دهمین بخش از مصاحبه کاندولیزا رایس با سی بی اس

صدام سرطان خاورمیانه بود

۲۲ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۵:۱۶ کد : ۱۹۲۸۳۳۸ آمریکا گفتگو خاورمیانه
استدلال استراتژیک ما این بود که صدام حسین سرطانی در خاورمیانه بود که خود قبل از همه موجب جنگ می شد. با وجود این که در سال 91 منطقه پرواز ممنوع برای او اعمال شده بود، تقریبا هر روز به هواپیماهای امریکایی شلیک می کرد.
صدام سرطان خاورمیانه بود

دیپلماسی ایرانی: کاندولیزا رایس از چهره های شناخته شده امریکا است که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش، رئیس جمهوری سابق امریکا به دلیل نقش هایی که در جنگ های او ایفا کرد و تلاشی که برای ترویج دموکراسی به شیوه جمهوریخواهی در خاورمیانه انجام داد، نام او در تاریخ ماندگار شده است. وی نخستین زن سیاه پوست، دومین سیاه پوست پس از کولین پاول و دومین زن پس از مادلین آلبرایت است که وزیر امور خارجه امریکا شد.

در دورهٔ نخست ریاست جمهوری بوش، رایس مقام مشاور امنیت ملی را بر عهده داشت اما پیش از پیوستن به دولت او، استاد علوم سیاسی در دانشگاه استنفورد بود. در دوره ریاست جمهوری بوش پدر نیز سمت مشاور روابط با شوروی و اروپای شرقی در زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی و اتحاد آلمان را بر عهده داشت.

رایس متولد 4 نوامبر 1954 در بیرمنگام آلاباما در ایالات متحده است. مدرک کارشناسی خود را در سن 19 سالگی در رشته علوم سیاسی و در سال 1974 از دانشگاه دنور و زیر نظر ژوزف کوربال، پدر مادلین آلبرایت، دریافت کرده است. مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در سال 1975 از دانشگاه نوتردام و دکترای خود را در سال 1981، در سن 26 سالگی از دانشکده مطالعات بین الملل دانشگاه دنور دریافت کرده است. وی مسلط به زبان های انگلیسی و فرانسه است و نواختن پیانو و بازی گلف را نیز به خوبی می داند. همان طور که شواهد نشان می دهد از چهره باهوش دستگاه سیاست خارجی جورج بوش محسوب می شد، اگر چه به دلیل افکار تند جمهوریخواهی اش در معرض انتقادهای بسیار قرار دارد.

دیپلماسی ایرانی در سلسله مصاحبه هایی که از شخصیت های برجسته دنیا منتشر می کند، این بار به سراغ وی رفته که مصاحبه مفصلی را با شبکه سی بی اس نیوز (CBS News) در سلسله برنامه های این شبکه موسوم به "تاریخ سازان" انجام داده است. اکنون دهمین بخش آن را می خوانید:

درباره سلاح های کشتار جمعی عراق در زمان صدام حسین، یک بار پرزیدنت بوش به باب وودوارد در یک مصاحبه گفت که صدام به سرعت می توانست این سلاح ها را بازسازی کند، همان طور که شما هم گفتی صدام سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی داشت. نیروهای نظامی ما نیز می گفتند که مشابه همین سلاح ها را پیدا کردند. و همه موافق هستند که او دیر یا زود به سلاح هسته ای نیز دست می یافت. اما من از دستگاه سیاسی بوش بهت زده شدم که هیچ گاه بعد از جنگ ذخایری که بازگوکننده انبار چنین سلاح هایی باشد، یافت نشد؟

تو می دانی، در یک چیز من متفاوت بودم، من می گفتم می بایست قبل از جنگ این فشار را می آوردیم، همان طور که دقیقا تو هم اشاره کردی. من، فکر می کنم، یعنی احساسم این است که رئیس جمهور خود شاهد این واقعیت بود که ما باید هوشیاری بیشتری را به خرج می دادیم. شاید ما به اندازه کافی در این زمینه هوشیاری به خرج ندادیم.

