سی و نهمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک

سود سرشار مصری ها از معامله با جهادی های افغان

۲۴ آذر ۱۳۹۱ | ۲۰:۳۰ کد : ۱۹۱۰۳۴۲ اخبار اصلی خاورمیانه
به رغم این که روابط سیاسی مصر با بسیاری از کشورهای عربی به دلیل صلح تنهای مصر و اسرئیل قطع بود، ولی در این مدت پشت پرده روابط استثنائی و مثال‌زدنی‌ای برقرار بود.
سود سرشار مصری ها از  معامله با جهادی های افغان

دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.

روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.

تا کنون سی و هشت بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون سی و نهمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:

اوضاع سیاسی در مصر در طول سال های اوایل دهه نود از قرن بیستم، دوره های حساسی را پشت سر گذراند که هر کدام از دو نفر ]مبارک و ابو غزاله، وزیر دفاعش[ در دوره هایی هم با یکدیگر برخورد داشتند، هم گاهی اوقات با یکدیگر رقابت می کردند، در بیشتر موارد بیش از آن که تلاش برای رقابت باشد توزیع امکانات میان یکدیگر بود که این مساله مشارکت در روند سیاسی کشور را آن هم در بحبوحه تقابل های سیاسی منطقه ای، دشوار می کرد، درگیری بر سر برتری، نفوذ، پول و آینده بود!!

در این میان ایالات متحده نیز حضوری «پررنگ» در قاهره داشت، و از این هم پررنگ تر در خلیج ]فارس[ حضور داشت.

به هر ترتیب مبارک – که رئیس جمهور کشور بود – به طور مخصوص روابط عمیقی با شورای امنیت ملی در کاخ سفید در واشنگتن (و به همراه آن سازمان امنیت مرکزی) و اداره های خاندان های حاکم در کشورهای امارات و دیگر شیخ نشین های خلیج ]فارس[ داشت.

در حالی که در موازات آن ابو غزاله روابط خود را به طور عملی به روی زمین تعریف کرده بود و با فرماندهان مرکزی امریکا، که مسئولیت امنیت در خاورمیانه را بر عهده داشتند، و طبیعتا با سازمان های امنیتی و تامین سلاح در خلیج فارس ارتباط برقرار کرده بودند و همه آنها بدون استثنا افراد خانواده های حاکم در کشورهایشان بودند، ارتباط داشت.

طبیعتا پشت سر آنها عناصر تازه ای نیز پا به میدان سیاست در مصر گذاشتند که همه آنها تلاش می کردند که هر آن چه از دستشان بر می آید برای خود غنیمت و امکانات جمع کنند.

این دقیقا دورانی است که اتفاقات عجیب و غریب بسیاری اتفاق افتادند.

·         از جمله آنها مثلا، جهادی ها در افغانستان نیاز به شش هزار قاطر پیدا کردند، برای این که قاطر بیشترین توانایی را برای صعود در کوه های افغانستان دارد، یکی از تجار بزرگ توانست مسئولیت واردات این قاطرها را بر عهده بگیرد، او شش هزار قاطر از قبرس به افغانستان بار زد.

·         بعد از آن یک نفر فهمید که شیخ زاید، رئیس دولت امارات می خواهد که از دست الاغ هایش در امارات خلاص شود، هر چه الاغ در کشورش بود، جمع کرد و به عنوان هدیه به هر کسی که در مناطق پیرامونی مصر نیاز داشت، فرستاد، اما این هدیه الاغ را لازم بود که کسی دریافت کند تا دوباره آن را در افغانستان بفروشد، در حالی که اصلا مطلوب کار جهادی ها نبود این الاغ ها به میدان های شهرهای افغانستان می رسیدند و برای حمل و نقل خط های پشتی جبهه جهادی ها استفاده می شدند!!

جهاد در بسیاری موارد ضد الحاد عمل می کرد، فارغ از کار در تجارت قاطر و الاغ، در صورت فوران منطقه مصر به بازاری آزاد برای هر چیزی تبدیل می شد، مشتری همیشه وجود داشت و پول هم بود!!

به رغم این که روابط سیاسی مصر با بسیاری از کشورهای عربی به دلیل صلح تنهای مصر و اسرئیل قطع بود، ولی در این مدت پشت پرده روابط استثنائی و مثال زدنی ای برقرار بود، چرا که در غیر این صورت ضررهای آن به طور مستقیم به همه طرف ها می رسید – بدون این که به اندیشه ها و پروژه های ملی آسیبی بزند – چارچوب و روش و دافع و محرک به خصوصی در این زمینه شکل گرفته بود!!

برای همین زد و خوردهای شدید و به شدت تشنج آوری میان سیاستمداران و بازرگانان و تاجران اسلحه در مصر به وجود آمده بود، همچنین تصمیم گیران سیاسی و فعالان امنیتی نیز مشابه همین وضعیت را برخوردار شده بودند، قدرتمداران دینی و قدرتمداران مسلح نیز مشابه همین درگیری را داشتند، جهاد در صورت نیاز فتوا صادر می کرد تا جایی که نیازهای مالی اش را بر طرف کند!!

برای همین مصر وارد دوره خطرناکی شد؛ در همین احوال بود که مبارک یک ضربه کاری به بزرگ ترین رقیبش در مصر زد، و او کسی نبود جز ژنرال ابو غزاله، او می دانست که نفوذ او در منطقه و در نهادهای تصمیم گیر در واشنگتن بیشتر از توانایی های رقابتی اوست، برای همین به گونه ای ضربه زد که اطمینان بخش باشد و عواقب محدودی به دنبال داشته باشد، چه در داخل مصر و چه در خارج آن!! او ]ابو غزاله[ کسی بود که بیشترین تاثیر را در جنگ عراق و ایران داشت، به خصوص که وضعیتی که او از آن برخوردار بود و ویژگی هایی که داشت باعث می شد تا مسیر برای بازگشت روابط میان او و دیگر کشورهای جهان عرب – به طور رسمی – همان طور که به طور واقعی نیز دیدیم، مهیا شود.

●●●

 در میان این مرحله موقعیت تازه ای نیز به وجود آمد، استاد «ابراهیم سعده» (رئیس تحریریه «اخبار الیوم») در این وقت ها بود که به دیدنم آمد، و پیشنهاد داد که برای اخبار الیوم چیزی بنویسم. اصلا به ذهنم خطور نمی کرد که نظراتم در این نوشته ها در تمامی روزنامه های جهان منعکس شوند در حالی که در مصر توجهی به آنها نشود.

دعوت از من برای نوشتن در مصر باعث شایع شدن اخبار بسیاری شد – چرا که برای برخی از سیاستمداران در حکومت تنگناهایی به وجود می آورد، اما پرزیدنت مبارک کنار من ایستاده بود – حق را باید بگویم – او از دعوتی که از من برای نوشتن شده بود، دفاع می کرد!!

واقعا من چندان مطمئن نبودم که من از نوشتن به معنای حرفی کلمه منع شده باشم، در آن زمان امور به شکل دیگری تعریف شده بود، ولی نسبت به خودم، کاملا مطمئن بودم که خودم نمی خواستم صاحب نقشی در روزنامه های مصر باشم، چرا که به این اعتقاد داشتم که حرکت زمانی و پیگیری نسل ها است که برای آدم ها اعتبار می آورد، ولی به رغم آن دعوتش را پذیرفتم!

 

ادامه دارد...

کلید واژه ها: محمد حسنین هیکل


نظر شما :