌تر باشد. اگر چه این را هم نباید از نظر دور داشت که امریکا و فرانسه و متحدانشان تلاش کردند که در انتخابات اخیر تک‌تک شهروندان لبنانی را از اقصی نقاط دنیا با صرف هزینه‌های قابل توجهی به داخل لبنان بکشانند تا نتیجه انتخابات را آن گونه که خود می‌خواستند رقم بزنند. اما باز هم به لحاظ آن کارکردهای ذاتی ناشی از صندوق‌های رای کم آوردند و در وضعیت فعلی دولت نجیب میقاتی در واقع منصوب به حزب الله و به طریق اولی منصوب به جمهوری اسلامی ایران است. به همین دلیل این دولت از ایران انتظار دارد که حمایت‌های بیشتری از آن به عمل بیاید. ضمن این که بعد از خروج نیروهای امنیتی سوریه از لبنان ارتش لبنان هم چاره‌ای ندارد جز این که به اقتدار، توانایی، تسلط و اشراف میدانی شبه نظامیان حزب الله تن بدهد تا با هماهنگی هم بتوانند در مقابل آسیب‌های داخلی یا تهدیدات خارجی مدیریت یا مملکت‌داری‌های خودشان را انجام دهند.
در مجموع در طول چد سال اخیر امریکا همواره به دنبال این بوده که با هماهنگی اسرائیل و سایر هم‌پیمانانش کاملا حزب الله را از صحنه سیاسی لبنان حذف کند و از بین ببرد منتهی در شرایط فعلی باید اذعان داشت که در این زمینه امریکا هیچ امیدی ندارد و چاره‌ای جز این ندارد که فضا و مشارکت به عوامل و عناصر حزب الله بدهد. ضمن این که باید بر اتفاقاتی که تحت عنوان بیداری اسلامی در کشورهای مختلف از مصر، تونس و لیبی گرفته تا بحرین و سوریه صورت می‌گیرد نیز تاکید کرد. بدین ترتیب که در پس مناسبات گروه‌های معارض این کشورها یا اپوزسیون فعال و درگیر طبیعتا یک هماهنگی‌هایی صورت گرفته است که حزب الله یک نقش پدرخواندگی قابل اعتنایی را ایفا می‌کند که به تعبیر دیگر شاه‌نشینی حزب الله نه تنها در صفحه شطرنج داخلی لبنان بلکه در منطقه از این به بعد بیشتر رخ بنمایاند.
در شرایط فعلی که آقای میشل سلیمان خود فرمانده ارتش لبنان بود و اکنون رئیس جمهور است، نجیب میقاتی، نخست‌وزیر و نبیه بری، رئیس مجلس لبنان به ناچار همگی مجموعا به قواعدی از بازی تن داده‌اند که در این بازی دست برتر از آن حزب الله است. به نظر می‌رسد که حزب الله مبتنی بر یک بینش واقع‌بینانه و نه یک تفکر ایده‌آلیستی صحنه سیاسی لبنان را اداره می‌کند. حتی در یک جا اگر لازم ببیند توصیه‌ها، تذکرات و موعظه‌های لازم را به برخی از متحدان استراتژیک خودش برای مثال بشار اسد انجام می‌دهد.
میقاتی و چالش دادگاه ترور رفیق حریری
نجیب میقاتی خوب می‌داند که وضعیت سیاسی فعلی‌اش را از حزب الله و مساعدت‌های آنها دارد. بنابر این تمامی حرکت‌ها و فعالیت‌هایش بدون تردید بدون هماهنگی آنها نخواهد بود منتها طبق شناختی که من از ویژگی‌های شخصیتی این فرد دارم، احساس کرده‌ام که این روزها به شدت تحت چالش و فشار است و وضعیت نسبتا متزلزلی دارد. به لحاظ شخصیتی احساسم بر این است که آقای نجیب میقاتی نتواند دوام بیاورد و در حقیقت تحت فشارهای موجود ببرد. ولی باز هم در نهایت به توجه به مناسباتی که تنظیم شده و شکل‌گرفته دست برتر از آن حزب الله است.
اولا، به هر حال طبیعی است که هزینه پرونده دادگاه بین‌المللی ترور رفیق حریری را باید دولت بدهد منتها امریکا، فرانسه، انگلیس و هم‌پیمانانش آن قدر انگیزه در زمینه مدیریت فرایند پرونده ترور حریری دارند که در زمینه تامین منابع مورد نیاز مشکلی به وجود نیاید.
