سی و هشتمین بخش از کتاب "صدام از این جا عبور کرد"

وحشی گری، وجه تمایز محافظان صدام بود

۰۲ آبان ۱۳۹۳ | ۱۵:۲۷ کد : ۱۹۳۹۹۹۰ اخبار اصلی خاورمیانه
صدام محافظانی از روستای خود و خانواده اش آورد. بیشتر آنها جوانان بی سوادی بودند که رفتارشان از نظر وحشی گری با دیگران متمایز می شد، آنها هیچ فکری از کشور و قانون و انضباط نداشتند.
وحشی گری، وجه تمایز محافظان صدام بود

دیپلماسی ایرانی: خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار هنوز کنه بسیاری از مسائل غامض باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود.

کتاب "عراق از جنگ تا جنگ/صدام از این جا عبور کرد" از جمله کتاب هایی است که تلاش دارد از چهار زاویه بر بخش هایی از دوران تاریک رژیم بعث و پس از آن نوری بتاباند و حقایقی را بر ملا کند. این کتاب که توسط غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات نوشته شده در حقیقت مصاحبه با چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند. دیپلماسی ایرانی در چارچوب سلسله مصاحبه ها و مطالبی که هر هفته منتشر می کند، این بار به سراغ این کتاب رفته است که در این جا سی وهشتمین بخش آن را می خوانید:

آیا رفتار صدام بعد از این که نایب رئیس شورای رهبری انقلاب شد، تغییر کرد؟

به سرعت شگفت انگیزی تغییر کرد، و می توانم بگویم که تغییر از همان روزهای اول که به این منصب رسید، به وجود آمد. رفتار او ربطی به این که ما سوسیالیست هستیم و به مسائل مردم و مملکت پایبندیم، نداشت، در حالی که لازم بود رفتار ما ساده و به دور از بزرگ نمایی باشد. صدام به شکل ریشه ای تغییر کرد. ناگهان متوجه شدم که خیل سواران محافظش طولانی شدند. محافظانی از روستای خود و خانواده اش آورد. بیشتر آنها جوانان بی سوادی بودند که رفتارشان از نظر وحشی گری با دیگران متمایز می شد، آنها هیچ فکری از کشور و قانون و انضباط نداشتند. هیچ کس دیگری چنین رفتاری از خود نشان نداده بود.

به محض این که منصب جدید را گرفت صدام ساختمان شورای ملی را به عنوان مقر خود انتخاب کرد، این ساختمان تنها ساختمان مجلل به استثنای کاخ ریاست جمهوری بود. از این جا بود که "هاله" بازی و استثنا شدن از دیگران آغاز شد. به همراه آن کار تقسیم موازنه های قدرت نیز با بکر آغاز شدند و آنها شروع کردند وارد بازی توزیع اموال و سلاح شدند. ما بابت این کارها از او ایراد می گرفتیم و فکر می کردیم که وجهه بدی دارد. بعدا ثابت شد که زیرک تر از دیگران است و بیشتر از همه شاید حتی درباره روحیه شهروند عادی عراقی می داند. صدام بدون این که اعلام کند برنامه توسعه دایره وفاداران خود را آغاز کرد. وفاداران با پول یا سمت یا محافظ خریده می شدند. شبکه مصالحش به این ترتیب گسترش می یافت کما این که بعدا دایره پایبندی اش به تصمیم های رسانه ای و امنیتی نیز افزایش یافت و خود را به گذرگاهی الزامی برای رسیدن به اداره های دولتی و نهادهای نظامی و امنیتی تبدیل کرد.

حقیقت این است که علی رغم توجه ویژه صدام به این که در سایه ای که بکر ایجاد کرده بود، بماند، مردم شروع کردند درباره آقای نایب رئیس بیش از رئیس شورای رهبری انقلاب و رئیس جمهور صحبت کنند. البته بعد از ملی شدن نفت بودجه ای که صدام از آن استفاده می کرد سرسام آور شد و حساب کردن بر روی آن در میان افراد حزبی و مردمی افزایش یافت، حتی حزب کمونیست نیز در وضعیتی قرار گرفت که بر روی صدام حساب می کرد و از او تمجید می کرد.

به عنوان وزیر اطلاع رسانی، اولویت را در اخبار روزنامه ها و رادیو و تلویزیون به چه می دادی؟

روابط من با البکر بود و اولویت به اخبار او داده می شد و صدام هم به این کار تمایل داشت برای این که بتواند فرصت کافی داشته باشد تا دایره تیمش را گسترش دهد. او مردی بود که می دانست که چگونه منتظر بماند.

در 1982 استعفا دادی. تا کی حکومت تلاش کرد تو را برگرداند؟

حتی یک روز هم تلاش خود را متوقف نکرد. همیشه تلاش هایی بود. حکومت هیچ وقت تلاش هایش را متوقف نکرد. حسین کامل را مامور کرد و نزد من به نیویورک فرستاد. طارق عزیز با پیامی از صدام نزد من آمد. فاضل سلفیج، مدیر سازمان امنیت با پیامی از سوی صدام که پسر خاله اش هم بود، نزد من آمد. افراد بسیاری وارد این موضوع شدند. می خواست آن طور که می گفتند منصبی را قبول کنم یا این که نوعی از تفاهم حاصل شود. موضع من قاطع و نهایی بود.

ادامه دارد...     

کلید واژه ها: صدام از این جا عبور کرد


( ۶۰ )

نظر شما :