ترکیه در دوران پس از عمق استراتژیک

۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ | ۲۰:۳۱ کد : ۱۹۴۶۶۵۴ یادداشت
ترک ها با سرخوردگی از غرب به حمایت از ائتلاف حمله به یمن به رهبری عربستان برآمدند که البته این حمایت نیز بیشتر از اینکه ماهیت لجستیکی و نظامی داشته باشد کلامی و معنوی است.
ترکیه در دوران پس از عمق استراتژیک

نویسنده: ناصر پورابراهیم*

دیپلماسی ایرانی: تحولات اخیر در جهان عرب نه تنها کشورهای عرب را دچار تحولی جدی کرد، بلکه سیستم منطقه ای موجود را نیز متاثر ساخت و جایگاه کشورهای غیر عربی مانند ایران و ترکیه را نیز متحول کرد  برخی از تحلیل گران مانند فاوست سرنگونی صدام حسین در 2003را نقطه آغاز این تحولات می دانند برخی دیگر نیز بهار عربی را نقطه شروع می دانند و برخی (رابینویچ 2014) تاثیر آن را فروپاشی نظام برآمده از معاهده سایکس پیکو می دانند.  فارغ از بحث های مربوط به آغاز این تحولات نوشتار حاضر به بررسی خاورمیانه و رویکرد ترکیه به عنوان یکی از اصلی ترین کشور های تاثیرگذار و تاثیر پذیر خواهد پرداخت.

ژئوپلتیک جهان عرب:

در تاریخ معاصر جهان عرب، بهار عربی یکی از تحولات قدرتمند و عمده فراملی محسوب می شود گرچه در هیچ برهه تاریخی فرآیندهای فراملی از منطقه غایب نبودند اما تا این اندازه نیز به عنوان یک عامل تاثیر گذار و تعیین کننده تبدیل نشده بود اعتراضات مردمی به تدریج از یک کشور به کشورهای دیگر سرایت کرد و دولت های مستبد نیز در مقابله با این تحولات و اعتراضات از راهبردهای انقلابی و مشابه استفاده کردند که مصر، لیبی، بحرین و یمن نمونه هائی از این کشورها هستند. این تحولات تاثیر عمیق و بی سایقه ای بر فضای سیاسی منطقه ای داشت. حرکت عربی جدید (بهار عربی) خواسته هایی چون اصلاح سیستم سیاسی، حکومت داری خوب، مشارکت همگانی و حقوق شهروندی مطرح کرد. در کنار این گفتمان اسلام گرایی نیز به عنوان یک نظام شناختی ایده ال (ایپیستمه) این گفتمان را همراهی و در برخی موارد نیز مفصل بندی می کرد. در این دوره گذار قدرت بازیگران منطقه ای محدود شد و بازیگران بین المللی موجود در منطقه را نیز کاملا در شرایط بی ثباتی قرار گرفتند. بهار عربی جغرافیای سیاسی موجود عربی را به چالش کشید و در چارچوب منطقه ای نیز منجر به دو تحول عمده شد. اول اینکه بهار عربی مرزهای موجود جهان عرب را بی معنی ساخت و تقسیم جغرافیایی صد سال اخیر که بر مبنای پیمان سایکس پیکو بعد از جنگ جهانی اول بود را با چالش جدی مواجه کرد. دوم اینکه در منطقه، بازیگران غیر دولتی قدرتمند شدند و در برخی موارد از نظر نظامی نیز به مراتب قدرتمندتر از ارتش دولت-ملت های موجود شدند و این بازیگران جدید حتی برخی خواص دولت را نیز صاحب شدند.این دو ویژگی را می توان در گروه تروریستی دولت اسلامی شام و عراق، (داعش) مشاهده کرد. داعش به عنوان یک بازیگر غیر دولتی داخل مرزهای سوریه و عراق اعلام موجودیت کرد و نظم موجود در منطقه و حتی خود دولتها را به چالش کشیده است. این بازیگر غیر دولتی خود جغرافیای جدیدی را ایجاد کردند. بازیگران جدیدی مانند داعش حتی اگر خارج از سیستم منطقه ای نیز قرار گرفته باشند باز چارچوب سیستم منطقه ای و بازیگران موجود در آن را نیز به چالش کشیدند هرچند که با مشکل جدی مشروعیت نیز مواجه باشند.

