گروگان سابق آمریکایی در تهران

ایران و آمریکاباید چکش ها را زمین بگذارند

۲۰ مهر ۱۳۹۲ | ۰۵:۰۰ کد : ۱۹۲۲۶۱۸ آمریکا ترجمه برگزیده
باوجود اینکه یخ های زمستانی طولانی در حال آب شدن است اما زمین همچنان لغزنده است. زمین جدید نه تنها لغزنده است، بلکه نقشه ای نیز نداردو هر دو طرف با احتیاط گام بر می دارند.
ایران و آمریکاباید چکش ها را زمین بگذارند

دیپلماسی ایرانی: چه کسی می داند، شاید پایان داستان ایران و آمریکا نیز مانند افسانه سرزمین نارنیا خوش باشد و عاقبت، پایان زمستان از راه برسد. این را یکی از همان گروگان های آمریکایی می گوید که 444 روز در سفارت آمریکا در تهران به گروگان گرفته شد و علاوه بر اینکه به زبان فارسی تسلط دارد، با زنی ایرانی نیز ازدواج کرده است. جان لیمبرت که پیش تر دستیار وزارت خارجه آمریکا و مسئول میز ایران بود، هم اکنون از استادان علوم سیاسی آکادمی نیروی دریایی آمریکا به شمار می رود. آنچه در زیر می خوانید یاداشتی است که او در حمایت از مذاکره ایران و آمریکا و به کار گرفتن روش های دیپلماتیک منتشر کرده است. روش هایی که دهه هاست خاک می خوردند و اکنون دیپلمات ها باید با ظرافت دیپلماتیک آنها را به کار بندند هر چند که زمین لغزنده است و موانع بی شمار.

 در کتاب سرزمین افسانه ای نارنیا، به قلم سی اس لوینز، جادوی یک جادوگر سفید این است که همیشه زمستان سفید ادامه داشته باشد و هیچگاه کریسمسی دیگر فرا نرسد. 34 سال است که روابط ایران – آمریکا نیز به سرنوشت این سحر دچار شده و  یک زمستان طولانی و سخت ادامه دارد.

اما اکنون نشانه هایی از آب شدن یخ ها به چشم می خورد. گفت و گوی تلفنی 27 سپتامبر روحانی و اوباما، از بسیاری جنبه ها بی سابقه و تاریخی بود. این نخستین باری بود که رئیس جمهور آمریکا با همتای خود در جمهوری اسلامی مکالمه تلفنی انجام می داد. مکالمه ای که فراتر از پیام هایی بود که پیش از این از طریق میانجی ها رد و بدل می شد. در اکتبر 1979، ابراهیم یزدی، وزیر خارجه اسبق ایران الگوی معلول دیپلماسی ایرانی را برای 34 سال رقم زد. او با همتای خود سایروس ونس در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل ملاقات کرد. یزدی در پاسخ به پرسشی از جانب ونس در مورد چگونگی روابط ایران و آمریکا پس از تغییرات ایجاد شده در تهران، تنها به فهرست بلند بالایی از شکایت ها علیه آمریکا اشاره کرد که تاریخ برخی از آنها به دهه ها قبل باز می گشت. تکرار این پرسش از جانب ونس نیز، پاسخ مشابهی را از سوی یزدی به دنبال داشت.

روحانی و اوباما در نیویورک گفت و گوی متمدنانه ای داشتند و آسمان هم به زمین نرسید.

 

جانشین های بعدی یزدی نیز الگوی مشابهی را دنبال کردند. در سال های پس از این ملاقات، دست کم 90 درصد از دیپلماسی ایران شامل مطرح کردن گله و شکایت بود. نمایندگان ایران تا جایی پیش رفتند که آمریکا را مسئول قطع روابط دوجانبه در آوریل 1980 معرفی کردند. شش ماه پس از اینکه ماجرای گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران اتفاق افتاد.

