آیا این سفر انگلیس و فرانسه را به هم نزدیک کرد؟

شکاف در جبهه بزرگان اروپا

۲۶ تیر ۱۳۹۱ | ۱۵:۱۲ کد : ۱۹۰۴۰۱۵ گفتگو
دکتر پیروز ایزدی، تحلیل گر مسائل اروپا در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است اگرچه میان این دو رهبر اروپایی اختلاف نظرهایی وجود دارد اما به نظر می رسد این دو همکاری های خود را در حوزه های دیگر ادامه خواهند داد.
شکاف در جبهه بزرگان اروپا
دیپلماسی ایرانی: فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه از سفر به انگلستان خاطره خوبی ندارد. او در دوران مبارزات انتخاباتی نیز یک بار به انگلیس سفر کرد که در آن دیوید کامرون، نخست وزیر انگلستان از دیدار با وی امتناع کرد. اما این بار او در قامت رئیس جمهور فرانسه به انگلستان رفت تا در مورد روابط دو جانبه و نیز مسائل مربوط به اتحادیه اروپا با کامرون محافظه کار رایزنی کند.بحران یورو و تلاش برای همسو کردن چین و روسیه در قبال سوریه محورهای مهم دیدار نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهوری فرانسه در لندن بودند.دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با دکتر پیروز ایزدی، تحلیل گر مسائل اروپا بررسی کرده است:

نقش نخستین سفر اولاند به انگلستان در روابط دوجانبه را چگونه ارزیابی می کنید؟

درباره اهمیت این سفر باید گفت که آقای اولاند و آقای کامرون که سکان رهبری دو کشور مهم اروپایی را در دست دارند، از دو سنت سیاسی متفاوت برخواسته اند و با یکدیگر اختلاف نظر های ایدئولوژیک دارند. آقای کامرون محافظه کار است و آقای اولاند سوسیالیست. در خصوص برنامه های اتحادیه اروپا اختلاف نظر هایی میان این دو وجود دارد. انگلستان به طور کلی بیشتر طرفدار این است که سیاست های ریاضتی به اجرا در آید و از هزینه های دولتی کاسته شود. در حالی که آقای اولاند معتقد است با تزریق پول به جامعه باید به رشد اقتصادی کمک کرد و اقتصاد را رونق بخشید.

پیش از این دیدار نیز دو مسئله پیش آمد که تصور می رفت به اختلافات میان این دو رهبر دامن زند. اول این که در زمان مبارزات انتخاباتی،‌ آقای اولاند سفری به انگلستان داشت و در آن سفر نتوانست با آقای کامرون، نخست وزیر انگلستان دیدار کند و تنها با رئیس حزب کارگر یعنی آقای اد میلیبند ملاقات کرد. این مسئله در آن زمان این گونه تعبیر شد که آقای کامرون از کاندیداتوری آقای سارکوزی حمایت می کند چرا که از لحاظ فکری و ایدئولوژی با او همسویی بیشتری دارد. نکته دیگر در مورد بحث مالیات ها در فرانسه بود. یکی از برنامه های آقای اولاند این است که کسر بودجه فرانسه را از طریق افزایش مالیات ها تامین کند. او در این باره گفته بود که کسانی که بیش از یک میلیون یورو در سال درآمد دارند باید هفتاد و پنج درصد مالیات پرداخت کنند. در آن زمان این بحث در فرانسه مطرح شد که در این صورت سرمایه داران فرانسوی یا صاحبان صنایع و کارفرمایان، سرمایه های خود را به انگلیس منتقل می کنند. آقای کامرون هم در این خصوص اظهار نظر کرده بود و گفته بود که ما از جریان سرمایه ها از فرانسه به سمت انگلیس استقبال می کنیم. این هم نقطه اصطکاکی میان دو کشور به حساب می آید. در دیدار اخیر هم این مسئله مطرح شد اما آقای اولاند در این رابطه گفت که این یک شوخی بوده و من هم شوخی کردن و مطایبه را دوست دارم.



به نظر می رسد در این سفر مسائل اتحادیه اروپا در مذاکرات این دو رهبر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آقای اولاند در این مذاکرات از اروپای چند سرعته که قبلا هم مطرح بود سخن گفته است. روابط انگلستان و فرانسه تا چه حد در مسائل اتحادیه اروپا می تواند موثر باشد؟