بازیگران منطقه ای:

با وجود اینکه ایران و ترکیه در خارج از جغرافیای سیاسی بهار عربی قرار دارند باز یکی از بازیگران شکل دهنده این جغرافیای تحولات هستند. ایران و عربستان دو قطب متضاد و رقیب منطقه ای هستند که نسبت ترکیه در میان این دو کشور نیز جالب توجه است. ترکیه در قبال مساله اخوان المسلمین مصر کاملا رویکرد مخالف متضادی با عربستان دارد و حتی در اجلاس مبارزه با داعش که در تابستان 2014 در دوحه قطر برگزار شد چندان نقش فعالی ایفاء نکردند. (هرچند موضوع گروگانگیری کارمندان کنسولگری ترکیه در عراق از مهمترین دلایل این رویکرد بود اما به دلیل حضور مصر تمایل چندانی برای این ائتلاف نداشت) اما تحولات یمن نقطه عطفی در این مثلث قدرت بود چرا که ترکیه به طور آشکار در ائتلاف عربستان در حمله به یمن و در کنار مصری قرار گرفت که دولت آن را دولت کودتا و نامشروع می دانست و به طور مستقیم سیاست های ایران را مورد انتقاد قرار داد. در مجموع بازیگران منطقه ای در بهار عربی با چالشهای متنوع و بزرگی مواجه شده اند که عبارتند از:

  1.  تحولات منطقه باعث محدود شدن قدرت مانور آنها و و افزوده شدن مسوولیت این بازیگران در قبال منطقه شده است.
  2. بدتر شدن وضعیت امنیتی در کشورهای عربی امکان توافقات دیپلماتیک را محدودتر و کمتر کرده است؛ بنابراین استفاده از ابزار دیپلماتیک از جانب قدرت های منطقه ای برای حل مساله را نیز دشوار کرده است.
  3. قرار گرفتن منازعات در خطوط مذهبی و قومی دایره درگیری ها و دامنه آن را پیچیده و سخت تر کرده است.

بازیگران غیر دولتی:

 در جغرافیای متحول و همواره در حال تغییر جهان عرب بازیگران غیر دولتی قدرتمند شده اند، قدرت بازیگران منطقه ای تا حدود زیادی محدود شده و بازیگران بین الملل نیز تمایلی به ایفای نقش در این منطقه ندارند محدودیت قدرت این بازیگران نه به قدرت نطامی آنها بلکه به قدرت مخاطب قرار دادن بازیگران جدید بستگی دارد و البته از سوی دیگر خلاء قدرت موجود در منطقه نیز باعث ایجاد چنین بازیگران غیردولتی شده که حکایت از ضعف قدرت ها منطقه ای در کنترل و مدیریت آنها دارد. داعش با خارج شدن از پوسته القاعده ای خود و جذب اعضای بین المللی و پیشرفت از رقه سوریه تا فلوجه عراق نمونه ای از ضعف دولت- ملت و قدرتهای منطقه ای است. نوشتار حاضر تا به اینجا به ترسیم فضای منطقه ای شکل گرفته بعد از بهار عربی پرداخته است سوالی که درصدد پاسخ آن خواهم بود رویکرد ترکیه به منطقه و تاثیر تحولات بر سیاست خارجی ترکیه خواهد بود.

ترکیه به عنوان یک کشور همجوار با این تحولات تحربیات مختلفی را کسب کرده است و دردرون این تحولات آنکارا به استثناء قطر متحد دایمی نداشته است. سیاست خارجی تنش صفر با همسایگان که رویکرد بسیار فعال و موثر در منطقه بود کاملا از میان رفت و سیاست خارجی این کشور نیازمند عیار سنجی، تشخیص و تصمیم سازی مجددrecalibration)  (است مساله داعش در ردیف آخر تاثیر سو بهار عربی بر سیاست خارجی ترکیه قرار دارد چراکه پیش از این در بحران لیبی، مصر، سوریه ترکیه با آزمونهای مهمی روبه رو بوده است. مشکلاتی که بهار عربی برای ترکیه ایجاد کرده است عبارتند از:

  1. وجود یک گروه تروریستی در  همسایگی آن؛ اگر خود ترکیه نیز در شکل گیری آن نقش مستقیم نداشته باشد به طور غیر مستقیم دخیل بوده است؛ چرا که بسیاری از تروریست های بین المللی با ورود به ترکیه و عبور از مرزهای زمینی آن با سوریه به داعش پیوستند البته اخیرا اقدامات جدی و سخت گیرانه ای در این زمینه در حال اجرا است و بعد از ماجرای شارلی ابدو سرویس های اطلاعاتی اروپایی نیز اطلاعاتی در اختیار ترکیه قرار می دهند.
  2. افزایش شمار پناهجویان؛ که براساس آمارها شمار پناهجویان سوری در ترکیه به بیش از 2 میلیون نفر رسیده است که 53 درصد آنها کمتر از 18 سال سن دارند که خود باعث ایجاد مشکلات اجتمای و اقتصادی پیچیده و متعددی برای ترکیه خواهد شد.
  3. از میان رفتن روابط تجاری با کشورهای همجوار مانند سوریه و عراق؛ به طوری که تاثیر بسیار منفی بر ترکیه داشته و میزان رشد اقتصادی آن را به3 درصد تقلیل داده و ارزش پولی آن را نیز تا 20 درصد کاهش داده است.
  4. یکی از اثرات بسیار مهم این تحولات مربوط به روند سازش با کردها در درون ترکیه است و ماجرای کوبانی (عین العرب)نیز کاملا حکایت از تاثیر عوامل منطقه ای بر فرآیند سازش و آشتی با این قومیت 15 میلیونی در ترکیه دارد.