استدلال استراتژیک ما این بود که صدام حسین سرطانی در خاورمیانه بود که خود قبل از همه موجب جنگ می شد. با وجود این که در سال 91 منطقه پرواز ممنوع برای او اعمال شده بود، تقریبا هر روز به هواپیماهای امریکایی شلیک می کرد، او همچنین قابلیت بازسازی و ساخت سلاح های بیولوژیکی و شیمیایی خود را حفظ کرده بود و حتی، اوه، او به نحوی آنها را در گذشته استفاده کرده بود و همچنین توانایی ساخت سلاح های هسته ای را به دست آورده بود. شما می خواهید چقدر صبر کنید تا به مقابله با این مشکل برخیزید؟ این استدلال ما بود.

به هر حال من فکر می کنم که دلایل بسیاری برای رویارویی با او وجود داشت. این مساله راه را برای رفتن به سازمان ملل فراهم می کرد. اما این که فقط بروید درباره سلاح های کشتار جمعی و لزوم از بین بردن آنها صحبت کنید، کاری از پیش نمی برد، فقط به نوعی باعث از دست رفتن استدلال برای برخورد می شود. و من به یاد می آورم حرفی را به یکی از سناتورها زدم که الآن هم می خواهم همان حرف را در این جا به تو بگویم. ببین، ما به دلیل برخورداری روسیه از سلاح های کشتار جمعی چندان خواب از سرمان نپریده است. بله، ما نسبت به آن نگران هستیم، تو هم می دانی، شاید حتی یک اتفاق تروریستی بیفتد، اما چندان خواب را از سرمان نمی پراند برای این که هر چه زمان می گذرد بیشتر در می یابیم که روسیه یک کشور مسئولیت پذیر است. اما این که سلاح های کشتار جمعی در دست یک کشور وظیفه نشناسی باشد که دیکتاتوری به آن حکومت کند که سابقه استفاده از چنین سلاح هایی را داشته باشد، برای ایالات متحده غیر ممکن است، ایالات متحده نمی تواند تا ابد در کنار چنین کشوری زندگی کند. این زمانی است که بر روی آن حساب کرده ایم.

به موضوع دیگری بپردازیم، به موضوعی که هم شما با آن دست به گریبان بوده اید، همه دولت های قبل از شما و هم در حال حاضر دولت باراک اوباما، مساله ای که به چالشی حقیقی در سیاست خارجی امریکا تبدیل شده است، مساله صلح فلسطین و اسرائیل. این مساله در کنار مسائل کره شمالی و افغانستان و عراق در حال حاضر به چالش جدی در سیاست خارجی امریکا تبدیل شده است. چالش این مسائل روز به روز پیچیده تر می شود. نظر شما درباره صلح اعراب و اسرائیل چیست؟

بله، دقیقا من هم گمان می کنم که موضوعی که برای ما چالش برانگیز بوده و اکنون هم هست، مساله فلسطین و اسرائیل است. برای این که من فکر می کنم به هر حال مساله ای است که ما باید با حل آن از آن عبور کنیم. در دوره ایهود اولمرت، همان طور که می دانید، او در بهار 2008 رفت که این مساله را از طریق راه حل سیاسی و قانونی حل کند. او اساسا هم کارهایی در این زمینه کرد، او پیشنهادهایی به فلسطینی ها که به گمان من آنها می توانستند به روی آن حساب کنند و راه حلی برای مشکلشان بیابند، داد. اما به دلایل بسیار آنها دریافتند که نمی توانند کاری از پیش ببرند. مشکلات بزرگی پیش روی آنها بود. بعد از همه آنها، شاید، همان طور که می دانی، انتخاباتی برگزار شد و همه چیز عوض شد.  