در بحث اتحادیه اروپا نیز میان انگلیس و فرانسه اختلاف دیدگاه و رویکرد وجود دارد. حزب محافظه کار نسبت به اتحادیه اروپا بدبین است. آقای کامرون هم بر خلاف شریک ائتلافش یعنی حزب لیبرال دموکرات نسبت به اتحادیه اروپا نظر چندان مساعدی ندارد. انگلستان از ابتدا نیز چندان دوست نداشت که حاکمیت و استقلال خود را به یک نهاد فوق ملی واگذار کند و از این نظر در بسیار از برنامه هایی که معطوف به همگرایی در اتحادیه اروپا بود شرکت نکرد و به انتخاب خود در بعضی زمینه ها وارد شد. مثلا دولت انگلستان وارد منطقه پولی یورو یا منطقه شنگن نشد. از طرف دیگر انگلستان همواره با افزایش بودجه اتحادیه اروپا نیز مخالف بوده و نمی خواسته در قبلا اتحادیه تعهدات زیادی را بپذیرد. یکی از مسائلی که کامرون با اولاند مطرح کرد این بود که انگلستان با پیشنهاد کمیسیون مبنی بر افزایش بودجه اتحادیه به میزان یازده درصد تا سال 2020 مخالف است. البته در این زمینه آقای اولاند هم با ایشان همراهی کرد. بر همین اساس بود که آقای اولاند ایده اروپای چند سرعته را مطرح کرد و گفت که انگلستان بهتر است در اتحادیه باقی بماند اما آن قدر در زمینه همگرایی پیش نرود و همگرایی در سطح پایین تری را به انتخاب خود در پیش گیرد. اما پیوند های خود را با اتحادیه اروپا قطع نکند.

در زمینه بحران یورو هم مشاهده می شود که انگلستان با اتحادیه اروپا همراهی چندانی ندارد. وقتی که بر سر پیمان مالی توافق صورت گرفت، ‌دو کشور از بیست و هفت کشور آن را تصویب نکردند که یکی انگلستان بود و دیگری جمهوری چک. انگلستان نگران است که اگر این پیمان به مرحله اجرا در آید وضعیت این کشور به عنوان مرکز معاملات مالی دنیا به خطر بیفتد. مسئله دیگری که محل اختلاف بود مالیات هایی بود که قرار بود بر معاملات مالی بسته شود. این ایده در زمان آقای سارکوزی مطرح شده بود. به این دلیل که اجرای این طرح نیز به انگلستان به عنوان کشور بزرگ مالی دنیا ضربه می زند.

در کنار این اختلاف ها،‌ دو کشور از دوره آقای سارکوزی بحث درباره همکاری های دفاعی را آغاز کرده بودند. به هر حال با توجه به این که هر دو کشور از نظر بودجه تحت فشار و مضیقه هستند و در اروپا از نظر نظامی قدرتمند هستند، در پی آغاز همکاری های نظامی هستند. در این همکاری های نظامی نیروهای دو کشور یک کاسه می شوند تا از این نظر در هزینه های دفاعی صرفه جویی شود. البته صحبت های مقدماتی صورت گرفته است اما هنوز کار در این زمینه پیش نرفته است.



در ابتدای روی کار آمدن اولاند بسیاری بر این عقیده بودند که به قدرت رسیدن او برای روند همگرایی در اتحادیه اروپا یک خطر است و اتحاد آلمان ـ فرانسه که باعث شده اتحادیه بتواند بحران مالی را مدیریت کند با چالش مواجه خواهد شد. به طور کلی با توجه به مسائلی که در ارتباط با انگلستان و آلمان مطرح است، سیاست های جدید فرانسه اولاند را در مدیریت بحران یورو چگونه ارزیابی می کنید؟

بحثی که مطرح بود درباره این که روی کار آمدن آقای اولاند مسائل را پیچیده تر می کند، این بود که تا آن زمان سیاستی که آلمان به دنبال آن بود یعنی سیاست های ریاضتی و اصلاحات ساختاری که بیشتر به کاستن از هزینه ها و کوچک کردن دولت برای کاهش کسر بودجه معطوف بود، با تفکرات آقای اولاند که بیشتر به رشد توجه دارد و بر این تاکید می کند که چگونه می توان با افزایش قدرت خرید مردم چرخ های اقتصاد رو به حرکت در آورد هماهنگی نداشت. به هر حال پیش بینی می شد که روند همکاری پیچیده تر شود. در آخرین اجلاس سران به نظر می رسد اراده بر این بود که راه میانه در پیش گرفته شود و پیمان رشد نیز با اختصاص یک بودجه صد و بیست میلیارد یورویی به صندوق رشد مورد توجه قرار گرفت. به هر حال اتحادیه اروپا علاوه بر این که نوعی همگرایی اقتصادی است، یک پروژه سیاسی مهم برای هر دو کشور به حساب می آید و منافع آلمان و فرانسه ایجاب می کند که اتحادیه اروپا هم چنان به روند خود ادامه دهد و روند همگرایی اروپایی دچار خدشه نشود. به هر حال کشورهای عضو اتحادیه اروپا راهی را برای آشتی با یکدیگر پیدا می کنند. هر چند که ممکن است این راه نسبت به دوره آقای سارکوزی دشوار تر شود اما چاره ای جز کنار آمدن و مصالحه وجود ندارد.

تحریریه دیپلماسی ایرانی/12

نظر شما :