سی و دومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

مبارزی که غیرممکن برایش معنا نداشت

۱۰ دی ۱۳۹۵ | ۱۴:۲۵ کد : ۱۹۶۵۵۰۹ کتابخانه خاورمیانه
ودیع حداد فرقی بین روز و شب نمی گذاشت. مرتب کار می کرد تا این که خسته شود استراحت می کرد بعد دوباره به کار بر می گشت.
مبارزی که غیرممکن برایش معنا نداشت

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش سی و دوم این کتاب را می خوانید:

بارزترین عملیاتی که بعد از 1970 در اردن طرح ریزی کرد، کدام بودند؟

عملیات بسیاری بود که در آن از شیوه های مختلفی مثل لباس های انفجاری استفاده شد. اردن هدف نبود.

آیا حاضری با قاطعیت بگویی که «بخش خارجی» هیچ تروری را در لبنان انجام نداد؟

بله.

این یعنی این که هیچ ارتباطی با ترور فرنسیس میلوی، سفیر امریکا نداشتید؟

بله، و طرحی هم برای ترور دین براون در بیروت نداشتیم.

ودیع در بیروت کجا مقیم می شد؟

در اطراف پایتخت. در الشیاح و در وسط شهر یا فردان یا الحمراء. این که می گویند ده ها آپارتمان داشت صحیح نیست. مکان اقامت خود را تغییر می داد. آپارتمانی که در آن مقیم می شد شامل دفتر و اتاق خوب و آشپزخانه و جایی برای ملاقات هایش بود. البته به رستوران و جشن ها و مکان های شبانه نمی رفت. این حرف ها صحیح نیست.

آیا تا پاسی از شب کار می کرد؟

فرقی بین روز و شب نمی گذاشت. مرتب کار می کرد تا این که خسته شود استراحت می کرد بعد دوباره به کار بر می گشت.

عملیات مالی اعلام شده ای وجود داشت اما منابع تامین مالی دیگر چه بودند؟

بعضی وقت ها کمک هایی از مجموعه های دوست در اروپا دریافت می کردیم که برای عملیاتی به ما پول می دادند و بعدا ما به آنها پول را بر می گرداندیم.

شما از همه مجموعه های اروپایی متحد با شما استفاده می کردید؟

کاملا، همان طور که از هر عضوی در سازمان استفاده می کردیم. روابط صمیمانه ای با آنها داشتیم و همکاری پابرجا بود.

آیا آلمانی ها بیشتر از همه به شما نزدیک بودند؟

 بله.

و آیا به ودیع برنامه عملیاتشان را اطلاع می دادند؟

بله.

قبل از این که اتفاق بیفتد؟

بله. ما هم آنها را در جریان حال و هوای خودمان می گذاشتیم.

آیا بیروت نقطه ارتباطی اصلی بود؟

هم بیروت و هم عدن و بغداد. بعضی از آلمانی ها یکی دو بار به بغداد رفتند. بیروت برای یکی دو هفته اقامت استفاده می شد. عدن کاملا متفاوت بود و وضعیت امنی داشت به ویژه به دلیل وجود شوروی ها.

از یکی از همراهان ودیع که از نزدیک با او کار می کرد پرسیدم ودیع چه تجربه متمایزی داشته و ویژگی شخصیتی او چیست، جواب داد:

آن چه تجربه دکتر ودیع را متمایز می کرد، اولا و آخر هر چیز، شیوه شکستن قواعد بازی ای بود که قضیه درگیری میان فلسطین و دشمنانش بر اساس آن شکل گرفته بود. تلاش جدی برای بازگرداندن آن تجربه و ارزیابی آن را ابو هانی به مجرد این که رهبر شد آغاز کرد، با هوشیای بسیار قواعد بازی و محدودیت های درگیری که دشمنان ملت فلسطین بر این ملت تحمیل کردند و آنها را وادار به اداره این درگیری از طریق محدودیت هایی که برای همه بود و با کمال تاسف به سودشان نبود، شکست.

با نگاهی به عقب و به خصوص در این لحظه ویژه که بر آن صحنه ها تمرکز کرده ایم و تصاویر پیوستن میان ملت فلسطین تحت محاصره و مسلوب و محروم از هر حمایت حقیقی و رها شده برای رویارویی با سرنوشتش به تنهایی در برابر یکی از قوی ترین و مجهزترین ارتش های جهان، که هر لحظه خود را آماده تشدید خشونت و وحشی گری می کرد، می بینیم، درمی یابیم که همه اینها ما را مجبور کردند که تجدید نظر کنیم و راه هایی برای رهایی بیابیم و وقایع را درک کنیم.