من بعضی وقت ها فکر می کنم که دولت اسرائیلی بیشتر فقط به دنبال آنچه مطلوب خودش باشد، است. به خصوص وقتی که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر آنها شد. و من امیدوارم همان طور که در ماه های اخیر تلاش کرده ایم، تلاش هایی از نوع ماه نوامبر گذشته، فلسطینیان و اسرائیلی ها با میانجی گری امریکا بتوانند به یک نقطه اشتراکی برسند. و شاید بهتر باشد که ما از همین جا شروع کنیم به جای آن که همگی به عقب برگردیم یا این که به وضعیتی برسیم که همه چیز معلق و منجمد شود.

شما می دانید که ما خیلی درباره این موضوع صحبت کردیم، باز هم درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد و حتی در حال نوشتن کتابی در این زمینه هستم، اما شما می دانید، حتی اگر بنا باشد، همان طور که حتی به اولمرت هم گفتیم، وقتی که مساله به بیت المقدس می رسد، باید این شهر پایتختی برای هر دو طرف باشد. پایتخت فلسطینیان در بیت المقدس شرقی و برای اسرائیلی ها در آن بخش از بیت المقدس غربی و نوعی مدیریت هم برای مناطق مقدس توسط گروه های بین المللی صورت بگیرد. این بهترین شکل ممکن است، اگر ما بتوانیم به این توافق برسیم همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، و من آرزو می کنم که ما به راهی برای رسیدن به این مرحله برسیم. 

آیا امیدواری که این مساله به نتیجه ای برسد؟

همه چیز همان طور که گفتم.. ببین، آنها گزینه دیگری ندارند. فقط دو گزینه پیش روی آنها است، صحیح است؟ فلسطینی ها نیاز به کشور دارند و اسرائیلی ها نیز نیاز به کشور فلسطین دارند. بنابر این دیر یا زود آنها برای رسیدن به این هدف کاری خواهند کرد و آنها مجبور خواهند شد که به توافقی در این زمینه برسند. و من فکر می کنم که وجود برخی شرایط اساسی برای دو طرف بهتر است. فلسطینیان با وجود دولت فعلی می توانند به آینده خوبی برسند. آنها قدرت امنیتی خوبی به دست خواهند آورد که مردم فلسطین را امیدوار خواهد کرد، آن هم بر اساس اصول دموکراتیک. به این ترتیبت آنها همیشه حداقل 9 درصد رشد خواهند داشت. روشن است که کشور تروریستی ای به وجود نخواهد آمد. فلسطینی با این شکل قابل تصور است.

از لحاظ اسرائیلی، سیاست اسرائیل، نگاهی به سیاست آنها بینداز، اول اریل شارون، بعد ایهود اولمرت و اکنون بنیامین نتانیاهو، هیچ وقت کسی نبوده است که باور کند که اسرائیل از این بتواند بزرگ تر شود، مگر نزد راست های افراطی. و عرب ها هم درک کرده اند که کشوری در خاورمیانه وجود دارد که مشکل ایجاد می کند. از همین ابتدا بگویم که به اعتقاد من این عامل مشکل ساز اسرائیل نیست، ایران است. ایرانی ها می خواهند راه حل خودشان را پیش ببرند.

بنابر این من فکر می کنم، من به عنوان یک متخصص سیاسی می گویم، که ما باید همگی در کنار هم راهی را آغاز کنیم و وارد آن شویم که در نهایت به حل نهایی برسد. اما برای رسیدن به این هدف همه باید به میز مذاکره بازگردند. این پیش شرط هر چیزی است، تا وقتی که بگوییم "من مذاکره نمی کنم تا زمانی که تو فلان کار را نکنی" همه چیز متوقف خواهد شد. آنها باید مذاکره کنند.

ادامه دارد...

انتشار اولیه: جمعه 18 بهمن 1392/ باز انتشار: سه شنبه 22 بهمن 1392

کلید واژه ها: کاندولیزا رایس


نظر شما :