در اوایل نوامبر 1979، یعنی چند روز پس از اشغال سفارت، بنیانگذار انقلاب اسلامی اعلام کردند که هیچ مقامی از ایران نباید با نمایندگان کارتر ملاقات کند. در آن زمان کارتر؛ رمزی کلارک و ویلیام میلر را به استانبول فرستاده بود تا پیام شخص کارتر را به دست ایشان برسانند. اما تصمیم گیری بنیانگذار انقلاب موجب شد که این دو نماینده ملاقاتی با مقامات ایران نداشته باشند و در نتیجه پیام کارتر نیز به ایشان نرسید و در نهایت گروگانگیری به یک بحران تمام عیار تبدیل شد.

اکنون پس از دهه ها سرمای کشنده، یخ ها در حال آب شدن است . روحانی و اوباما در نیویورک گفت و گوی متمدنانه ای داشتند و آسمان هم به زمین نرسید. باوجود نگرانی های تندروها در دو طرف؛ نه ایران و نه ایالات متحده از حقوق و اصول خود کوتاه نیامد.

از سوی دیگر رئیس جمهور ایران از میانه روی سخن گفت و تاکید کرد به دقت به سخنرانی اوباما گوش فرا داده است. همچنین وزرای خارجه ایران و آمریکا نیز در چارچوب نشست وزیران خارجه ایران و گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، روسیه و آلمان)، با یکدیگر ملاقات کردند. هر دو نتیجه نشست را مثبت ارزیابی کردند و معنی آن نیز روشن بود: هرچند گله و شکایت های ایران همچنان ادامه دارد اما این بار دیپلماسی حرف بیشتری برای گفتن دارد.

سیاستمداران علاقه دارند که بگویند،شکست یک گزینه نیست اما در مورد ایران و آمریکا شکست همواره یک گزینه بوده است. همواره این احتمال وجود دارد که خوش بینی های جاری و فضای ایجاد شده ، راه به جایی نبرد. همانگونه که فرصت های مشابهی در گذشته نیز از دست رفته است. برای مثال مادلین آلبرایت، وزیر خارجه اسبق آمریکا در سال 1998، پیشنهاد جاده راه روابط بهتر با ایران بدون پیش شرط را مطرح کرد که به دلیل سوء تفاهم ها، درک غلط، تصور بد، زمان نامناسب یا حتی بدشانسی، به شکست انجامید.

سیاستمداران علاقه دارند که بگویند،شکست یک گزینه نیست اما در مورد ایران و آمریکا شکست همواره یک گزینه بوده است.

 

باوجود اینکه یخ های زمستانی طولانی در حال آب شدن است اما زمین همچنان لغزنده است. بیش از سه دهه ای که با بیهودگی سپری شده، تاثیر خود را بر جای گذاشته است. برای 34 سال، تنها ابزار دو طرف، چکش بوده است. اکنون مقامات باید دوباره بیاموزند که چگونه از ابزاری ظریف تر که به دنبال بی استفاده ماندن فرسوده شده اند، استفاده کنند. از انقلاب اسلامی تا کنون دو طرف همواره زبان تهدید، اتهام زنی و شعارهای توخالی را علیه یکدیگر به کار گرفته اند. ایران بخشی از محور شرارت است و آمریکا استکبار جهانی خوانده می شود. 34 سال تجربه، دو طرف را در ترساندن یکدیگر، خلاق کرده است. گاهی نیز سوء نیت ها فراتر از کلام می رود و هواپیمای حامل مسافران ایرانی هدف قرار می گیرد یا اینکه صدها دریانورد آمریکایی در بیروت کشته می شوند.

زمین جدید نه تنها لغزنده است، بلکه نقشه ای نیز ندارد. هر دو طرف در این زمین جدید با احتیاط گام بر می دارند. در واشینگتن، آمریکایی ها در اعمال تحریم ها علیه ایران و زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی در مواردی نظیر حقوق بشر؛ حمایت از تروریسم و برنامه های هسته ای، کارکشته شده اند.