اگر بتوانیم به طور خلاصیه قضیه درگیری بر اراضی فلسطینی را بیان کنیم چنین تصویری را در برابر خود می بینیم که اشغالگر با قدرت اسلحه صاحب خانه را از خانه و سرزمینش بیرون راند، می گوییم اگر بتوانیم به این شکل بگوییم، برای این که درک می کنیم که قضیه فلسطین بسیار پیچیده تر از این حرف ها است و عوامل و پیچیدگی های تنگاتنگ و بسیاری دارد، اما اگر بتوانیم به این شکل خلاصه بیان کنیم، می توانیم بگوییم که اشغال گر صاحبان اصلی خانه را از مسکنشان بیرون کرد و شروع به جا انداختن خود در آن جا کرد و به همین هم رضایت نداد بلکه شرایطی برای صاحبان آن گذاشت که فقط می توانند نسبت به مکانی که خودش تعیین می کند اعتراض کنند به شیوه ای که خودش می خواهد – بر اساس قواعد درگیری که در آخر به بهبود جایگاه آن و بسیج نیرویش کمک می کند – در این حالت قربانی چه موضعی می تواند بگیرد؟

و افزود: «دکتر ودیع حداد دید که حق قربانی است که شیوه های رویارویی را انتخاب کند به شیوه ای که خودش می خواهد و به گونه ای که به سودش باشد. این که قاضی خود دشمن باشد را رد کرد، و تاکید کرد که این حق قربانی است که شیوه های رویارویی و تعیین موقعیت و مکان و زمان بندی رویارویی را انتخاب کند، آن طور که خودش مناسب می بیند... برای همین اگر دشمن انتظار آمدن او از شمال را داشت از جنوب می آمد و اگر انتظار داشت از هوا بیاید از زیر زمین می آمد اگر انتظار او را روی زمین می کشید از هوا به سراغشان می آمد... به همین سادگی این ابتدای جنگ چریکی شد – هر حمله هدفدار و شدیدی روی نقاط ضعف نه نقطه قوت دشمن متمرکز شد، تا دردهای کوچک بسیاری متوجه آن شوند، در حالتی که درد جمع شوند، علاوه بر تضعیف و ناتوان کردنش، در آن موقع قدرت های انقلابی می توانند نیروی خود را جمع کنند و آن را تا سطحی بالاتر از مرحله درگیری ارتقا دهند. این خلاصه ای از راه واقعا خلاصه شده او بود، که به طور اساسی تجربه دکتر ودیع حداد را متمایز می کرد. لازم است که این را هم فراموش نکنیم که این رویکرد بر مرحله ای از نیمه های قرن گذشته اتکا داشت که جنبش های آزادی بخش در جهان رشد کرده بودند به خصوص در کشورهای مستعمره سابق و تجربه های انقلابی در بعضی از کشورهای جهان سوم موفق شده بودند، همچنین باید آن را در ظرفیت های جنگ سرد در چارچوب جهانی آن سنجید. بنابراین ودیع حداد به خصوص بعد از شکست 1967 و از دست دادن آن چه از سرزمین فلسطین باقی مانده بود، دریافت که کار مسلحانه فلسطینی راه اول و آخر است که می تواند راحتی خیال اشغال گر را از آن بگیرد و مانع از ثبات آن شود و آن را در محاصره بگذارد، این کار را می توان از طریق حمله به خطوط ارتباطاتی اش و ارتباطش با باقی جهان انجام داد، برای همین به سراغ خطوط «العال» اسرائیل رفت و راه های انتقال اسلحه و مهمات به اسرائیل را بررسی کرد.

همچنین دید که ثانیا – انقلاب فلسطینی سرزمینی ندارد تا از آن جا بتواند ضربات خود را متوجه دشمن کند و عقب بنشیند تا حیات خلوت آن باشد – برای همین ودیع شیوه کار سری و رویارویی غیر مستقیم را در پیش گرفت و با قاطعیت علیه هر گونه کار بسیج نظامی فلسطینی ایستاد و مخالفت خود را با وجود علنی انقلاب فلسطینی مسلحانه اعلام کرد برای این که خیلی ساده می دید که هر گونه وجود علنی مسلحانه در برابر ارتش اسرائیلی که قدرت بالا و امکانات نظامی سنیگنی دارد باعث شکست نظامی خواهد شد. این مساله در چندین رویارویی ثابت شد که مهمترین آن آغاز جنگ لبنان در 1982 بود.»

و در آخر گفت: «اخیرا باید بگوییم که شخصیت ودیع نقش بزرگی در شکل گیری این تجربه بازی کرد – شخصیتی استثنائی که غیرممکن را نمی شناخت. در این جا به یاد اواخر دهه شصت می افتم بعد از بازگشت مجموعه ای که ماموریت جمع آوری اطلاعات از سرزمین های اشغالی را داشت، مجموعه برگشت که بگوید هدف مطلوب بررسی شده برای حمله، بر اساس موقعیت و محیطی که پیرامون آن است، تقریبا غیرممکن است که به آن رسید و ماموریت را انجام داد. در این جا شخصیت ودیع خود را نشان می دهد که گفت: «این که غیرممکن است «تقریبی» است نه «کلی» بنابراین «ممکن، شاید سخت باشد اما ممکن است» و خواستار بررسی مجدد شد، مجموعه برگشت و نتایج مطلوب را گفت و مجموعه برای اجرا فرستاده شد و به کاملترین شکل ممکن وظیفه خود را انجام داد.