ثانیا، در حال حاضر سعد حریری در سواحل جنوب فرانسه قدم می‌زند و لحظه‌شماری می‌کند تا شرایطی پیش بیاید که در نهایت منجر به یک، سقوط دولت نجیب میقاتی شود و دو، حزب الله تن به خواسته دادگاه دهد و آن چهار نفر را تسلیم کند.  
تصور من بر این است که با توجه به ویژگی‌های شخصی آقای نجیب میقاتی احتمال سقوط دولت او در کوتاه مدت بالا است. اما حزب الله به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی نه انگیزه دارد و نه امریکایی‌ها و عواملی مانند اینترپل و غیره توانایی لازم برای یافتن و دستگیری اعضای حزب الله را دارند. چرا که از لحاظ تسلط امنیتی حزب الله، چه در منطقه و چه در داخل لبنان چنین امکانی برای آنها فراهم نیست. بنابر این صورت مسئله کاملا روشن است. باید تاکید کنیم که دغدغه امریکا، اسرائیل و سایر کشورها در رابطه لبنان و حزب الله از این به بعد بیشتر معطوف به نقش‌آفرینی منطقه‌ای حزب الله خواهد بود. این نکته بسیار مهمی است چرا که احساسم بر این است که در دایره قلمرو جغرافیایی لبنان روند نهادینه شده دیگر قابل برگشت نیست. به عبارت دیگر شاید دولت‌هایی بیایند و بروند و به دلیل ساختار طایفه‌ای لبنان دچار چالش شوند اما بازیگر دست برتر کاملا مشخص است و پیروزی گروه‌های اپوزسیون در سایر کشورها به ویژه در بحرین و کم و کیف تعامل احتمالی که حزب الله با دولت‌ها یا دولت بعدی سوریه با این پیش‌فرض خواهد داشت، یک وضعیت دست برتر و تعیین کننده را برای حزب الله ایجاد کرده است. به اعتقاد من حزب الله بر اساس یک دید واقع‌بینانه و بسیار عاقلانه در حال برخورد با قضایا است. بر اساس اطلاعات در دست حزب الله در طول ماه‌های اخیر توصیه‌های موکد به بشار اسد مبنی بر انجام اقدامات پیش‌دستانه از سوی بشار انجام داده است اما یا نخواسته یا نتوانسته این اصلاحات را اعمال کند که به توجه با شناختی که از ساختار سیاسی و اجتماعی سوریه دارم نتوانسته است که انجام دهد.
استراتژی حزب الله کاملا مشخص است اما درباره تاکتیک‌ها باید گفت با توجه به توانایی، تسلط، اشراف، افق دید استراتژیک حزب الله و انعطاف‌پذیری و تابعیتی که نجیب میقاتی از آنها دارد پیش‌بینی می‌کنم که عند الاقتضا تاکتیک‌های مختلفی را حزب الله و میقاتی معطوف با بازی با عنصر زمان پیش بگیرند. یعنی این که می‌توان پیش‌بینی کرد پرونده ترور رفیق حریری همچنان سال‌های سال باز بماند. اما در نهایت به آنجایی که امریکا، فرانسه، انگلستان، سمیر جعجع، ولید جنبلاط، سعد حریری و غیره می‌خواهند نخواهد رسید.  
مواضع افرادی مثل ولید جنبلاط و تعداد کرسی‌های آنها – چه در مجلس و چه در دولت – که در وسط معادلات سیاسی قرار دارند و نقششان تعیین‌کننده است، باید دید که در کجا خود را به چه قیمتی خواهند فروخت یا به عبارت دیگر امریکایی‌ها چه بهایی را برای آنها در همین آینده کوتاه می‌پردازند در غیر این صورت دو طرف بر مواضع خود محکم ایستاده‌اند. وزرا و نمایندگان حزب الله افراد بسیار وزین و کارکشته‌ای هستند که خوب می‌دانند چگونه فضا را اداره کنند بر عکس افراد جریان 14 مارس که از لحاظ تیپ غالبا افراد کم‌سن‌تر، جوان‌تر و کم‌تجربه‌تری هستند. 

نظر شما :