تاریخچه نخستین تحلیل فرویدی در خصوص سیاستمداران آمریکایی

تحلیل روانی ترامپ کار ژورنالیسم نیست

۰۵ بهمن ۱۳۹۶ | ۲۱:۵۷ کد : ۱۹۷۴۵۴۹ اخبار اصلی آمریکا
چطور ممکن است یک روز مردم را در آغوش بگیرد و روز دیگر نسبت به آنها دچار غضب شود، و باید شاید دوباره از آن استقبال کند انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است؟
تحلیل روانی ترامپ کار ژورنالیسم نیست

دیوید گرینبرگ 

دیپلماسی ایرانی: آیا این مرد کم اهمیت و عصبانی، تماما فاقد خلق و خوی لازم برای ریاست جمهوری و بی توجه به قوانین مستقر و شاخصه های سیاسی، قرار است ما را وارد جنگ هسته ای کند. این سوالی بود که بسیاری از آمریکایی ها سال 1956 در خصوص کاندیداتوری ریچارد نیکسون می پرسیدند.

به طور قطع امروز ما همین پرسش را در خصوص دونالد ترامپ داریم، کسی که توئیت های اخیرش در خصوص دکمه های بزرگ هسته ای و "ثبات" خود او، باعث بحث های نظریه پردازان سیاسی در خصوص سلامت عقلی او شده است. رفتار تند، بدون ملاحظه،  روحیه دمدمی مزاج و اغلب بی رحمانه او (صرفا برخی از ویژگی های برجسته اش را نام بردیم) به ویژه در خصوص چشم انداز مقابله با کره شمالی، باعث می شود که روانشناسی حتما مورد توجه قرار گیرد، همچنان که در جریان جنگ سرد نیز این مساله حاکم بود.

این برانگیختگی قابل درک است: افکار عمومی نیاز دارد متوجه شود چه چیزی باعث می شود رهبران ما دست به اقدامات گوناگون بزنند، نه فقط انگیزه های "عقلانی " – همچون پیگیری اهداف سیاسی، پاسخ به فشارهای سیاسی، اقدام در میان قید و بندهای اقتصادی و بین الملل – بلکه همچنین محرک ها و پاسخ هایی که در ناخودآگاه افراد عمل می کنند و به واسطه تجربه ها و روابط فرد در گذشته شکل گرفته است.

اما بیش از صد سال پس از آنکه زیگموند فروید انقلابی در درک ما از نوع بشر به پا کرد، استفاده از روانکاوی برای درک رهبران سیاسی ما در فهم هدف خود شکست خورده است.

تشخیص هایی که ما اینک در خصوص ترامپ مطرح می کنیم، از سالخوردگی اولیه گرفته تا بیماری های مقاربتی؛ نوعی ساده سازی مساله و کاری بی ثمر است و بیشتر برآمده از سیاست بازی است تا تحلیل عینی.

همان قدر که شناسایی ابعاد روانی رفتارهای ترامپ حیاتی است، تاریخ حکایت از آن دارد که تحلیل چهره های سرشناس پروژه ای خطیر و خطرناک است که به سمت سوژه گرایی، سیاسی شدن و کاریکاتورسازی گرایش دارد.

به کار گیری تحلیل های روانی در خصوص رفتارهای رهبران سیاسی به دوران خود فروید باز می گردد. اولین بار در مارس 1912 استنلی الن رنشون، نظریه پرداز سیاسی و تحلیل گر روانی، در گزارش روی جلد مجله نیویورک تایمز با تیتر " تحلیل روزولت با استفاده از روانکاوی جدید" دست به این کار زد. این مقاله در خصوص رابطه تئودور روزولت با رئیس جمهور بعدی آمریکا، ویلیام هوارد تافت بود.

در این مقاله، دکتر مورتون پرینس، استاد "مرض های عصبی" این بحث را مطرح کرد که روزولت به خاطر نبردی در درون خود دست به رفتارهای عجیب می زند: از یک طرف، او آگاهانه می خواهد از جانشینی که تربیت شده خود او است حمایت کند تا به حرف خود در خصوص عدم شرکت در انتخابات برای سومین دور پایبند بماند. از یک طرف تمنای سرکوب شده و ناخودآگاهی برای بازگشت به دفتری را دارد که بی اندازه عاشق اش بود. پرینس توضیح می دهد که به مرور زمان " تمنای ناخودگاه تبدیل شدن به کاندیدایی فعال برای خودآگاه او قابل پذیرش شد."

اما علی رغم اینکه تئوری های فروید گاه و بیگاه در مطبوعات مطرح می شد، تا زمان جنگ سرد روانکاوی روسای جمهور آمریکا به یک سرگرمی گسترده تبدیل نشد. انگیزه این موضوع در فعالیت های دفتر "خدمات استراتژیک" و جانشین آن سی آی اِی در دوران جنگ جهانی دوم ریشه داشت، این دو نهاد هر دو از روانکاوی تحلیلی در خصوص هیتلر، استالین و دیگر رهبران بهره می بردند تا رفتارهای آنها را درک و شاید اقدامات آنها را پیش بینی کنند.

در مورد ترامپ به نظر ضروری است که واژه مفهومی و فاخر تحلیل روانی مورد بازبینی قرار گیرد. رفتارهای نابجای او به درک عمیق تری نیاز دارد. چرا او احساس می کند که می بایست هر کس که اقتدار او را به چالش می کشد را تحقیر کند یا کوچک بشمارد، می خواهد جب بوش باشد، هیلاری کلینتون، میچ مک کانل و یا کیم جونگ اون؟

عادت او برای اینکه به جای گذر ساده از کنار انتقادات، کاملا به آنها ورود کند را چه طور می شود توضیح داد؟ یا اینکه برای نمونه مدعی است که در میان همه مردم کمترین احساسات نژادپرستانه را دارد، یا اینکه ادعا کند هیلاری کلینتون بوده که در انتخابات 2016 با روس ها دسیسه چینی کرده است؟

چطور ممکن است، یک روز مردم را در آغوش بگیرد، و روز دیگر نسبت به آنها دچار غضب شود، و باید شاید دوباره از آن استقبال کند انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است؟

این رفتارها فراتر از آن چیزی است که حیله گری و چرخش های سیاسی نامیده می شود، فراتر از خود بزرگ بینی یا رفتارهای ناجور سیاستمداران است.

تحلیل هایی روانکاوی به روز و هوشمندانه احتمالا قادر است درک ما از این دست الگوها را بالا ببرد، امری که از دست علوم سیاسی و ژورنالیسم بر نمی آید.

منبع : پولتیکو / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی / 33

کلید واژه ها: روانکاوی تحلیل روانی ترامپ


نظر شما :