ترور ربانی؛ زمینه ساز انعقاد پیمان استراتژیک

۳۰ شهریور ۱۳۹۰ | ۱۹:۲۹ کد : ۱۶۴۳۱ آسیا و آفریقا
محمدعلی بهمنی قاجار، کارشناس مسائل افغانستان در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی به ترور ربانی می‌پردازد و معتقد است این ترور با هر انگیزه ای صورت گرفته باشد ضربه ای به صلح وامنیت در افغانستان است. این ترورها هم چنین زمینه لازم را برای وابستگی امنیتی و نظامی ‌بیشتر افغانستان به آمریکا فراهم می‌کند.
ترور ربانی؛ زمینه ساز انعقاد پیمان استراتژیک
دیپلماسی ایرانی: ترور پروفسور برهان الدین ربانی رییس جمهور سابق افغانستان و رییس شورای عالی صلح این کشور که ماموریت مهم مصالحه دولت و طالبان را برعهده داشت رویدادی با اهمیت وتاثیر گذار درآینده سیاسی افغانستان است. ربانی از بنیانگذاران اسلام گرایی و اسلام سیاسی در افغانستان به شمار می‌آید. او در دهه 1350 خورشیدی در تقابل با حاکمیت سکولار و قوم گرای داود خان و فعالیت روبه افزایش کمونیستها به همراهی غلام محمد نیازی و گلبدین حکمتیار، جمعیت اسلامی‌افغانستان را پایه گذاری کرد. کشته شدن نیازی به وسیله حکومت و اختلاف میان ربانی و حکمتیار منجر به رهبری واحد ربانی بر جمعیت اسلامی‌می‌گردد. ربانی از اندیشه‌های اخوانی الهام گرفته بود ولی در عمل یک اسلام گرای دموکرات بود. بدین معنا که همواره از نوعی دموکراسی دفاع می‌کرد و درصدد تحمیل قدرت خود از بالا و با روشهای کودتایی نبود.

ربانی پس از سال 1371 و تشکیل دولت مجاهدین در کابل به ریاست جمهوری افغانستان رسید. وی در این دولت به همراه وزیر دفاعش، احمدشاه مسعود تلاش بسیار کرد تا با گروههای دیگر به نوعی مصالحه ملی دست یابد. اما تک روی‌ها و زیاده خواهی‌های دیگران و البته برخی سیاستهای اشتباه و تعصبات مذهبی ربانی و اطرافیانش مانع از نیل به مصالحه ملی گردید. در این میان حسن نیت ربانی از دیگران بیشتر و گناهش از سایرین کمتر بود.

ربانی پس از ظهور طالبان برخلاف دیگران به عافیت طلبی روی نیاورد و به همراهی احمد شاه مسعود 5 سال مقاومت علیه طالبان را سازماندهی کرد. ربانی پس از حمله آمریکا به افغانستان و سقوط طالبان، علی رغم میل قلبی از سمت خود در ریاست جمهوری با مسالمت کنار رفت و قدرت را تسلیم کرزی کرد. در طول ده سال بعدی ربانی هم تکیه گاه اپوزیسیون قانونی مخالف کرزی، و هم دوستی قابل اعتماد برای خود شخص کرزی بود و حتی برای ایجاد مصالحه میان دولت وطالبان نیز تلاش کرد. بنابراین می‌توان گفت که ربانی به شخصیتی میانجی وفراحزبی تبدیل شده بود.

 ترور ربانی در این شرایط اقدامی‌برای جلوگیری از برقراری صلح وامنیت در افغانستان است. دراین میان می‌توان به چند گزینه به عنوان عاملان احتمالی ترور ربانی اشاره کرد:

 

الف- گروههای تندرویی از طالبان که مخالف مصالحه میان طالبان ودولت هستند. به ویژه گروههای عرب و پاکستانی هم سو با القاعده. این گروهها حتی با ملا عمر نیز مخالف هستند و احتمالا از هر گونه نرمش وی نسبت به دولت جلوگیری خواهند کرد. آن‌ها با ترور ربانی تلاش داشتند تا وضعیت را میان طالبان ودولت را غیر قابل آشتی نمایند.

ب- ترور به وسیله کلیت گروه طالبان و به دستور شخص ملا عمر برای نشان دادن قدرت طالبان و امتیاز گیری بیشتر به وسیله این گروه در مذاکرات صورت گرفته است.

ج- پاکستان و آی اس آی برای جلوگیری از سهم گرفتن مخالفان پاکستان در آینده سیاسی افغانستان این ترور را مرتکب شده اند. البته این فرض و حتی فرض دوم نیز بعید است و فرض اول بسیار نیرومند تر است.

به هر روی ترور ربانی با هر انگیزه ای صورت گرفته باشد ضربه ای به صلح وامنیت در افغانستان است. ناکارآمدی دولت افغانستان را بیش از پیش به تصویر می‌کشد و از ایجاد مصالحه میان طالبان ودولت افغانستان جلوگیری می‌کند. این ترورها هم چنین زمینه لازم را برای وابستگی امنیتی ونظامی ‌بیشتر افغانستان به آمریکا فراهم کرده و موجب می‌شود تا انعقاد پیمان استراتژیک میان آمریکا وافغانستان توجیهاتی بیشتر و نیرومند تر پیدا کند.

 

نظر شما :