با بررسی این رهبر شاهکار، می توان به جوانب مهمی از شخصیت او پی برد – وقتی که تو یک بار هواپیمایی را می ربایی شکی نیست که تو نگاه جهانیان را به خودت جلب می کنی، و اگر بار دیگر بازی را تکرار کنی برای بار سوم و چهارم جهان در برابر تو خواهد ایستاد تا بپرسد این مردان و زنان کیستند که این کارها را می کنند – اما وقتی چهار هواپیما را هم زمان می ربایی و فرودگاهی در وسط بیابان می سازی تا این هواپیماها را در خود بپذیرد، و برای مدتی طولانی از آن حمایت می کنی و برای آزادی زندانیان در اسرائیل و خارج از آن مذاکره می کنی، این باعث می شود که دنیا همه روی انگشت هایش بایستد و ببیند که چه می شود. او توانست با این عملیات و کارهای دیگر وجهه فلسطینی و عربی را تغییر دهد و از وجهه تنها یک پناهنده شکسته به صورت انسانی مبارز که می تواند تصمیم بگیرد و اراده خود را پیش ببرد تا به اهداف تعیین شده اش برسد و آن را محقق کند، تغییر داد. فراموش نکنیم که «ابو هانی» در آن دوره در زمین فرودگاه حاضر بود. صحیح است که حضورش برای گروگان ها و سیلی از خبرنگارها فاش نشده بود اما از پشت پرده اداره می کرد و طرح می ریخت و مطالعه می کرد و سیر عملیات را زیر نظر داشت و راه های مذاکره و اطلاع رسانی و کارهای دیگر را تعیین می کرد، همه آنها در چارچوب طرح هایی آماده برای تحقق اهدافش بودند. در این جا لازم به یادآوری است که با عقب نشینی فدائی ها با دیگر گروگان ها، در سه اتوبوس که به سمت شهر امان می رفتند، واحدهایی از ارتش اردنی آنها را محاصره کرده بودند و ابو هانی داخل یکی از این سه اتوبوس بود، از فدائی ها خواست که تفنگ هایشان را به سمت گروگان ها بگیرند و اصرار بر عدم تسلیم کرد تا ارتش اردن عقب نشینی کند. در این جا بود که از مسئولان خواست که دو اتوبوس اول به عمان بروند تا گروگان ها را تحویل دهند در حالی که به اتوبوس سوم دستور داد طفره برود و راه خود را از دیگران جدا کند و به یکی از اردوگاه های امان برود، خودش در اتوبوسی بود که اسرای اسرائیلی را می برد، به واسطه آنها مسیر مذاکرات را پیش برد تا این که فدائیان مورد نظر آزاد شدند.

بنابراین محال برای او ممکن بود و نقطه قوت او بود و بارها از آن استفاده کرد و موفقیت های بزرگی کسب کرد. اما لازم است این را هم درک کنیم که محال ممکن است به آسانی نیاید، بلکه لازمه آن کار و تلاش و تمرکز و نظام است، علاوه بر آن وجود رهبرانی که اراده آهنین داشته باشند و مصمم به تحقق اهدافشان باشد، نیز لازم است. از این جاست که درک می کنیم برای چه وسائلی را فراهم کرد که آنها را سلاح های سری برای انقلاب فلسطین می نامید که به این دو شیوه عمل می کردند:

اولا: سندهای تقلبی که هدف از آن ایجاد شکاف در ابزارهای محاصره تحرک فلسطینی های محاصره شده در اردوگاه ها بود که هر گونه فرار یا انتقال از اردوگاه ها را نه تنها بین کشورها بلکه حتی به خارج از خود اردوگاه ممنوع می کرد.

ثانیا: سلاح سری یا مخفی بود. تجربه ودیع در به روز رسانی و ابداع انواع جدیدی از سلاح هایی که می توانست با موفقیت ابزارهای محافظتی را رد کند و همچنین فراهم کردن امکانات تدافعی برای رویارویی با این نوع از عملیات استثنائی بود. خود را در رقابت با دشمنانش در شکاف دستورات محافظتی می دید که هر بار تجربه ثابت کرد می توان با مطالعه و توسعه دقیق آنها را از کار انداخت. همیشه می گفت حتی بعد از شکست یکی از عملیات، مهم رساندن پیام است، عملیاتی که شکست می خورد نقش مهمی بازی می کند و این پیام را می رساند که ما همچنان ادامه می دهیم.»

 

ادامه دارد...

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


نظر شما :