اشاره  به نرمش قهرمانانه و تاکید بر میانه روی، حاکی از آن است که ایران پس از 34 سال دریافته که این روش های غیر آشنا می تواند بیش از شعار و تهدید، منافع جمهوری اسلامی ایران را حفظ کند.

آنچه هیچ طرفی نمی تواند انجام دهد، به کار گرفتن روش های دیپلماتیک سنتی است که مدت ها بلا استفاده مانده و روابط دو جانبه را به نحوی تغییر داده که به نفع هیچ طرفی نیست. اشاره رهبری به نرمش قهرمانانه و تاکید گاه و بی گاه روحانی بر میانه روی، حاکی از آن است که ایران پس از 34 سال دریافته که این روش های غیر آشنا می تواند بیش از شعار و تهدید، منافع جمهوری اسلامی را حفظ کند.  

اما چه ابزاری به دو طرف کمک می کند از فرصت جاری بهره برداری کنند؟ این ابزار محرمانه نیستند و برای هر کسی که مذاکره را بر موعظه کردن، ژست گرفتن و تهدید و ارعاب ترجیح بدهد، شناخته شده است:

گوش فرادادن: یک مذاکره کننده همواره به دقت به آنچه که طرف مقابل می گوید گوش فرا می دهد و به دنبال واقعیت های پنهان در کلمات است. شناخت آن چیزی که طرف مقابل می خواهد اهمیت زیادی دارد، چرا که اغلب این خواسته با خواسته های طرف مذاکره کننده تفاوت دارد. برای مثال در مورد ایران، درک این نکته اهمیت دارد که وقتی مقامات ایرانی بر عدالت و حقوق شان تاکید می کنند، چه منظوری دارند.

صبر: 34 سال بی اعتمادی با یک نشست یا یک مکالمه تلفنی از بین نمی رود. بدون تردید عقب گردها و ناامیدی های زیادی در انتظار مذاکره کنندگان خواهد بود که با دستور کار ویژه گروه ها و اشخاصی که نابودی روند مذاکره را نشانه گرفته اند، ترکیب می شود. برخی نیز از سر بی اطلاعی یا به طور ساماندهی شده؛ قضاوت های ناعادلانه ای خواهند داشت. آنچه اهمیت دارد، کنار نشستن پس از یک شکست نیست ، بلکه تلاش برای تحقق هدفی است که به موجب آن مذاکرات در جهتی پیش برود که منافع دو طرف تضمین شود.

کنترل لحن: دیپلماسی نیازمند انتخاب کلمات با دقت فراوان است. زمانی که مقامات آمریکایی در کمیته سنا علیه ایران سخن می گویند یا اوباما مدت کوتاهی پس از گفت و گو با روحانی به روی میز بودن گزینه ها اشاره می کند، لحنی را به کار می برد که در دیپلماسی جایی ندارد. این لحن و به کار بردن واژه های نامناسب در ادبیات دیپلماتیک می تواند این باور را که ایالات متحده خواستار تعامل با ایران بر مبنای احترام متقابل است را زیر سئوال ببرد.

در داستان نارنیا نیز سرانجام زمستان سخت و طولانی به پایان می رسد. البته که این یک داستان است و ما در واقعیت با مشکلات و موانع ناشناخته ای در راه غلبه بر دهه ها خصومت مواجه هستیم. آنچه من می توانم پیش بینی کنم، این است با آغاز مذاکرات نمایندگان ایران و آمریکا آنها به سرعت این پرسش را از خود خواهند داشت که تمامی این مجادله بر سر چه چیزی بوده و چرا 34 سال زمان برای بهبود روابط تلف شده است.

تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10

انتشار اولیه: سه شنبه 16 مهر 1392/ بازانتشار: شنبه 20 مهر 1392

کلید واژه ها: جان لیمبرت ایران آمریکا


نظر شما :