از نظر نظامی هرچند داعش در حال حاضر تهدید مستقیم جدی برای ترکیه محسوب نمی شود و این کشور در جریان گروگانگیری چگونگی تعامل با داعش را آموخت اما  عضویت ترکیه در ناتو و لزوم خط کشی مستقیم و جدی با این گروه تروریستی امری دشوار و پیچیده است؛ چرا که ترکیه در درون منطقه سیاست هماهنگ و متحد اصلی برای مبارزه با داعش ندارد (تنها متحد جدی و مصمم به مبارزه ایران است که به دلیل اختلاف دیدگاه طرفین درباره سوریه و عراق تا کنون این امر محقق نشده است). از سوی دیگر به عنوان یک عضو ناتو پیشنهاد این کشور مبنی بر ایجاد منطقه پرواز ممنوع نیز از حمایت سایر اعضاء برخوردار نشد، از این رو ترک ها با سرخوردگی از غرب به حمایت از ائتلاف حمله به یمن به رهبری عربستان برآمدند که البته این حمایت نیز بیشتر از اینکه ماهیت لجستیکی و نظامی داشته باشد کلامی و معنوی است. به طور خلاصه اگر بخواهیم وضعیت ترکیه در داخل منطقه خاورمیانه را توصیف کنیم می توان به موارد ذیل اشاه کرد:

  1. ترکیه در شکل گیری جغرافیای سیاسی جدید کاملا متکی بر ائتلاف با اعراب به عنوان بازیگران اصلی است و اعلام حمایت از عملیات عربستان در یمن نمونه روشنی از این مساله هست زیرا این امر باعث چالش جدی با غرب نیز نمی شود برخلاف ائتلاف با ایران که از نظر سیاستگذاران ترکیه در شرایط فعلی پرهزینه است.
  2. ترکیه به هیچ عنوان به دنبال ارسال نیرو یا انجام حملات هوایی نیست، زیرا نه قادر به انجام این کار است و نه سایر کشورهای عرب به دلیل حافظه تاریخی(عثمانی) به دنبال پررنگ کردن نقش ترکیه هستند،بنابراین حمایت این کشور بیشتر کلامی و معنوی خواهد بود و البته ملاحظات اقتصادی ترکیه نیز در آن بی تاثیر نیست زیرا سرمایه گذاران اصلی حال حاضر ترکیه عرب ها هستند و این کشور قراردادهای تجاری بسیار بزرگی با کشورهای منطقه بخصوص با قطر (برای ساخت استادیوم های جام جهانی فوتبال) و عربستان سعودی دارد که دریچه امیدوارکننده ای برای اقتصاد حساس و آسیب پذیر ترکیه محسوب می شود.
  3. مساله کردها و حادثه کوبانی(عین العرب) به ترکها این درس را به نیکی آموخت که عدم بی طرفی در بحران های همجوار با ترکیه و مشارکت در آنها ترکیه چگونه ممکن است امنیت داخلی و اتحاد ملی کشور را به خطر بیاندازد و چگونگی ادغام امنیت داخلی با تحولات منطقه ای را نشان داد.

رابطه با ایران:

اگر مروری بر مولفه های قدرت منطقه ای داشته باشیم تنها دو کشور ایران و ترکیه قابلیت تبدیل به هژمون منطقه ای را دارند که البته این امر نیز منوط به همکاری و اتحاد با یکدیگر است نه منازعه و رقابت و در صورت وقوع چنین امری توان و قدرت دو طرف تا سطح بازیگران متوسط منطقه ای فروخواهد کاست. دو کشور می توانند با در نظر گرفتن رویکرد همدلانه و منطبق بر واقعیت های موجود در منطقه تبدیل به قدرت های تامین کننده استقرار و ثبات شوند و رویکرد کلان جمهوری اسلامی در قبال ترکیه نیز از این واقعیت منشعب می شود؛ هرچند ترکیه ملاحظاتی در همکاری میان دو کشور و تاکید عمده بر همکاری های اقتصادی دارد ولی ایران امیدوار است با مشوق قرار دادن این وجه از همکاری سعی در همگرا نمودن بیشتر ترکیه در قبال تحولات منطقه را دارد. چرا که دامن زدن به جنگ و شعله ور کردن دامن اختلافات به نفع هیچ کدام از کشورهای منطقه نیست.

*عضو هئیت علمی بنیاد دایره المعارف اسلامی و دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه خاورمیانه ترکیه

کلید واژه ها: بهار عربی ترکیه اردوغان ناصر پورابراهیم


نظر شما :