نود و نهمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

نقش سازمان امنیت مصر در تخریب وجهه سازمان آزادیبخش فلسطین

۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ | ۱۴:۴۳ کد : ۱۹۷۵۸۴۶ کتابخانه خاورمیانه
خدشه ای که سازمان امنیت مصر ایجاد کرد ما را نه تنها نیروهای تندرو بلکه قدرتی که در افراط گرایی اغراق می کند، جلوه داد.
نقش سازمان امنیت مصر در تخریب وجهه سازمان آزادیبخش فلسطین

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش نود و نهم این کتاب را می خوانید:

فصل دوم ]از مصاحبه با جورج حبش[

انقلاب از امان و بیروت... تا تونس

دکتر جورج حبش، دبیر کل «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» درباره دو ایستگاه مهم و داغ در سرنوشت انقلاب فلسطین سخن می گوید؛ امان و بیروت. و به صراحت کامل می گوید که «جبهه مردمی» انتظار نداشت که جنگی از سوی اسرائیل با این حجم علیه لبنان در سال 1982 انجام شود، و با همان صراحت درباره تصمیم خروج از بیروت محاصره شده در وضعیت سختی که در آن به سر می برد، سخن می گوید، همچنین از روابطش با یاسر عرفات، رئیس خودگردان فلسطینی نیز صحبت می کند.  

عبدالناصر از جمله کسانی بود که به سمت تاسیس سازمان آزادیبخش فلسطین متمایل شد، چرا این کار را به عهده جنبش ملی گرایان عرب نگذاشت، با وجود این که روابط این جنبش با عبدالناصر جزئی اصلی از رهبری سازمان بود؟

ما مخالف تاسیس سازمان آزادیبخش نبودیم، و هم زمان نمی توانم بگویم که ما از این موضوع استقبال کردیم یا شوری برای آن داشتیم. چرا؟ برای این که تمایل نداشتیم به مردم و ملتمان بگوییم که سازمان آزادیبخش خودش برای آزادسازی فلسطین است.

آیا این بدان معناست که شما سازمان را به عنوان جزئی از نظام رسمی عربی در آن دوره می دیدید؟

بله ما چنین نگاهی به آن داشتیم، با احتساب این مساله که جزئی از نظام مهینی عربی و نه مرتجع یا مرتبط با غرب است. علاوه بر آن ما درک می کردیم که عبدالناصر تاثیر بسیاری بر رهبری سازمان دارد و در نتیجه مطمئن بودیم که خارج از هماهنگی های ملی و قومی نیست. و به مناسبت، ما ملی گرایان عرب، در ایجاد موسسه های سازمان از زمان تشکیل کنفرانس اول برای تاسیس فلسطین مشارکت داشتیم. نمایندگان ما در این مشارکت ودیع حداد و ابو ماهر الیمانی بودند. همچنین ما در کالبد نظامی سازمان حضور داشتیم، و ارتباطی میان رفقای مشرف بر عملیات نظامی در داخل اراضی اشغالی و بعضی از مسئولان نظامی در کادر رهبری ارتش آزادیبخش فلسطین وجود داشت. همچنین بعضی از کادرهای جنبش را برای آموزش نظامی از طریق گروه های ارتش آزادیبخش اعزام کردیم.

در این دوره عرصه فلسطینی شاهد درگیری ناخواسته ای میان احمد الشقیری و سازمان از یک سو و جنبش فتح از سوی دیگر بود. «فتح» جنگ مردمی و مجموعه های فدائی را مطرح می کرد، و فکر می کنم بعد از جنگ 1967 موفقیت هایی را در این باره به دست آورد، بنابراین ابوعمار توانست لحظه مناسب را برباید و بر سازمان آزادیبخش با کمک عبدالناصر چیره شود، بعضی کشورهای عربی هم در آن دوره روابط خوبی با «فتح» داشتند، و البته ابو عمار هم از اختلافاتی که میان عبدالناصر و الشقیری به ویژه بعد از کنفرانس خارطوم به وجود آمد و به انفجار رسید، استفاده کرد.

در آن دوره در سطح حیات سیاسی فلسطینی جنبش «فتح» به عنوان جنبش مبارزه مسلحانه مردمی ظهور کرد، نگاه شما به صعود «فتح» در آن مرحله چه بود؟

واقعیتش این است که ما صهود جنبش «فتح» را مستحکم کردیم برای این که جنبش مورد حمایت قدرتمند محافظه کاران با هدف رویارویی با نفوذ در حال افزایش عبدالناصر در سطح ملی و در سطح قضیه فلسطینی بود، خصوصا که بر بعد قُطری در سیاست هایش تمرکز کرد. اما، صادقانه بگویم، فکر می کردیم که مجموعه هایی که جنبش «فتح» ایجاد کرد مجموعه های ملی ای بودند که برای مبارزه با اسرائیل و ادامه مبارزه مسلحانه شور داشتند. با توجه به این دیدگاه و این موضع ارتباطاتی در سال 1966 میان برادر هانی الحسن و بعضی از رهبران «فتح» برای کار بر سر تشکیل جبهه ملی عریض و طویلی بر اساس شاکله جبهه آزادیبخش الجزایر برقرار شد، اما «فتح» این مطالبه را اجابت نکرد، برای همین «جبهه مردمی برای آزدی فلسطین» را تشکیل دادیم که از جبهه ها و سازمان های مسلح متعددی بعد از شکست مستقیم سال 1967 تشکیل می شد، بدون این که «فتح» در آن مشارکت داشته باشد.

آیا روابط میان عبدالناصر و «فتح» آثار سلبی بر شما گذاشت؟

در ابتدا روابط میان عبدالناصر و «فتح» هیچ اثر سلبی بر روابط ما با عبدالناصر نگذاشت، اما بعد از سال 1967 روابط ما با او متشنج شد، در پی دخالت سازمان امنیت مصر و ایجاد پیمان های بسیار برای ضربه به پیمان ما با عبدالناصر این روابط مشتنج شد، بنابراین برنامه هایی که درباره استراتژی کار میهنی و ملی نوشتم مخدوش شدند و به عبدالناصر مخدوش شده ارائه شد، که واکنش سلبی گذاشت و روابط ما را با او متشنج کرد. خدشه ای که سازمان امنیت مصر ایجاد کرد ما را نه تنها نیروهای تندرو بلکه قدرتی که در افراط گرایی اغراق می کند، جلوه داد. روابط ما تا نیمه های سال 1970 متشنج ماند تا این که تلاش هایی برای بهبود آن انجام شد، و بر سر بسیاری از قضایا توافق کردیم اما فوت عبدالناصر باعث شد که نتوانیم آن چه توافق کردیم را به مرحله اجرا برسانیم.

ادامه دارد...    

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


نظر شما :